ویرگول
ورودثبت نام
روزنامه شریف
روزنامه شریف
خواندن ۴ دقیقه·۵ سال پیش

آب حوض اینجا از آب خوردن آنها سالم‌تر است

ملاقات بچه‌های سیستان و بلوچستان با دکتر عارف در دانشگاه شریف
ملاقات بچه‌های سیستان و بلوچستان با دکتر عارف در دانشگاه شریف


چهارشنبه گذشته اگر خوش‌شانس بودید و در دانشگاه هم حضور داشتید، تعدادی از بچه‌های باصفای اهل سیستان و بلوچستان را با لباس محلی می‌دیدید که از قضا ارتباطی هم با جشنواره اقوام نداشت. این بچه‌ها برای بازدید از چند دانشگاه و مرکز دیگر به تهران آمده بودند و گشتی هم در شریف زدند. عاطفه خدادادی، به‌عنوان یکی از همراهان این بچه‌ها هنگام بازدید از شریف در گزارش زیر ماجرا را کمی بیشتر شرح داده است:

روز ۱۳ آبان بود که معاونت فرهنگی اطلاع داد قرار است هفته بعد یک گروه ۲۰ نفره پسر از مناطق محروم استان سیستان و بلوچستان به دانشگاه بیایند و به تعدادی داوطلب برای همراهی آنان نیاز است. من داوطلب شدم که یکی از همراهان این گروه باشم.

صبح روز ۲۲ آبان اولین‌بار بچه‌ها را همراه مسئول همراه‌شان در سالن کنفرانس ساختمان شهیدرضایی دیدم. در آنجا بچه‌ها کلیپ‌هایی را از دانشگاه مشاهده کردند و آقای شکرانی هم توضیحاتی را برایشان ارائه داد. در همان جلسه متوجه تفاوتی بین یکی از مسئولان آقا (که در واقع مددکار این دوستان، آقای موسوی‌نژاد بود) و مسئول خانم همراه گروه (خانم جوان) با بقیه حاضران شدم. این دو نفر اطلاعات زیادی راجع به زندگی در محیطی شبیه تهران داشتند، درحالی که با توجه به توضیحات‌شان برای جمع به نظر نمی‌رسید بقیه آشنایی زیادی با این فضا داشته باشند.

بعد از کلیپ‌ها و صحبت‌های آقای شکرانی جمع را به سمت سیاه‌چادرهای بین ساختمان ابن‌سینا و تالارها به صرف آش به‌عنوان صبحانه بردیم. در همان زمان که منتظر تمام‌شدن آش بچه‌ها بودیم، با آقای موسوی‌نژاد شروع به صحبت کردم. او در ابتدا از مودب‌بودن بچه‌ها بسیار تعریف کرد و گفت که ما در یک منطقه متشکل از ۷۰ روستا کار می‌کنیم. در این ۷۰ روستا تنها سه دبیرستان که دوتا از آنها پسرانه و دیگری دخترانه است، وجود دارد: «بچه‌ها در این منطقه معمولا در دبستان یا راهنمایی ترک تحصیل می‌کنند. در این دو دبیرستان فقط رشته‌های تجربی و انسانی ارائه می‌شود. دانشگاه شما تنها مقصد ما نیست. روزهای قبل و حتی در ادامه سفر شرکت‌ها و دانشگاه‌های بزرگی در برنامه بازدید ما قرار دارد.»

بعد از اتمام صحبت‌های آقای موسوی‌نژاد و اتمام صبحانه تصمیم بر این شد که قبل از شروع تور، بچه‌ها از غرفه‌های استان‌ها دیدن کنند. نوع تماشای بچه‌ها از غرفه‌ها و همچنین اطلاعات جامع آقای موسوی‌نژاد درباره سوغات استان‌ها بسیار جالب بود. پس از بازدید از غرفه‌ها روند اصلی تور شروع شد و به بازدید و توضیح راجع به دانشکده‌ها و رشته‌ها پرداختیم. طبق تجربه قبلی حس کردم این بچه‌ها ذوق بسیار بیشتری نسبت به دانش‌آموزانی که تا الان راهنمای تورشان بوده‌ام، دارند و خیلی بیشتر سوال می‌پرسند و من مجبور می‌شدم هربار اطلاعاتی را جست‌وجو کنم. بعد از مواد و شیمی، به مکانیک رسیدیم و بعد از آن بچه‌ها را به آزمایشگاه مقاومت مصالح مکانیک بردیم که در آنجا هم بچه‌ها ذوق زیادی هنگام آزمایش و بازدید از نمایشگاه داشتند.

پس از آن به دانشکده‌های علوم ریاضی، صنایع، مهندسی شیمی و نفت، کامپیوتر و عمران رفتیم. در این حین صدای اذان آمد و آقای موسوی‌نژاد ذکر کرد که دوستان اهل سنت هستند و باید نمازشان را همین الان بخوانند و ما مجبور شدیم تور را متوقف کنیم و خدا را شکر کردیم که نزدیک مسجد بودیم. به مسجد رفتیم و حین وضو گرفتن بچه‌ها، آقای موسوی‌نژاد دکتر عارف را در حال ورود به مسجد دید و نسبت به اوضاع منطقه و محرومیت‌های موجود در آنجا گله و اعتراض کرد. آنجا بود که متوجه شدم در آن منطقه خیلی از روستاها فقط برق دارند و آب و گاز و تلفنی در دسترس نیست. مردم آنجا برای مقداری آب باید دو ساعت راه طی کنند. این منطقه تنها سه چاه دارد که آب آنها به‌شدت آلوده است اما مسئولان جرأت نمی‌کنند این موضوع را به گوش اهالی برسانند، چراکه این چاه‌ها تنها منابع آب این مردم است. آقای موسوی‌نژاد می‌گفت بچه‌ها حتی از دیدن آب حوض مسجد ذوق می‌کنند!

آقای موسوی‌نژاد گفت صحبت با دکتر عارف و انتقال این محرومیت‌ها به او، فرصت مهمی برای ماست و می‌خواهیم از آن استفاده کنیم، شاید اتفاقی افتاد و اوضاع مردم بهبود پیدا کرد. از من خواهش کرد تغییری در تور ایجاد کنم و من نه می‌توانستم و نه می‌خواستم مخالفتی کنم. من هم همان امیدی را که در دل آقای موسوی‌نژاد بود، در دل داشتم، چراکه در آن مدت انگار من هم جزیی از جمع آنها شده بودم.

مدتی گذشت و آقای امیری، مدیر دبیرستان کنار من حاضر شد و درباره مسائل درسی بچه‌ها با ذوق زیاد صحبت کرد: «امسال ما سه قبولی در کنکور داشتیم! دو پسر و یک دختر اما بچه‌های ما خیلی پشت کنکور می‌ماندند، چراکه تنها رشته‌های فرهنگیان به خاطر تضمین شغلی و دانشگاه‌های اطراف را انتخاب می‌کنند و من آمدم خواهش کنم راجع به این مسائل و رشته‌های دیگر و خوابگاه بیشتر برایشان بگویید. در اصل هدف این سفر همین بوده که بچه‌ها از آن منطقه خارج شوند و اطراف را نیز ببینند و با زندگی خارج از روستای خود آشنا شده و برای درس‌خواندن و آمدن به شهرهای دیگر ترغیب شوند.»

با تغییر برنامه برای صحبت با دکتر عارف موافقت کردم و قرار بر این شد که منتظر خروج دکتر عارف بمانیم و آقای امیری درباره مسائل موجود در منطقه با او صحبت کند. دکتر عارف نیز ملاقاتی را برای شنبه ترتیب داد. آن زمان بود که آقای موسوی‌نژاد و دیگر مسئولان گروه را خوشحال‌تر و امیدوارتر از همیشه می‌دیدم و من هم همان‌قدر امیدوار به ادامه مسیر و توضیح درباره دانشکده‌های برق، فیزیک و هوافضا پرداختم. ساعت ۱۲:۳۰ بود که جمع را به آقای شکرانی برای صرف ناهار سپردم و خداحافظی صمیمی‌ای از طرف آقای موسوی‌نژاد و خانم جوان داشتم و آن روز خاطره‌انگیز و به‌یادماندنی برای من با یادگرفتنی‌های زیاد به پایان رسید.


عاطفه خدادادی

دانشگاه شریفروزنامه شریفدکتر عارفسیستان و بلوچستانمناطق محروم
روزنامه شریف/ اخبار راستکی دانشگاه صنعتی شریف را از روزنامه دنبال کنید.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید