خلأ روایت اتفاقات معاصر ایران سالهاست که به شدت در سینمای ایران حس میشود؛ در این دریای اتفاقات عجیب و غریبی که کشور در آن غرق شده، سینمای ایران هیچگاه آنطور که باید به این اتفاقات نپرداخته است. هرچند این روند از سال گذشته و با ساخت فیلمهایی مثل «چهارراه استانبول» و «شبی که ماه کامل شد» و ... تغییر یافته و کارگردانان کمکم جرئت این را پیدا کردهاند که راوی داستانهای پرالتهاب کشور در سالیان اخیر باشند.
روز صفر روایتگر یکی از حساسترین عملیاتهای امنیتی کشور است و سعید ملکان در اولین تجربه کارگردانی خود یکی از سختترین فیلمهای ممکن را برای ساخت انتخاب کرده است. ملکان از چهرهپردازان و تهیهکنندگان مطرح سینماست و تاکنون ۶ بار سیمرغ جشنواره را تنها برای چهرهپردازیهایش برده.
روز صفر شروع کندی دارد اما از مقدمه و ۱۵ دقیقه ابتدایی تا پایان فیلم سرعت میگیرد و چنان پرتنش دنبال میشود که بیننده را تا انتها به صندلی میخکوب میکند. صحنههای اکشن فیلم نه یک گام، که ده گام از سایر آثار سینمای ایران جلوتر است و تمامی صحنهپردازی بی نقص انجام شده است. ملکان در اولین تجربه کارگردانی خود اصلا از کارکردن در محیط شلوغ نترسیده و بسیاری از سکانسهای خود را در شلوغترین و البته واقعیترین فرم ممکن خود به تصویر کشیده است و به لطف سابقه درخشاناش در چهرهپردازی، گریمهای تمام شخصیتها طبیعی از کار درآمده است.
بازی بازیگر اصلی فیلم، امیرجدیدی بینقص است و با زیبایی تمام شمایل یک مأمور امنیتی را به تصویر کشیده است. ساعد سهیلی، بازیگر نقش عبدالمالک ریگی هم به خوبی توانسته از پس نقش خود بربیاید.
در همین ابتدای شروع جشنواره مسعود فراستی سراسیمه در کنفرانس خبری فیلم حاضر شد و فیلم را «اولین فیلم اکشن ضدامنیتی» و «بهترین فیلم جشنواره» خطاب کرد. فیلم شعار دارد اما به هیچوجه شعاری نمیشود؛ بلکه شما در انتهای فیلم شعار فیلم را در جایجای سکانسها و حرکات بازیگران حس میکنید.
ملکان در اولین تجربه کارگردانیاش چنان بینظیر کار کرده که برایم سوال شد چرا او قبلا هیچ فیلمی نساخته؟ به قول مسعود فراستی این یک فیلم اول نیست، یک فیلم دهم است. ملکان آنقدر حرفهای پلانهای فیلمش را طراحی کرده که در ۱۵ دقیقه پایانی با یک تک دیالوگ «اینجا برای من بحث حیثیته، شما هم اگه عاشق کشورت بودی وضع مملکت این نبود» موضعاش را مشخص میکند، خط خود را جدا میکند و به اندازه صدها دیالوگ حرف به مخاطب میفهماند.
فیلم که تمام میشود، تو قطعا با حس و حال خوب از صندلیات بلند میشوی؛ شاید چون این اولین باری است که در پرده نقرهای عشق به ایران را در اولویت میبینی، شاید برای اینکه این حس خوب وطنپرستی را مدتها بود که در سینمای کشور گم کرده بودیم.