برای اینکه ببینیم مجردها و متأهلها، نظرات و توقعات و تصوراتشان چقدر با هم متفاوت است، بین یک شریفی مجرد و متأهل خانم و بین یک شریفی مجرد و متأهل آقا، گفتگویی راه انداختیم. آنها هم نشستند با هم کمی با هم درباره مسیر ازدواج و چالشهای آن و تصوراتی که از ازدواج دارند صحبت کردند. البته مطلب جالبی که از مقایسه این دو صفحه در میآید، تفاوتهای جزئی و ریز و البته شباهتهای نگاههای خانمها و آقایان به ازدواج هم هست. در ادامه از گفتگوی بین بهار شیخغفور، ورودی ۱۴۰۱ مهندسی نفت و مریم رضوی، ۱۳۹۸ مهندسی کامپیوتر که چندساله است سر خانهوزندگی خودشان رفتهاند، خلاصهای آمده است.
به نظرت، هدف از ازدواج چیه؟
بهار شیخغفور: بخش عمدهایش به دلیل نیازهای غریزیه؛ مثل جنبههای عاطفی و جنسی که از نیازهای اصلی انسانهاست. ما آدمها غالباً تمایل داریم در زندگی همراه داشته باشیم و از حمایت روانی و عاطفی بهرهمند شیم. همچنین ازدواج میتونه بستری برای همافزایی، رشد و تکامل روحی هم باشه و در برایند، نوعی پایداری و تعادل در ابعاد مختلف زندگی ایجاد میکنه. البته ممکنه در جهت عکس هم عمل کنه!
مریم سادات رضوی: موافقم، ازدواج چیزیه که در نظام تکوین خلقت وجود داره، اینکه یکی بگه من هیچ نیازی به ازدواج ندارم به نظرم غیرعادی میاد؛ خودم رو میتونم تا مثلاً سیسالگی تصور کنم که زندگی مستقلی داشته باشم، اما وقتی بیشتر فکر میکنم، احساس میشه از یک سنی به بعد، آدم دوست داره یه خانواده داشته باشه. در واقع، حس میکنم که خانواده داشتن یک نیاز طبیعی انسانه، ولی بههرحال باید دید که هر کسی در چه شرایط و چه سنی به این نیاز پاسخ میده.
چرا تا الان ازدواج نکردی؟
بهار شیخغفور: شرط لازم این مورد، پیدا کردن فرد مناسب هست، اما شرط کافی نیست. آدم باید به یک سطحی از خودشناسی و بلوغ فکری و اجتماعی رسیده باشه. نیازها، خواستهها، نقاط قوت و ضعف، افکار و جهانبینیش رو واکاوی کرده باشه؛ تونسته باشه خودش مسئولیت زندگیش رو بپذیره. اگر بدون طی این مراحل و صرفا جهت رفع کمبودها و نیازها به دنبال همراه بود، رابطه سالمی رو نمیشه تشکیل داد.
چجوری ازدواج کردی؟
مریم سادات رضوی: من اول خیلی دنبال این بودم که طرف مقابل کاملاً با معیارهای من همخوانی داشته باشه و همه ویژگیهای مدنظرم رو داشته باشه. ولی بهمرور فهمیدم هیچکس نمیتونه صددرصد کامل باشه و این انتظار باعث فرصتسوزی میشه. در نهایت تصمیم گرفتم بین افرادی که تا حدودی با اولویتهای من همخوانی داشتن، کسی رو انتخاب کنم که میدونستم بعضی از معیارهای مهمتر رو داره، حتی اگه کاملِ کامل نباشه. به نظرم این تعدیل در معیارها کمک کرد که بتونم ازدواج کنم و از زندگی مشترک لذت ببرم.
به نظرت فرآیند آشنایی و ازدواج خوب، چه مسیری هست؟
مریم سادات رضوی: من به شیوهای که بهش میگیم سنتی، بیشتر علاقه دارم؛ یعنی این که از ابتدا، دو نفر باهدف ازدواج آشنا بشن، نه صرفاً یه دوستی طولانیمدت. این باعث میشه افراد، بدون قضاوت یا علاقه پیشین، کنار هم قرار بگیرن و از ابتدا بدونن هدفشون ازدواجه؛ تصمیمها با دقت بیشتر گرفته میشه و احتمال اینکه شناخت ازطرف مقابل هم واقعیتر باشه، بیشتر میشه. البته این رو هم میپذیرم که ازدواج سنتی شاید شناخت کاملی رو ایجاد نکنه و ممکنه ایراداتی داشته باشه؛ ولی در نهایت حس میکنم آفات روشهای دیگه به طور میانگین بیشتر هست.
بهار شیخغفور: به نظرم برای شناخت واقعی، باید دو نفر مدتی در ارتباط نزدیک باشن و شرایط مختلف زندگی رو با هم تجربه کنن. بله حتماً شروع آشنایی، باید با درنظرگرفتن جوانب مختلف باشه، ولی علاوه بر لحاظ اون جوانب مختلف، افراد باید بتونن یه رابطه عمیق و دوستانه تشکیل بدن و در بالا پایین زندگی همراهِ هم باشن. نمیشه از ترس اینکه در این حین علاقه ایجاد بشه، این بخش رو حذف کرد. اصلاً اگر علاقهای ایجاد نشه که ازدواج هم معنی نداره! همینکه این علاقه در گذر زمان پایدار بمونه، خودش خیلی چیزها رو میرسونه. این که با سؤالوجواب بخوایم همدیگر رو بشناسیم، شناخت کافی به دست نمیده. در گذر زمان، خواسته ناخواسته موقعیتهایی پیش میاد که الگوهای واقعی رفتار، هیجان و تفکر افراد، خودش رو نشون میده.
مریم سادات رضوی: بله، خیلی هم درسته. به نظر من هم آشنایی سنتی به این معنا نیست که فقط با سؤالوجواب طرف مقابل رو بشناسیم، بلکه باید فرصت داشته باشیم که بهمرورزمان، در شرایط مختلف، طرف مقابل رو ببینیم و درباره همه چیز با هم صحبت کنیم. اینجوری شناختی که به وجود میاد، دقیقتر و واقعیتره، چون هم علاقه بهتدریج به وجود میاد، هم از روی صحبتها و موقعیتهای مختلف، شناخت بهوجود میاد.
به نظرت، وضعیت تحصیلی و کاری بعد از ازدواج چه تغییری میکنه؟
بهار شیخغفور: تجربهای که از اطرافیانم دیدم، اینه که اوایل ازدواج معمولا مقداری فشار میاد تا شرایط به تعادل برسه. مخصوصاً اگه هنوز در حال تحصیل باشن. اما کمکم به روال میافته و وقتی به نقطهای برسه که مسئولیتها به طور مرتبی تقسیم شده باشند، به تعادل کار و تحصیل و زندگی بهتر میشه رسید. هرچند اینکه درنهایت سبب رشد بشه یا برعکس، به خود طرفین برمیگرده و هردو کاملا محتمله.
مریم سادات رضوی: برای من هم همینطور بود. اوایل ازدواج یه مقدار سخت بود و تمرکز زیادی رو درگیر مسائل جدید میکرد، ولی بهمرور که به شرایط جدید عادت کردم، احساس کردم که ازدواج بهم یه نوع استقلال و اعتمادبهنفس اجتماعی داده که از نظر کاری و تحصیلی هم کمککننده است. وقتی زوجها بتونن مسئولیتهاشون رو منطقی تقسیم کنن، زندگی مشترک به رشد فردی هر دو نفر کمک میکنه و این واقعاً لذتبخشه.
مهمترین مانع ازدواج در حال حاضر چیه؟ چهجوری میشه حلش کرد؟
بهار شیخغفور: به نظرم در جامعه ما، نهتنها بزرگترین مانع ازدواج، بلکه منشأ بسیاری از مشکلات وضعیت اقتصادیه. باوجود دغدغه مسائل مالی، جوونها سختتر میتونن به تشکیل خانواده فکر کنن. بهویژه اگر پشتوانه مالی نداشته باشن.
مریم سادات رضوی: بله، وضعیت مالی مشکل بزرگیه، اما به نظر من، یکی دیگه از موانع اصلی، کمالگراییه که توی ذهن خیلی از آدمها هست. بسیاری از افراد منتظر این هستن که شریک زندگیشون کامل باشه و به همین دلیل نمیتونن کسی رو انتخاب کنن. کمالگرایی باعث میشه که فرصتهای خوب از دست بره، چون هیچکس واقعاً کامل نیست و باید توقعات منطقی و قابلقبولی داشته باشیم. اگر افراد بتونن انتظاراتشون رو تعدیل کنن، احتمال موفقیتشون در ازدواج بیشتر میشه.
بهار شیخغفور: شبکههای اجتماعی هم خیلی توی این کمالگرایی اثر گذاشته. چون فقط جنبههای بینقص از زندگی بقیه رو میبینیم. اگر آگاهی استفاده ازش وجود نداشته باشه، تصورات و انتظارات غیرواقعی سبب میشه هم افراد به دنبال یه پکیج ایدهآل باشن هم صبوری کمتری در قبال بخشهای نامطلوب رابطه داشته باشن. خیلی وقتها همین دعواها و مشکلاته که افراد رو به هم نزدیکتر میکنه اگر که بلد باشن درست باهاش برخورد کنن.