مثبتاندیشی: استاد که هیچوقت نه از روزگار گله میکند و نه از آدمها، عوضش مدام در پی تحلیل و یافتن راهکار است. ما هم که گله کنیم، صبور و با لبخند میشنود اما بعد راهکاری میدهد که معلوم است فکرشده است و عملیاتی، و چنین اندکاندک به ما ثابت کرده و یاد داده که انگار اگر امیدوارنه و صبورانه تحلیل کنیم، همیشه میشود راهی پیدا کرد.
خوب فکر کردن: استاد به ما آموخت که ماجرا ورای تمام ابزارهای فولادین دنیای علم، توانایی خوب و منظم فکر کردن است. متخصصین زیادی ابزارها را میشناسند اما حرفها و راهکارهای استاد را نزد بسیاری نمیتوان پیدا کرد، حتی استاد گاهی تلاش به حل مسألهای میکند و راهکاری مییابد که آن ابزارها ابتدا به ساکن قادر به انجامش نیستند.
تواضع: برایم جالب است که این طرف و آن طرف میز ندارد، همه با استاد همراه میشوند و صحبت و راهکارش را میپذیرند. نمیدانستم رمزش چیست اما کمکم دیدم در حالی که من با حس خودبرتربینی فکر میکنم از آن طرف میزیها بیشتر میدانم، استاد صحبتش را با این جمله شروع میکند که آمدهایم ما هم از شما یاد بگیریم. کمکم فهمیدم چرا آنطرف میزیها در مقابل اغلب آدمها گارد میگیرند و امثال منی نمیتوانند کار را پیش ببرند و سرخورده میشوند اما در مقابل استاد ماجرا متفاوت است.
دغدغهمندی: آنچه که اثرش در همه صحبتها و کارهای استاد مشهود استُ دغدغهمندی است. برایم جالب بود وقتی دیدم تز دکترا استاد در MIT، در رابطه با استراتژی توسعه اقتصادی ایران بوده است. آنقدر که از پژوهشها و کارهای استاد میفهمم، انگار پیش از رفتن به سراغ راهحل و مهمتر از توانایی تحلیل کردن آن، یک مرحلهای وجود دارد که باید بایستی و بپرسی اصلا این مسئله ارزش فکر کردن دارد؟ دردی از کسی دوا میکند؟ حتما همینطور بوده که عناوین پژوهشها و کارهای استاد را که میبینی، میتوانی حدس بزنی که نه از یک جریان داغ آکادمیک، که از یک دغدغه در جهان واقع برخاسته است.
راه خوشبختی و رضایتمندی: استاد همیشه میگوید باید برای روشنتر شدن روزگار مردممان کاری کرد، و این جمله را با لبخند میگوید و امید. هربار فکر میکنم چهطور میشود بعد از چندین دهه که به راه پیموده زندگی نگاه میکنی، چون استاد خوشحال باشی و امیدوار، و تصورم این است که پاسخش همین بوده، رفتن به دنبال دغدغه و رقم زدن نقشی که مؤثر و ماندگار است.