تخریب خانههای ده ونک برای توسعه دانشگاه الزهرا در یک سال گذشته، نقل محافل عدالتخواهی بود. ساکنان محلی از شکستهشدن توافقی چندساله بین دانشگاه و صاحبان خانه میگفتند و دانشگاه نیز با دلایلی حقوقی سعی میکرد خواسته خود را پیش ببرد. پریسا صالحی، خبرنگار اجتماعی و دانشجوی دانشگاه الزهرا در این یادداشت، نگاهی به اتفاقات پیرامون این مسأله داشته است.
سال پیش بود که بهعنوان خبرنگار وارد ماجرای خانههای ده ونک شدم. اختلاف بر سر خانههای اطراف دانشگاه الزهرا بود. من آن زمان بهتازگی کارم را در دنیای خبر شروع کرده بودم و دانشجوی دانشگاه الزهرا بودم. این موضوع به من کمک میکرد تقریبا در جریان هر اتفاقی که در ده ونک میافتد باشم. ماجرا این بود که سالها پیش زمانی که در محل کنونی دانشگاه شرکت تجهیزات ایمنی راهها قرار داشت، این خانهها بهعنوان خانههای سازمانی به کارگران و کارمندان این کارخانه داده شده بود. اهالی میگفتند چند باری بهطور شفاهی به آنها گفته شده که این خانهها مال آنها است اما این بخشش از وعدههای شفاهی پیشتر نرفته و هیچ مدرکی دال بر مالکیت خانهها به آنها داده نشده است.
پیرزنی میگفت زمانی که این خانهها به آنها داده شد، وضعیت هیچ شباهتی به الان نداشت؛ ده ونک کاملا از شهر دور بود و اوضاع رفاهی آن چیزی حدود افتضاح بوده، یک شیر آب و چند خانواده که باید از همان استفاده میکردند و آن هم فقط ساعاتی از روز کار میکرده. میگفت هرچه آن زاغهها را شبیه به خانه کرده، تلاش خودشان بوده و بس، حالا که این زمینها در منطقه ونک تعریف میشود و جلویش پاساژ میسازند و قیمتی پیدا کرده، یادشان افتاده که این خانهها مالکیت دولتی دارد و باید به دانشگاه الحاق شود.
از طرف دیگر دانشگاه میگوید این خانهها هیچوقت مال ساکنان آنها نبوده و کارخانه هم نمیتوانسته این خانهها را به کسی بدهد، چون زمینی که مالکیت دولتی دارد، نمیتواند به مالکیت خصوصی دربیاید. این افراد سالها در این خانهها زندگی کردهاند و هیچ پولی برای آن نپرداختهاند و حالا وقت آن است که این خانهها را تحویل بدهند و دانشگاه هم کمک میکند تا یک خانه در منطقه پردیس کرایه کنند.
کشمکش حقوقی بین دانشگاه الزهرا و اهالی ده ونک ادامه داشت و هر طرف ادله مخصوص به خود را ارائه میداد. یکی از ادله جالب توجه اهالی دستور محمدرضا پهلوی برای زدن سند این خانهها به نام کارگران بود که نشان میداد قبل از انقلاب این خانهها تا مرز تحت تملک ساکنان بودن پیش رفته اما چنین اتفاقی هرگز نیفتاده است. بعد از انقلاب هم دستورات مشابهی صادر شده اما هیچوقت به مرحله عمل نرسیده است.
برای بار اول که به میان اهالی رفتم، یکی از آنها با حالت گلهمندی گفت صدایشان به جایی نمیرسد و هیچیک از رسانهها به موضوع ده ونک توجه نشان نمیدهد. ورق اما بعد از باز شدن پای دانشجویان به ماجرا برگشت، دانشجویان عدالتخواه یکی از اولین گروههای دانشجو بودند که وارد موضوع ده ونک شدند. دانشجوهای الزهرا هم کمکم آمدند وسط میدان، مجمع اسلامی دانشگاه بیانیه داد، نشست برگزار کرد و اعضای انجمن علمی حقوق سعی در برگزاری مناظره داشتند که البته لغو شد.
21 آبان 97 بود که چند بولدوزر برای تخریب خانههایی که حکم تخریب آنها را گرفته بودند، در حیاط دانشگاه پارک شد. پیش از اینها و قبل از اینکه ماجرا خبری شود، چند خانه دیگر تخریب شده بودند. ساکنان خانهها هم احساس خطر کردند و صبح زود با دانشجویان و خبرنگارانی که با آنها در ارتباط بودند، تماس گرفتند. تعدادی از اهالی ده ونک و تعدادی از دانشجویان در مقابل دانشگاه تجمع کردند، عدهای کفن پوشیدند و عدهای پلاکارد برداشتند. تخریب این چند خانه به تعویق افتاد و داستان خانههای ده ونک هم به بنبست رسید و هنوز هم مشخص نیست این ماجرا به کجا میرسد.
به نظر میرسد ده ونک با همه فرازونشیبها و نکات گنگ حقوقی آن آوردگاه نوعی عدالتخواهی عجول، بدون فکر و فانتزی بود، هیچکس مطالبه نکرد موضوع به تعویق بیفتد تا مسائل از نظر حقوقی بهتر بررسی شود، دانشگاه عجول بود که هرچه سریعتر زمینهای به زعم خود دولتی را از ساکنان پس بگیرد و دانشجویان و اهالی هم میخواستند هرچه زودتر ماجرا کاملا مختومه شود. قانون قربانی بازی ده ونک بود، چراکه معدود نشستهای حقوقی که در مورد موضوعی با این پیچیدگیهای قانونی برگزار شد، به هیچجا نرسید و تنها دستاورد آن این بود که «موضوع پیچیده است».