به مناسبت روز جهانی حقوق بشر
اگر اخبار سیاسی بینالملل را دنبال کنید یکی از پرتکرار ترین واژهها حقوق بشر است و بیشترین چیزی که در زمینه حقوق بشر شنیده میشود هم نقض آن است. ۱۰ دسامبر روزیست که مجمع عمومی سازمان ملل اعلامیه حقوق بشر را تصویب کرد. فارغ از هر محتوای این اعلامیه، در این حدود ۷۵ سال از تصویب آن، اتفاقاتی افتاده که هیچ نسبتی با حقوق بشر در هر تعریفی که میخواهد داشته باشد ندارد. نمونه عینی و حال حاضرش هم می شود همین حدود ۶۰ روز جنایات اسرائیل در غزه و پرسش اصلی اینجاست که حقوق بشر کجای این ماجرا قرار دارد و چرا نمیتواند اتفاقی در این حوزه رقم بزند؟
نگاهی به تاریخچه و روند این موضوع می تواند ما را به جواب برساند.
حقوقی به قدمت بشر
شاید مفهوم حقوق بشر پیشینهای به اندازه خود بشر داشته باشد. از منشور کوروش و قوانین روم باستان تا اعلامیههای حقوق قرن ۱۶ میلادی اروپا و آمریکا. همگی با ادبیاتهای مختلف که هرکدام به شیوهای خواستند حق و حقوقی برای نوع بشر قائل باشند.
اما چیزی که امروز به عنوان حقوق بشر در ادبیات سیاسی مطرح است، به اندکی بعد از جنگ جهانی دوم میرسد؛ ۱۶ فوریه ۱۹۴۶، اولین اجلاس سازمان ملل برگزار شد و با صدور قطعنامهای، کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل را تاسیس کرد. و با ترکیب هیات مدیرهای همچون النور روزولت همسر فرانکلین روزولت رییس جمهور آمریکا، رنه کاسن متخصص حقوق مدنی و بینالمللی، چارلز حبیب مالک و پنگ چونگ چنگ به تهیه و تدوین اعلامیه جهانی حقوق بشر پرداخت تا اینکه در ۱۹۴۸ میلادی سند خود را که برگرفته از اعلامیه حقوق بشر انقلاب فرانسه و بیانیه اعلام استقلال آمریکا بود، تدوین کرد.
پس از تهیه اعلامیه جهانی حقوق بشر در ۱۰ دسامبر ۱۹۴۸ میلادی مجمع عمومی سازمان ملل متحد در پاریس با ۴۸ رای موافق، ۸ رای ممتنع و بدون رای مخالف این اعلامیه را به تصویب رساند.اما محتوای این اعلامیه چیست؟
دقیقاً چه میگوید؟
این اعلامیه در ابتدا با 7 WHEREAS (از آنجایی که) شروع می.شود که سعی دارد دلیل تدوین این اعلامیه را بیان کند. و بعد در 30 بند، حقوقی را در حیطه های مختلف بیان می کند.
اما سوال اصلی اینجاست: کشورهایی که سازمانهای بینالمللی را تشکیل و پیمانها و اعلامیههای مختلف بعد از آن را تدوین کردند و اعلام داشتند هدفشان پیشگیری از فجایع جنگ جهانی دوم است، خودشان چگونه این جنگ را به نفع خود تمام کردند؟ غیر از فعالیتهایی که امروز همه آنها نقض حقوق بشر محسوب میشود؟ وقتی آن زمان با استدلال اینکه حق داریم برای دفاع از خودمان هر کاری را انجام دهیم و اگر ما انجام ندهیم طرف مقابل انجام خواهد داد، آیا امروز الزامی وجود دارد که بار دیگر سراغ این کار نروند؟ اصولاً قدرتهایی که خودشان را ناجی دنیا از دست دیکتاتوری به نام هیتلر تلقی میکردند چرا باید حاضر باشند دست و پای خود را به نام حقوق بشر ببندند؟
کار نمیکند!
اگر نگاهی به این بیانیه بیندازیم کمی به چرایی عدم کارکرد درست آن پی خواهیم برد. مثلا ماده اول میگوید: «تمام افراد بشر آزاد به دنیا میآیند و از لحاظ حیثیت و حقوق با هم برابرند. همه دارای عقل هستند و باید با یکدیگر با روح برادری رفتار کنند.» مشخص نیست، قاعده «تمام افراد بشر باید با یکدیگر با روح برادری رفتار کنند»، توصیهای اخلاقی است؟ یا دستوری قانونی و حقوق بشری است؟ چنانکه «رفتار برادرانه» نیز تعبیر ابهام دارد؛ یعنی معلوم نیست که چه رفتاری ناقض روح برادری است و چه رفتاری با روح برادری سازگار است.
به فرض اینکه بدانیم که دستور به رفتار برادرانه چه چیزی را الزام و تکلیف میکند، این پرسش همچنان مطرح است که سزای کسی که با این امر مخالفت و از آن سرپیچی کند، چیست. حقیقت این است که مفاد این ماده را چیزی بیش از یک اندرز پدرانه یا برادرانه نمیتوان تلقی کرد. جدای از این تفسیر پذیر بودن مفاهیم این اعلامیه در طول سالها مورد سو استفاده قدرتها قرار گرفته است.
روند کمیسیون حقوق بشر از ابتدای تاسیس به گونهای طی شد که در سال 2006 دبیرکل وقت سازمان ملل معتقد بود کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل راه خود را گم کرده، خیلی سیاسی شده و به مجمعی تبدیل شده که در آن نقض کنندگان حقوق بشر با توطئه بر کار یکدیگر سرپوش می.گذارند. بنابراین شورای حقوق بشر ملل متحد در سال ۲۰۰۶ به عنوان جایگزین کمیسیون حقوق بشر ملل متحد تأسیس شد.
شورا، چیست و چرا؟
این شورا ۴۷ عضو دارد که بر اساس جغرافیا از سوی مجمع عمومی سازمان ملل برای دوره سه ساله انتخاب میشوند.
اعضای این مجمع سه بار در سال گردهم میآیند. تمامی ۱۹۳ عضو سازمان ملل متحد باید اجازه دهند تا به طور منظم از سوی این شورا بررسی و ارزیابی شوند. معیارهای این بررسی، منشور سازمان ملل، اعلامیه جهانی حقوق بشر و سایر معاهدات سازمان ملل متحد است. در هنگام ارزیابی، هر کشور تازهترین گزارش خود را در مورد اجرای تعهدات حقوق بشری ارائه میکند. افزون بر آن سایر کشورهای عضو هم میتوانند سوالاتی مطرح کنند. بعد از ارزیابی، توصیههایی نیز ارائه میشود که البته از نظر حقوقی الزامآور نیستند.
اما این روند بهگونهایست که کشورها و سازمانهای غیردولتی به راحتی ادعاها و اتهاماتی را علیه کشور موردنظر مطرح میکنند. بدون اینکه سند و مدرکی ارائه شود یا فردی باشد که پس از پاسخ به اتهامات آن را قضاوت کند. پس از طرح نظرات کشورها، گزارشگر و سمنها بدون بررسی و اثبات اتهامات و ادعاها، رأیگیری صورت میگیرد.
کشورهای غربی با طرح اتهامات کلی مانند نبود آزادی بیان یا عدم دادرسی عادلانه و... در کشور موردنظر، تلاش میکنند آن را بیاعتبار و متهم به نقض حقوق بشر کند. این در صورتی است که کشورهایی که با این هجمه روبهرو میشوند، زمانی بین ۵ تا ۷ دقیقه فرصت دارند، نسبت به اتهامات وارده دفاع کنند.
همچنان که گفته شد، تصمیمات شورای حقوق بشر به صورت توصیه صادر میشوند. اگرچه از نظر حقوقی توصیه دارای ماهیت الزامآور نبوده و طرفی که بر ضد آن چنین تصمیماتی اتخاذ شده میتواند آن را رعایت نکند، ولی با توجه به بند ۳ قطعنامه ۶۰/۲۵۱ که به موجب آن «شورا میتواند سعی در هماهنگ کردن فعالیتهای سیستم حقوق بشر سازمان ملل به نحوی که مسائل حقوق بشر به صورت سیستماتیک از جانب تمام ارگانیسمهای سیستم مورد لحاظ قرار گیرد، کند». چنین استنباط میشود که در صورت نقض فاحش و سیستماتیک حقوق بشر از جانب هر کشوری و عدم توجه آن به توصیهها، شورا میتواند از طریق مجمع عمومی به طرح موضوع در شورای امنیت سازمان ملل بپردازد.
حق وتو وارد میشود...
اینجا شورای امنیت پس از طرح موضوع میتواند به ارائه توصیه و نهایتاً به اتخاذ تصمیمات الزام آور بر ضد کشور مربوطه اقدام و زمینه لازم برای مداخله نظامی سایر دولتها را فراهم کند. اینجاست که حق وتو به میان میآید. حقی که به ۵ کشور این اجازه را میدهد تا به تنهایی با قطعنامهها مخالفت کنند. همین باعث شده که در طول این سالها بارها و بارها، همین قدرتها در بازی وتو یکدیگر را شکست دهند و ناکارآمدی این سازوکار در جهت ایجاد صلح را روز به روز بیشتر اثبات کنند. مثل همین نمونه غزه که تا به حال ۶ الی ۷ بار حق وتو، موجب شده تا قطعنامهای مبنی بر توقف جنگ صادر نشود.
این روند حقوق بشری در ظاهر هدفی جذاب و انسانی دارد اما تاریخ 285 جنگ از تشکیل سازمان ملل تاکنون نشان داده که خیلی راحت میتواند توسط قدرتها دور زده شود و فقط در زمانی که باید، علیه کشورهای ضعیف تر به کار گیری شود.
قانونی برای نقض شدن
در نهایت شاید تفاوت اصلی دوران قبل از اعلامیه حقوق بشر و بعد از آن این باشد که در گذشته مفهوم حقوق بشری نبود که قدرتها بخواهند ابایی از نقض آن داشته باشند اما حالا جهان در وضعیت عجیبتری قرار گرفته است. قدرتهایی که خودشان این مفهوم را مطرح کردند و البته در قبال کشورهای دیگر مدعی آن هستند، خود بزرگترین ناقضان آن هم هستند و شاخصهای خود را هم زیر پا میگذارند.