تلویزیون را روشن میکنید، میزنید کانال خبر، خبرنگاری دارد گزارش میدهد. روزنامهای را باز میکنید و در کنار یک گزارش زیر عنوان نام ریزی نوشته شده است. یک وبسایت خبری را باز میکنید، گزارشی را تورق میکنید و نامی را میبینید که در پایین گزارش یا همان زیرِ عنوان نشسته. این نامها، این گزارشنویسان و خبرنگارها کیستند؟ چقدر نامشان باقی میماند و چقدر مهم هستند؟ ارنست همینگوی، گابریل گارسیا مارکز و سوتلانا آلکساندرونا الکسیویچ از مهمترین خبرنگارانی هستند که موفق به جایزه نوبل ادبیات شدهاند. نامهای دیگری مانند اوریانا فلاچی، کریستن امان پور و مهدی حسن از خبرنگاران تأثیرگذاری هستند که ما نامشان را دائما میشنویم. در ایران هم مسعود بهنود از خبرنگاران و نویسندگان ماندگار است. راز ماندگاری این خبرنگاران چیست؟ برخی از اسامی بالا فقط خبرنگار نبودند و بیشتر به خاطر رمانهای ادبی و گزارشهای تلویزیونیشان معروف شدند اما خبرنگارانی مانند الکسویچ و فالاچی افرادی بودند که به خاطر خبرنگار بودنشان مشهور گشتند. رابرت فیسک هم یکی از این افراد است.
رابرت فیسک خبرنگار انگلیسی-ایرلندی که نوامبر۲۰۲۰ را ندید و در ۳۰ اکتبر از دنیا رفت، متخصص جنگهای جهانِ بعد جنگهای جهانی بود. او در مناطق بالکان، بوسنی هرزگوین و از همه مهمتر خاورمیانه گزارشهای زیادی گرفته. فیسک دو ویژگی منحصر به فرد دارد: نخست تسلط او به زبان عربی که باعث شد بتواند سه بار با اسامه بن لادن مصاحبه کند و دوم دیدگاه او نسبت به خاورمیانه که با جریان اصلی رسانهها بسیار متفاوت است. مصاحبه زیر، مصاحبهایست با فیسکِ فقید که در ۲۰۱۷ انجام گرفته؛ زمانی که فیسک در بیروت اقامت داشت.
تو جنگها و مصیبتهای زیادی را دیدی و تجربه کردهای، چه چیزی الهامبخش توست تا ادامه دهی؟ چه چیزی تو را در زندگی هدایت میکند؟
خب، فکر کنم در آخر، دارم تاریخ را نظاره میکنم که این یک مزیت است. شاید در این قسمت دنیا یک مزیت نفرینشده باشد ولی یک مزیت نفرینشده باز هم یک مزیت است. من فکر کنم بیشتر به خاطر پدرم است که سربازی در جنگ جهانی اول بود و ۱۷ ماه بعد از این جنگ، برندگان جنگ، یعنی فرانسویها و بریتانیاییها، در ایرلند شمالی، یوگوسلاوی و خاورمیانه یکسری مرز ایجاد کردند.
و من بیشتر دوران حرفهایام را در بلفاست، در یوگوسلاوی، در یوگوسلاوی سابق و در خاورمیانه گذراندهام. من مردم را دیدم که در این مرزها سوختند و جان دادند. به نظرم این بزرگترین تراژدی تاریخ، و تراژدی تاریخی بزرگ است و به نظرم این تراژدی بزرگ باید مرکز همه تحلیلها و گزارشهایی باشد که شما درباره این ناحیه مینویسید، چون مردم اینجا تاریخشان را خیلی خوب میدانند ولی ما اصلا نمیدانیم. من متنفرم وقتی میبینم رهبران غربی در بیروت یا جاهای دیگر کنفرانس خبری میدهند و درباره تاریخ این منطقه حرف میزنند. یادم میآید یک بار کلینتون به اسلامآباد آمد و در تلویزیون ملی پاکستان گفت که تاریخ شما به اندازه رود سند است. میخواستم سرم را بکوبم توی دیوار. خیلی از چیزهایی هم که درباره تاریخ این منطقه میگوییم مهمل است و فکر میکنم همین باعث میشود من حرکت کنم و جلو بروم تا حقایق را بگویم.
بزرگترین تفاوت میان غرب و خاورمیانه چیست؟
در خاورمیانه، بیشتر مردم مسلماناند و ایمانشان را حفظ کردهاند یا باور دارند که حفظ کردهاند. خاورمیانهایها باور دارند که اسلام در تکتک قسمتهای زندگیشان رسوخ کرده است. در خانوادهشان، در عباداتشان، در تفکراتشان، در شیوه مرگ و در شیوه زندگیشان. حالتی که در مسیحیت ۲۰۰ سال پیش در جوامع غربی ما نیز وجود داشت. امروزه ما ایمانمان را به دلایل مختلف از دست دادهایم. خدایان (یا بتها)ی ما امروز سازمان دیدبان حقوق بشر، سازمان بینالملل، صلیب سرخ، سازمان کمکهای نروژی و غیره است. و سوال بزرگ برای مسلمانان عرب، البته نه همه مسلمانان (برای مثال مالزیاییها چنین سوالی ندارند) این است: چرا مردمی که ایمانشان را حفظ کردهاند، به لحاظ اقتصادی، نظامی، اجتماعی و فرهنگی از سوی آدمهایی که ایمانشان را از دست دادهاند قبضه شدهاند؟ این سوال به نظرم سوالیست که در قلب همه شورشها و گروههایی مانند النصره، اخوان المسلمین و داعش وجود دارد.
نظر شما درباره دخالتهای غیرقانونی اخیر آمریکا در سوریه چیست؟ منظورم بمباران پایگاه هوایی اسد است.
مثل همیشه رسانههای آمریکایی که قبل و بعد انتخابات ترامپ را مسخره میکردند، حالا دارند میگویند حتما یک دلیل منطقی پشت این قضیه است: ترامپ کتاب نمیخواند. شبها میزند CNN و تصاویر بچههایی را میبیند که دارند میمیرند. ناراحت میشود و دستور موشکباران را میدهد. فکر کنم پوتین خوب میداند ترامپ چه جانوری است.
من فکر نمیکنم مردم خاورمیانه برای آمریکا مهم باشند. سعودیها یمنیهای غیرنظامی را بمباران میکنند، اردوغان هزاران نفر را در ترکیه اسیر میکند. سیسی هزاران نفر را بدون دادگاه به زندان میفرستد. چهطور است که اینجا ما دستور شلیک موشک کروز نمیدهیم؟ به نظرتان با بمباران پایگاه هوایی سوریه جنگ تمام میشود؟
راه حلهای مناسبی پیش روی سوریه میبینی؟
راه حلی در سوریه نمیبینم. بیشتر اینجا بحث تجزیه را مطرح میکنند.
به نظر شما یک پایان واقعبینانه برای جنگ سوریه چیست؟ و به نظر شما راه حل ایدهآل آن چیست؟
بازسازی و بازگرداندن همه پناهندگان. مشکل پناهندگان این است که خیلیهایشان سواد ندارند. برای مثال در وادی البقاع همه سوریهای پناهده بیسواداند. شما چهطور میتوانید کشوری را بسازید، وقتی سواد ندارید؟ وقتی نمیتوانید اندازهگیری کنید و وقتی نمیتوانید ریاضیات را متوجه بشوید و حتی زبان عربی را بخوانید. بنابراین ما جمعیتی از پناهندگانی را داریم که دوست دارند برگردند. این پناهندگان نمیخواهند در لبنان، اردن یا ترکیه زندگی کنند.
در سوریه چه شما بخواهید و چه نخواهید، تنها نهادی که کار انجام میدهد ارتش سوریه است. آنها برای کشورشان میجنگند. وقتی ارتشی اینگونه میجنگد، حتما پیروز است. وقتی سربازانی به میدان جنگ بازمیگردند، با این که زخمی هستند، قطعا در آن جنگ پیروز میشوند. آنها به من اجازه دادند که خود شخصا با سربازان صحبت کنم.
آنها مرا به مراسم شامشان دعوت کردند، باورتان میشود؟ من و زنم به شهرهایشان رفتیم و در زیر آتش روی شهرهایشان با آنها شام خوردیم. چون آنها میخواستند حقیقت جنگ را به ما نشان دهند. برای همین است که آنها به حزب الله، سپاه پاسداران ایران و آتش روسیه نیاز دارند. آنها دنبال پیروزی هستند.
ایران نقش مهمی را همراه با حزب الله در سوریه ایفا میکند. شما نقش مثبتی برای ایران در منطقه میبینید؟
حزب الله مانند ارتش سوریه برای پیروزی میجنگد. باید بگویم تجهیزات حزب الله از سوریها بهتر است: سلاح بهتر، پوتینهای بهتر و اسنایپرهای مجهزتر. درباره ایرانیان باید بگویم: آنها نیرومندترین کشور منطقه خواهند شد. البته من اسرائیل را کنار میگذارم، چون اسرائیل یک کشور غربی در منطقه است.
و شما قرارداد اتمی ایران را دارید. قراردادی که بسیار مهم و در جریان است. مشکل اینجاست این قرارداد در بسیاری از مفاد از سوی موسسات آمریکایی پایمال شده است؛ موسساتی که بانکها را تهدید میکنند تا سرمایه لازم را به دست ایرانیان نرسانند. این موضوع باعث شده تا کسانی که از اول به آمریکا ایمان نداشتند، در ایران قدرت بگیرند و کسانی که دوست داشتند ارتباط نویی با غرب داشته باشند، نابود شوند. بنابراین رابطه بین ایرانیان شیعه و آمریکاییها دچار مشکل شده، چرا که افرادی که در داخل ایران موافق چنین ارتباطی نیستند، با موسسات آمریکایی یادشده و بهخصوص با اسرائیلیهایی که با این موسسات کار میکنند، همسو و همنظرند و این لابی اسرائیلی، لابی قویای است.
به نظر شما شیعه از لحاظ سیاسی برنده منطقه است؟
جواب من به پرسش شما مثبت است.
به نظر شما ایران در یمن هم تأثیر دارد؟
به نظر من حمایت ایران از حوثیها آنطور که بقیه میگویند نیست. هیچ مدرکی وجود ندارد که ایرانیها به حوثیها اسلحه میدهند. شاید داده باشند. اما ما مدرکی نداریم. حتی یک کلاشینکف هم از طرف ایران به یمنیها داده نشده است. اگر شما به تاریخ یمن نگاه کنید، هرگز قصه ایرانیها در آن مطرح نبوده است. ماجرای نفوذ ایرانیان زمانی شروع شد که عربستان شروع به بمباران حوثیها کرد. و وقتی شما حوثیها را میکشی، یعنی ایرانیان را کشتی. این باور که ایرانیها اسلحهها و موشکهای حوثیها را تنظیم میکنند احمقانه است. عربها از مدتها قبل فنون رزمی و نظامی را از بر بودند. بیش از ۵۰ سال است که حوثیها جنگآوری را از بر هستند.
بگذارید ماجرای جالبی را تعریف کنم. در واقع این را از دوست خبرنگارم شنیدم که به یمن رفته بود تا درباره نفوذ ایران در آنجا تحقیق کند. او در زندان یک یمنی شیعه را ملاقات کرده بود که به کمپهای آموزشی ایران از طریق دمشق رفته بود. فکر میکنید ایرانیها به او چه آموخته بودند؟ این که چگونه تانک T-54 براند؟ این که چگونه مکانیزم مغناطیسی یک موشک کار میکند؟ نه! به او آموخته بودند چه شکلی پول را برای بازسازی خیابانها و خانهها خرج کند. ایرانیها به او آموزشهای مالی داده بودند. اینکه چقدر خرج کند و چقدر خرج نکند.
نظر شما درباره نقش کنونی اسرائیل در سوریه چیست؟ آیا یک سازمان مخفی است؟ یا چیز دیگری؟
آنها نیروهای النصره را حمایت میکنند و اعضای زخمیشان را مورد حمایت قرار میدهند. آنها این کار را میکنند تا از این نیروها اطلاعات سری دریافت کنند. اسرائیل داعش و النصره را بمباران نمیکند. آنها حزب الله و ارتش سوریه را بمباران میکنند. این تمام چیزیست که درباره اسرائیل باید بدانید. بعدا اسرائیل میتواند با دمشق مذاکره کند. من فکر نمیکنم مردم بیشتر از سیاست آمریکا به سیاست اسرائیل اهمیت دهند. آن روزها گذشته.
یادم میآید بعد از انقلابهای ۲۰۱۱، یک افسر اطلاعات ارتش مصر را ملاقات کردم که با انقلابیون ضد مبارک بود. توی اسکندریه بودیم و من به او گفتم: «آمریکاییها ششمین کشتیشان را به سمت مدیترانه فرستادند.» او هم گفت: «خب به ما چه؟ آنها میتوانند هرجا که دلشان خواست بروند.» اگر ده سال پیش این را میگفتم او میپرسید: «چی؟! آمدهاند که ما را بمباران کنند؟ آیا حملهای درکار است؟ آیا از اسرائیل حمایت میکنند؟ جنگی در راه است؟»
اما حالا چه کسی به اسرائیل اهمیت میدهد؟
چه کسی به فلسطینیان اهمیت میدهد؟ به نظرم این سوال اساسی است. مسائل هستهای منطقه و این آشوبها و جنگها این پرسش را پوشانده است، در حالی که اسرائیلیها به شهرکسازی در مناطقی که متعلق به آنها نیست ادامه میدهند. آنها فقط برای یهودیها امکانات ایجاد میکنند و این کاملا علیه قوانین بینالمللیست ولی کسی هم به اسرائیلیها گیر نمیدهد. و این منجر به یک تراژدی در آینده خواهد شد. منجر به یک جنگ و ویرانی دیگر در آینده.