داستان ساخت و ایجاد هرجایی شنیدنیست، مخصوصا اگر از همان اول هم به آن نگاه ویژهای باشد. مهندس مقدسیان از کسانیست که همراه دکتر مجتهدی از دبیرستان البرز به شریف آمد و کمککار دکتر مجتهدی بود. خاطرات او از آن دوران بسیار شنیدنیست. به اتفاق ایشان گشتی در دانشگاه زدیم و بخشی کوچک از آن دوران را مرور کردیم.
مهندس مقدسیان
مهندس مقدسیان متولد ۱۳۱۵ تهران است. از دانشگاه تهران در رشته اقتصاد و معماری فارغالتحصیل شد و به عنوان مسئول تربیتبدنی دبیرستان البرز به معلمی پرداخت. آشنایی و اعتماد دکتر مجتهدی به او باعث شد تا به اصرار دکتر به دانشگاه بیاید و از همان ابتدا در شکلگیری دانشگاه نقش داشته باشد. به نوعی میتوان او را بازوی اجرایی و فنی دکتر مجتهدی دانست. رد پای او در شکلگیری خیلی از فعالیتهای ورزشی دانشگاه پررنگ است. او در زمان ریاست دکتر انواری، معاون اداری مالی بود و مدتی رئیس دفتر دکتر سهرابپور شد. در بیرون دانشگاه نیز سمتهای مختلفی از ریاست فدراسیون تا مشاورت وزیر صنایع را تجربه کرده است.
او با علاقه فراوانی درمورد دانشگاه صحبت میکند و وقتی از او دلیل موفقیت شریف را پرسیدیم، در جواب گفت: «دانشگاه شریفی که با قوت مانده و در این نوسانات و تغییرات و اختلافات، باز هنوز حرف اول را میزند، علتش این است که با عشق و صداقت و درستی پایهگذاری شد. کسانی که اینجا کار میکردند، واقعا با عشق و با تمام وجودشان کار میکردند. دنبال این نبودند که مثلا اینجا یک کلاس داشته باشند، یک کلاس در دانشگاه آزاد داشته باشند، آخر هفته هم با پرواز شهرستان بروند. تمام هموغمشان، دانشگاه بود.»
چرا ما اینجاییم؟
دکتر مجتهدی، در آغاز کار، ستادی برای تأسیس دانشگاه تشکیل داد و چند نفر را به عنوان دستیار و معاون تشکیلات اولیه استخدام کرد. مهمترین موضوع جلسات نخست ستاد، انتخاب محلی برای احداث دانشگاه و خرید زمین مناسب بود. اولین گزینه، بخشی از زمین های سرلشکر بقایی بود. بقایی طبق اساسنامه دانشگاه، عضو افتخاری هیئتامنای دانشگاه بود. سرلشکر، باغ بزرگی کنار کاروانسرای سنگی در محدوده فعلی منطقه ۲۱ تهران و در نزدیکی کرج داشت و میخواست نیمی از زمینهای باغ را برای احداث دانشگاه صنعتی آریامهر به شاه هدیه کند.
دکتر مجتهدی از باغ بازدید کرد و همانجا فهمید هدف بقایی از اهدای باغ به دانشگاه، آن است که زمینهای اطراف آن رونق بگیرد. به خاطر همین و برای جلوگیری از امکان دخالت او در مراحل ساخت دانشگاه و برخلاف اصرار زیاد بقایی، به دلیل دوری باغ از تهران و مشکلات رفتوآمد، پیشنهاد سرلشکر را نپذیرفت.
دکتر مجتهدی با آنکه در عمل انجامشده قرار گرفته بود، به صراحت اعلام کرد مخالف احداث دانشگاه در این زمین است. بعد از این ماجرا، تیمسار ایادی زمین دیگری را در بالای آزادراه تهران-کرج، یعنی در محدوده منطقه ۲۲ به دکتر پیشنهاد کرد. دکتر مجتهدی این پیشنهاد را هم به دلیل مشکلات رفتوآمد نپذیرفت تا آنکه هویدا، زمینهای محل فعلی دانشگاه را به دکتر پیشنهاد کرد.
زمین پیشنهادی در خیابان آیزنهاور (آزادی امروز)، نزدیک سهراه فرودگاه مهرآباد قرار گرفته بود. این زمین به آموزشوپرورش تعلق داشت و دبیرستان حرفهای به نام هنرستان محمدرضا پهلوی در آن قرار داشت. دکتر مجتهدی این پیشنهاد را پذیرفت و به دکتر ادیب مأموریت داد مراحل قانونی دریافت زمین از آموزشوپرورش را انجام دهد. شاه به وزیر آموزشوپرورش دستور داد این ساختمان را رایگان در اختیار دانشگاه بگذارد.
وزیر پیشنهاد واگذاری رایگان محل را به هیئت وزیران ارائه داد. هیئت وزیران چون محل قطعی دانشگاه مشخص نشده بود و حتی معلوم نبود در تهران باشد، تصمیم گرفت آن محل را به اجاره، ولو با قیمت کم، به دانشگاه واگذار کند.
گویا وزیر اقتصاد وقت پیشنهاد کرده بود که این دانشگاه در محل دیگری به جز تهران دایر شود. با تصمیم هیئت وزیران، شاه در نامهای که به وزیر آموزش و پرورش نوشت، دستور داد تا مادامی که محل ساختمان دانشگاه صنعتی آریامهر حاضر نشده، دریافت مالالاجاره از محل موقت دانشگاه که متعلق به وزارت آموزشوپرورش است، ممنوع باشد.
با آنکه دکتر مجتهدی به سرلشکر بقایی اعلام کرد که زمینهای او را برای ساخت دانشگاه مناسب نمیبیند، ۱۳ آبان ۱۳۴۴ مطلبی در روزنامه کیهان چاپ و اعلام شد به زودی دانشگاه صنعتی آریامهر در زمینهای سرلشکر بقایی احداث خواهد شد.
اولین کلاسهای درس در ساختمان اداری
از جیحون و کارخانه پپسی به سمت غرب، بیابان بود. وسط این بیابان و زمینهای کشاورزی طرشت، یک ساختمان شیک و مرتب قرار داشت؛ همین ساختمان اداری فعلی با آمفیتئاتر داخلش. البته آنچه الان دیده میشود نشانی از ساختمان زیبای آنسالها ندارد. ورودی، لابی و اتاقهایش عوض شد تا اولین کلاسهای درس در آنجا باشد. ساختمان دو طبقه شمال آن هم در اختیار استادان و کادر اداری کمتعداد آن زمان قرار گرفت. در آن زمان، محدوده دانشگاه از شرق به رمپ کنار ساختمان ریاست و از غرب به ساختمان قبلی معاونت پژوهشی محدود میشد.
ساختمان ریاست
اتاق دکتر مجتهدی دورتادورش شیشهای بود تا بتواند ورود و خروج استادان و کارمندان را کنترل کند. استادان باید نیم ساعت قبل از دانشجوها در محل کارشان حاضر میشدند و تأخیرشان با مواخذه شخص رئیس دانشگاه همراه بود. به شوخی به ایشان میگفتیم داری برجک درست میکنی، نگهبانی بدی. اینجا را به این سبک خودش خواست درست شود. البته الان از حالت اولیهاش خارج شده، وگرنه دقیقا یک دانه اتاق مثل برجکهای نظامی بود. بالا یک اتاق بزرگ بود که دورتادورش شیشه بود که دکتر مجتهدی خودش از لای کرکرهها نگاه میکرد. مثلا ساعت ششونیم نگاه میکرد که استاد آمده یا خیر؟ اگر نبود، به دانشکده زنگ میزد که وقتی استاد آمد به من زنگ بزند. تا میرسید میگفت آقای فلانی شما باید نیم ساعت زودتر از دانشجو بیایید. چطور اینطوری شده؟
دو واحد تربیتبدنی چگونه به دنیا آمد؟
در دانشگاه ورزشکارهای بسیار خوبی داشتیم، اما حس ما این بود که بچهها کم ورزش میکنند. در زمان دکتر امین پیشنهاد دادیم دو واحد تربیت بدنی به صورت اختیاری ارائه شود. این پیشنهاد در شورای دانشگاه مخالفان جدی داشت، اما به هر زحمتی بود، تأیید شورا را گرفتیم. ما فرمی داشتیم که توانمندی دانشجوها را در ابتدا و انتهای ترم مقایسه میکرد و همین ملاک نمره قرار میگرفت. بعد از چند ترم که خروجی کار را دیدند، این درس اجباری شد.
ساختمان زبان
ساختمان سفیدرنگ شمال باغ دلگشا؛ کلاسهای عمومی در ابتدا اینجا تشکیل میشد. بعدها فیزیک در آن مستقر شد. با عزیمت فیزیک به ساختمان جدیدش، کامپیوتریها آن را گرفتند و با افتتاح ساختمان دانشکده کامپیوتر، هوافضاییها به آن نقل مکان کردند. ساختمانی که برای مهمانان موقتش خوشیمن بوده است.
زمین چمن
دکتر مجتهدی میخواست این زمین را تبدیل به پارکینگ کند. از طرفی به شدت مخالف کاشت چمن بود. میگفت به شرایط آبوهوایی ایران نمیخورد و هزینه نگهداریاش بالاست، به جایش درخت بکارید. در یکی از سفرهای ایشان به اروپا، از فرصت استفاده کردم و با هزینهای در حدود ۵۰ هزار تومان زمین چمن دانشگاه را سرپا کردم. این دسترنج البته بعدها به هدر رفت و جایش ساختمان بالا آوردند.
زمین تنیس
زمینهای تنیس دانشگاه پرطرفدار بود. دکتر رضا هم علاقه زیادی به تنیس داشت. حالا این زمین جای خود را به دانشکده فیزیک داده است.
ساختمان تربیتبدنی
در زمان دکتر امین قرار بود با همکاری ژاپنیها مرکز پژوهشی در بالای دانشگاه ساخته شود. به دلایلی این امر محقق نشد. من هم از فرصت استفاده کردم و پیشنهاد ساختمان تربیتبدنی را دادم. کار به سرعت شروع شد. یک ساختمان دوطبقه ساختیم که پشتش دو زمین والیبال، دو تنیس و دو زمین بسکتبال به صورت سرباز ساخته شد. بعدتر یک ساختمان دو طبقه چهارسالنی سرپوشیده ساخته شد که در کشور بیسابقه بود. برادر دکتر خوانساری دانشکده عمران محاسبات لازم را برای این کار انجام دادند. دکتر گریگوریان حتی طرح ساخت سالن اسکواش را داد که البته بعد از ساخت خيلی استفاده نشد، چون دوبل اسکواش بود و این بازی در آن زمان طرفداری نداشت. بنابراین تبدیل به سالن وزنهبرداری و بدنسازی شد. تجهیزات سالنهای ورزشی در برخی موارد از خود فدراسیون هم بیشتر بود؛ مثلا ما از کسی که برنامه صعود به اورست داشته و منتفی شده بود، كل وسایلش را خریدیم. تقریبا همه ورزشهای متداول، به جز بوکس در دستور کار تربیتبدنی بود. آن زمان بچههای شریف در خیلی از رشتههای دانشجویی قهرمان میشدند. در مورد انتخاب مربی، در بخش آقایان بیشتر از لیسانسههای تربیتبدنی دانشسرای عالی استفاده میشد. با توجه به کمبود لیسانس خانم، دانشگاه تصمیم گرفت از قهرمانان رشتههای ورزشی که مدرک لیسانسی غیر از تربیتبدنی دارند، استفاده کند. شرايط آن زمان خیلی سخت بود. جنبشهای دانشجویی تازه شکل گرفته بود و ما از سمت ساواک تحت فشار بودیم. مثلا میگفتند که فلان مربی نباید باشد، اما ما میگفتیم برای ما مهم است که بتوانیم بهترین مربی ممکن را بیاوریم. به همین خاطر با یکی از معاونین درگیر شدم و منجر به استعفای بنده شد.
سالن امتحانات
شنبه هر هفته آزمون عمومی از دانشجوها گرفته میشد. از دکتر مجتهدی درخواست کردم که بقیه روزها را به عنوان سالن ورزشی استفاده کنیم. ایشان در ابتدا قبول نکرد، اما چند نفر را واسطه کردم تا بالاخره قبول کرد تعداد محدودی وسیله ورزشی در آنجا مستقر شود. از همان هفته دوم شروع کردیم به تجهیز بیشتر آن. کار به جایی رسید که وسایل تمرین ژیمناستیکی که ما از ژاپن آورديم، از تجهیزات فدراسیونش بیشتر شد و نهایتا در دوران دکتر امین کاملا تغییر کاربری داد. حالا این سالن شده سالن مرحوم جباری.
زمین بسکتبال و والیبال
این محلی که الان باغ دلگشاست، قبلا دو زمین بسکتبال و والیبال قرار داشت و بچهها در فضای آزاد ورزش میکردند. ما ابتدا مسابقهای بین دانشجوها و استادان گذاشتیم. خطکشی در یک روز جمعهای انجام شد. اتفاقا همان روز شاه که برای بدرقه انورسادات به فرودگاه رفته بود، سرزده به دانشگاه آمد.
مسجد دانشگاه
سال ۵۰ پلیس برخورد سختی با کارگران معترض شرکت جهان چیت کرج کرد. دانشجوها به این رفتار اعتراض کردند و تظاهراتی در تهران برپا شد. پلیس تظاهرات را سرکوب کرد. در یکی از این یورشها، پلیس وارد دانشگاه شد و به سرکوب دانشجوها و استادان پرداخت. در اعتراض به این کار، استادان از تدریس امتناع کردند. در نهایت با نامه دلجویی هویدا شرایط عادیتر شد، اما دولت بعد از آن نیروهایی تحت عنوان گارد به صورت شبانهروزی در دانشگاه مستقر کرد. نیروهای گارد دانشگاه، در ضلع جنوبی دانشگاه، جایی که هماکنون مسجد دانشگاه ساخته شده، مستقر شدند. یک سال بعد از آن دکتر نصر پیشنهاد کرد مسجدی در دانشگاه ساخته شود. این پیشنهاد تا سال ۱۳۶۱ عملی نشد. در طراحی و ساخت مسجد از همکاری دکتر حجت و دکتر ندیمی، از استادان دانشکده معماری دانشگاه شهید بهشتی کمک گرفته شد.
استخر
بالای ساختمان تربیتبدنی قرار شد منبع آبی درست کنند که در فصل تابستان آبیاری درختهای دانشگاه انجام شود. در زمان خاکبرداری ما دم بولدوزری را دیدیم تا محلی که ما گج ريختيم را گودبرداری کند و به این وسیله مقدمات استخر دانشگاه فراهم شد. البته ابتدا مخالفت شد، اما در طی چند مرحله موضوع منبع آب به حاشیه رفت.
ابنسینا
ابنسینا در زمان دکتر مجتهدی ساخته و بخشی از کلاسهای ساختمان اداری به آنجا منتقل گردید. در نمای بیرونی از آجر قرمز استفاده شد. بخش اعظم این آجرها از کوره آجرپزی بانک مسکن تأمین شد. پدر مهندس نائی کورهپز بود. ایشان مقدار زیادی آجر مجانی به ما داد. ساخت ابنسینا در ابتدای سال ۴۵ شروع شد و کمتر از شش ماه بعد آماده استفاده بود. این بنا در زمان دکتر امین تکمیل شد. نام آن را هم ساختمان مجتهدی گذاشتند. مهمترین تفاوت ظاهری ساختمان فعلی با زمان قبل، پرکردن فضای آزاد طبقه همکف و ایجاد اتاقهای مختلف است.
بانک عمران
دقیقا همین جایی که بانک ملت قرار گرفته، روزگاری بانک عمران بود، صددرصد سهامش متعلق به بنیاد پهلوی بود و حسابهای دانشگاه در آن قرار داشت. این بانک در بهار ۵۸ با چند بانک دیگر ادغام شد و بانک ملت به دنیا آمد.