عصر پنجشنبه حوالی ساعت ۵ یکی از دوستان پیامی را داخل گروه بچههای مکانیک ۹۷ فرستاد که خیلیها را شوکه کرد: «با نهایت تأسف و تأثر، درگذشت آقای علیرضا خلیلی، دانشجوی کارشناسی دانشکده مکانیک را به خانواده بزرگ شریف تسلیت عرض نموده و از درگاه ایزد منان برای ایشان مغفرت الهی و برای خانواده، دوستان و سایر بازماندگان ایشان صبر و شکیبایی آرزومندیم.»
با دیدن این پیام همه شوکه شدند؛ عدهای به تلفن همراه علیرضا زنگ میزدند تا مطمئن شوند که خبر اشتباه است اما تلفن خاموش بود و جوابی از آن طرف خط نمیآمد. بعضیهای دیگر هم به مسئولین کانال پیام میدادند تا ببینند خبر از کجا آمده است. شاید علیرضا داشت شوخی میکرد. بعد از حدود یک ساعت، یکی از بچهها که با یکی از هماتاقیهای بوشهری علیرضا تماس گرفته بود خبر را تأیید کرد. علیرضا از پیش ما رفته بود، در حالی که فاصله آخرین پیامش در گروه و خبر فوتش حتی ۱۰ پیام هم نبود!
اگرچه حادثه صبح پنجشنبه اتفاق افتاده بود و ما دیر باخبر شده بودیم اما خیلی زود تصمیم گرفتیم برای شادی روح علیرضا و خانوادهاش ختم قرآنی را ترتیب بدهیم و داخل گروههایمان بفرستیم. بعد از دو سه ساعت که شوک خبر تمام شده بود، یکی از بچهها پیشنهاد داد برای ختم به شیروان (شهری در خراسان شمالی که خانواده خلیلی اصالتا اهل آنجا بودند) برویم اما مسافت، تعطیلیهای تاسوعا و عاشورا، اطلاع کافی نداشتن از منطقه و شهر شیروان به همراه همهگیری بیماری کرونا و محدودیتهای قرنطینه عواملی بودند که خیلی زود مشخص کردند که این کار شدنی نیست.
ایده بعدی برگزاری مراسم به صورت غیرحضوری بود. میتوانستیم از سامانه آموزش مجازی دانشگاه، یعنی همان سامانهای که علیرضا خیلی وقتها در آن آنلاین میشد و کنار ما به درس گوش میداد، استفاده کنیم. کار سخت بود اما شدنی.
در وهله اول از صنفی دانشکده خواستیم تا با دکتر خدایگان، معاون دانشجویی دانشکده هماهنگ کند و با چراغ سبزی که داده شد شروع کردیم. از همان اول تصمیم گرفتیم ماهیت کار دانشجویی باقی بماند، چون هم بچهها برای کمک دادن مشتاق بودند و هم پتانسیلهای زیادی در بین آنها سراغ داشتیم.
هرجای کار که به ما فشار میآمد و خسته میشدیم، یاد حرف علیرضا در جواب تشکرهایمان میافتادیم که میگفت: «قابلی نداشت. تو هم اگر بودی همین کار رو میکردی».
بالاخره قرار شد روز دوشنبه، دهم شهریور از ساعت پنج تا شش عصر، مراسم را برگزار کنیم؛ شهریور ماهی که اگر علیرضا زنده بود در بیستمین روزش پا به ۲۰ سالگی میگذاشت.
با نام و یاد خدا و با دلی پر از اندوه و درد مراسم را شروع کردیم. بخش اول مراسم تلاوت سوره الرحمن بود که زحمتش را محمدمهدی دانشپور کشید. بعد از آن سراغ کلیپی از عکسهای علیرضا در بین خودمان رفتیم که حاصل تلاش محمدصدرا زرگرزاده، یکی از بهترین دوستان علیرضا بود.
حضور صد و پنجاه نفری دانشجوها، همکاری پرشور دوستان علیرضا در برگزاری مراسم و افراد مختلفی که داخل عکسها کنار علیرضا دیده می شدند، همگی نشاندهنده محبوبیت او در بین بچههای دانشکده بود.
بعد از کلیپ، دکلمهخوانی پخش شد که زحمتش را علی محترم کشیده بود؛ دکلمهخوانی که غم درگذشت علیرضا را با غم درگذشت امام حسین (ع) و یارانشان در هم آمیخته بود و حس عجیب ولی آشنایی را به شنونده میداد. قبل از سخنرانی استادان و دانشجوها، آخرین برنامه دلنوشته مهدی باقری، یکی از دوستان علیرضا بود؛ دلنوشتهای از حالات و افکارش وقتی خبر را شنیده بود، حالات و افکاری که خیلیهایمان تجربه کرده بودیم؛ «بین زمین و هوا معلق بودن»ی که ازش سخن میگفت بهترین توصیفی بود که میشد برای احساساتمان در آن لحظه بیان کرد.
بعد از اتمام این بخش علیرضا رحیمپور، مجری برنامه با خواندن شعری کوتاه، از دکتر حقشناس، که علیرضا ترم قبل دستار آموزشی او بود، دعوت کرد تا چند کلامی صحبت کند.
سخران بعدی دکتر دورعلی بود. دکتر دورعلی شخصیت علیرضا را از همان تعداد کم برخوردهایی که داشت “بیریا” توصیف کرد. در ادامه فالی به حافظ زد تا از لسانالغیب جویای حال عزیز از دسترفته شود؛ فالی که خوش یمن بود و نشان از سعادت میداد.
قسمت بعد صحبتهای دوستان علیرضا بود. نفر اول محمدمهدی رسولی، بهترین دوست علیرضا بود که هرچند کوتاه اما بسیار تأثیرگذار از درد این اتفاق سخن میگفت. رسولی میگفت این اواخر تقریبا هر شب با علیرضا صحبت میکرده اما میداند از این به بعد قرار است شبهای ساکتی را سپری کند.
نفر بعدی حسین سیار، همشهری و همخوابگاهی علیرضا بود. حسین از خاطرات خوابگاه با علیرضا گفت؛ از شبهای امتحان، از دورهمیها و از تهرانگردیهایی که داشتند. گفت که وقتی این خاطرات یادش میآید، افسوس میخورد که دیگر قرار نیست او را ببیند.
آخرین بخش مراسم، ارتباط زنده با یکی از دوستان علیرضا در شیروان بود که به مزار او و پدر و مادرش رفته بود. پس از چند جمله، دوربین را مقابل مزار عزیزان ازدسترفته گرفت تا اگر کسی خواست خداحافظی کند.
مراسمی که برای علیرضا گرفته شده بود تمام شد اما یاد او هیچوقت در دلهای ما از بین نمیرود. برای علیرضا و پدر و مادرش آرامش روح و سعادت اخروی را از خدا میخواهیم و برای خواهر و برادر کوچکتر و بازماندهاش صبر و صبر و صبر.