احتمالا نام درس نظریه بازیها را شنیدهاید و شاید آن را در دانشکده مدیریت و اقتصاد پاس کرده باشید. در نظریه بازیها، به دنبال تحلیل و پیشبینی موقعیتهای استراتژیک هستیم. منظور از موقعیت استراتژیک، شرایطیست که تصمیمهای بازیگران به یکدیگر وابسته بوده و نتیجه یک موقعیت، صرفا محدود به رفتار فرد الف نبوده و نتیجه رقمخورده برای الف، از رفتار فرد ب و شاید ج نیز متأثر میشود. در واقع در این نظریه، با مدلسازی موقعیت، از قبیل تابع هدف بازیگران، انتخابهایشان و درجه نااطمینانی، سعی در پیشبینی خروجی و یا توضیح آن داریم.
حالا همین را برعکس کنید. فرض کنیم که خروجی مشخصی مدنظر ما باشد، چه ساختاری طراحی کنیم تا بازیگرانی که مبتنی بر تابع هدف خود رفتار میکنند، خروجی مدنظر ما را بسازند؟ این میشود طراحی بازار. طراحی بازار دو شاخه اصلی دارد: جفتوجورسازی و حراج. طراحان بازار اقتصاددانانی هستند که دوست دارند خود را اقتصاددان به عنوان مهندس بنامند. الوین راث، برنده نوبل ۲۰۱۲، مقالهای با این نام دارد: «هنگامی که اقتصاددانان به عنوان مهندس عمل میکنند».
هنگامیکه روند اعطای جایزه نوبل اقتصاد در سالهای اخیر را نگاه میکنیم، یک مسئله مشهود است: اقبال کمیته نوبل به سمت نظریه بازیها و طراحی بازار افزایش یافته است. نوبل شیلینگ و اومان (۲۰۰۵)، مایرسون، ماسکین وهورویکز (۲۰۰۷)، راس و شپلی (۲۰۱۲)، تیرول (۲۰۱۴)، هارت و هولستروم (۲۰۱۶) و اکنون، میلگرام و ویلسون (۲۰۲۰)، مربوط به حوزههای طراحی بازار و نظریه بازیها بوده است. طراحی بازار را میتوان به نوعی خروجی کاربردی نظریه بازیها قلمداد کرد. در حال حاضر، این حوزه ترکیبی از دانشهای نظریه بازیها، علوم داده، تحقیق در عملیات و اقتصاد است.
کمی هم به نظریه حراج بپردازیم (قطعا منظورمان حراج و تخفیف فروشگاهها نیست!). در هر حراج، دو قاعده باید مشخص باشد: نحوه انتخاب برنده و قیمت پرداختی برنده. سپس طی سازوکاری مشخص، متقاضیان پیشنهادات خود را اعلام کرده و در نهایت، برنده و میزان پرداختی برنده، بر اساس قاعدههای اشارهشده مشخص میشود. طراح بازار بر اساس اهداف متفاوت حراج، میتواند حراج را به گونهای طراحی کند که آن هدف مشخص محقق شود؛ مثلا حراجی که که سود انتظاری حراجگذار بیشینه شود (حراج بهینه)، و یا کالای مورد حراج، به فردی برسد که بیشترین ارزش را برای آن کالا قائل باشد (حراج کارا). حراجها میتوانند به نحوی طراحی شوند که اصطلاحا truth revealing باشند، یعنی افراد متقاضی کالای موردنظر، انگیزهای برای عدم صداقت در رابطه با پیشنهاد خود (بر اساس ارزشی که به آن کالا نسبت میدهند) نداشته باشند، مثل حراج قیمت دوم (ویکری). در این نوع حراج، فردی که بیشترین پیشنهاد را میدهد برنده میشود ولی باید به اندازه نفر دوم به لحاظ مقدار پیشنهاد، پرداخت کند. به عنوان یک تمرین ذهنی خودتان به این سوال فکر کنید که چرا در یک حراج که پیشنهاددهندگان از پیشنهاد دیگران آگاه نیستند، فرد در ساختار حراج قیمت دوم، انگیزهای برای عدم صداقت در پیشنهاد خود ندارد؟