از شیخ فضلا... که داخل تیموری میپیچی، اولین ساختمانی که چشمت را میگیرد، جان میدهد برای کارهای احمدرضا کاظمی؛ از هر سوراخ سمبهاش یک نماد فراماسونری بیرون زده؛ از سقف هرمی شکل تا رنگ دستگیره در اتاق شماره 13اش. آنجا پژوهشگاه فضایی است که زیرمجموعهای از وزارتخانه وزیر جوان محسوب میشود. البته این پژوهشگاه فخیمه ارتباطی با بنگاههای محلی فضانوردی که چند قدم پایینتر زیر سایه درختان باغات طرشت و در کنار جوی روان با امکانات محدود به دنبال فضانوری هستند، ندارد. در واقع مدتها پیش از ظهور ایلان ماسک در آن ینگه دینا ما خودمان فناوریهای فضایی را در همین کوچه پسکوچهها خصوصی کرده بودیم و حتی برای خودمان Space Weekend هم داشتیم. به قول معروف فضانوردان ما به معنای واقعی کلمه از زمین خاکی به عمق آسمانها رسیدهاند.
ساختمان والامقام بعدی پژوهشکده انرژی شریف است، البته از نوع مسالمتآمیزش که حق مسلم ما بوده و هست. بعد از این دو ساختمان بس خفن و کاربردی که شیر نفت حتی از چند کیلومتریشان هم عبور نکرده، دیگر ساختمان خاصی وجود ندارد. کمی جلوتر که میروی، میرسی به چند تکه مقوا که رویشان با خط خوانا نوشته شده:
«فروش گوسفند زنده؛ کارتخوان موجود است»
چند متر پایینتر هم بساط توت و شاهتوت و زغال اخته و گردوفالی و هرچه فکرش را بکنید، تا وسطهای بلوار کشیده شده. روی میز نیم در نیم این کارآفرینان که بدون منتور و شتابدهنده به قلههای آمال استارتآپها رسیدهاند، در عین سادگی از هر بانکی یک کارتخوان هم وجود دارد. البته در آینده نزدیک قرار است با امضای تفاهم همکاری بین آنها و دانشگاه شریف پلتفرمهای هوشمندشان هم بالا بیاید و اپشان روی گوگلپلی و اپاستور آپلود شود تا با بهروزترین تکنولوژیها در دیجیتال مارکتینگ بتوانند مشتریهاشان را تور کنند. در واقع توی این مملکت فقط این جماعت «محرمِ مردم» بدبخت هستند که تراکنششان اینقدر ناچیز است که بانکها بهشان کارتخوان نمیدهند، وگرنه حتی دیده شده که خفتگیر محلهمان هم وقتی دیده سوژه پول نقد ندارد، دستگاه کارتخوان را از جیب مبارک درآورده و برای احترام به محیط زیست حتی رسید پذیرنده را هم چاپ نکرده است.
در ادامه این مسیر نوآورانه و کارآفرینانه ارکستر کلاسیک صافکارهای طرشت منتظرتان است تا روحتان را حسابی جلا دهد. کافی است چشمان خود را ببندید و خسته از نوآوری از خود در کردن و شرشر عرق ریختن در coworkتان از موسیقی طبیعی منطقه لذت کافی را ببرید.
همه اینها شگفتیها و انگشت به دهان کنندهها و برگ ریزندهها تنها یک گوشه کوچک از «منش» است. لابد میپرسید منش کی؟ منش چی؟ ولی اشتباه میکنید. منش در واقع یک مخفف است: منطقه نوآوری شریف. حتی از اسم این منطقه هم نوآوری فوران میکند، چه برسد به خودش و کارهایی که در آن انجام میدهند.
از این دست سرواژهها که هم مایه ننگ «سر» است و هم «واژه»، تا دلتان بخواهد در این منطقه پیدا میشود؛ مثل «ستاد» که میشود سامانه تغذیه آسمانجلهای دانشگاه
«سیما»: سامانه یکپارچه مدیریت استارتآپها
«سیبا»: سامانه یکپارچه بهداشت اراذل
«هاتف»: هدایت و اشتغال تمامی فارغالتحصیلان
«سپنج داف»: سازمان پیگیری ناسازگاری جوی دانشجویان ایرانی فرامرزی
«تراس»: توسعه راهبردی ارتباط سالم
و البته بهتر از همه اینها «HD» که حوزه دانشجویی است. فقط این وسط نمیدانم «Full HD» دیگر چه خواهد بود؟