مدتیست زیرگروه فیلم انجمن اسلامی برنامهای تحت عنوان «سلسله جلسات بررسی و نقد مستند» تدارک دیده که در آن چهارشنبه هر هفته ساعت ۱۷ علاقهمندان در اتاق مجازی انجمن دور هم جمع شده و با حضور یک تسهیلگر یا کارشناس هم مستند را میبینند و هم کمی درباره بالا و پایینش بحث میکنند.
۹ مهر نوبت به بررسی مستند «ترور سرچشمه» رسید که حضور سیدعلیرضا حسینی بهشتی، فرزند شهید بهشتی آن را خاص کرده بود؛ مستندی ساخته محمدحسین مهدویان که سوژهاش زندگی دکتر بهشتی با تمرکز بر شهادت او و یارانش در انفجار دفتر حزب جمهوری در ۷ تیر سال ۱۳۶۰ است.
کدام سرچشمه؟
مجری در ابتدا اشارهای به ایهام موجود در اسم مستند کرد؛ سرچشمه نام خیابانیست که دفتر حزب جمهوری اسلامی در آن واقع بود و از سوی دیگر سرچشمه میتواند به دکتر بهشتی به عنوان سرمنشأ و سرچشمه انقلاب اشاره کند.
سپس بهشتی صحبتهای خودش را شروع کرد و ابتدا به هویت تاریخی یک ملت و شناخت تاریخ آنها پرداخت: شناخت گذشته یک ملت و نفس پرسشگری درباره آن، پدیده خوب و لازمیست که بارها به سبب شناخت نداشتن از تاریخ، سر مردم ما کلاه رفته است اما ملاحظاتی هم وجود دارد؛ باید دید هدف ما از بررسی تاریخ ایجاد یک محکمه است یا از آن برای روشن شدن راه آینده میخواهیم استفاده کنیم. در هدف اول ما دنبال مقصرانی میگردیم تا مسبب وضعیت کنونی خود را پیدا کنیم. مشکل این هدف نادیده گرفتن مسئولیت جمعی ملت است؛ مثلا در واقعه کودتای ۲۸ مرداد هر کس گروهی را براساس علاقه خود مقصر میشمرد. این نگاه ما را به جایی نخواهند رساند، درست است که بعضیها مقصرتر بودند اما از تقصیر سایرین چیزی کم نمیکند.
بهشتی درباره هدف دوم از بررسی تاریخ اینطور گفت که ما با درس گرفتن از اشتباهات گذشته میخواهیم مانع تکرارش در حال و آینده شویم و مسئولیت جمعی ملت در آن در نظر گرفته میشود.
تاریخ شفاهی، کمارزشترین منبع
در ادامه او به منابع مختلف برای بررسی هویت تاریخی یک ملت و میزان اعتبار آنها اشاره کرد و گفت در سالیان اخیر به سبب علاقه خود در زمینه تاریخ شفاهی فعالیت کرده ولی تاریخ شفاهی را کمارزشترین منبع برای بررسی هویت تاریخی میداند. البته این صحبت به این معنا نیست که هرکسی را که خاطرات خود از واقعهای را نوشته متهم به تحریف در وقایع کنیم اما در مقایسه با سایر منابع از جمله اسناد رسمی و تاریخ تحلیلی، این خاطرات کمترین اعتبار را دارد. البته اکثر منابع موجود برای بررسی یک موضوع همان تاریخ شفاهی است. بهترین راه حل از دیدگاه او تطبیق تاریخ شفاهی با اسناد موجود است که در مستند ترور سرچشمه نیز به کار گرفته شده تا تصویر حقیقی واقعه به ما نشان داده شود. البته وقتی این روش به پتانسیل واقعیاش میرسد که سانسور و تحریفی در کار نباشد.
در این بین او اشارهای به سیستم غلط موسسات نگهداری منابع تاریخی از جمله صداوسیما کرد که به جای استفاده از اسناد تاریخی برای تولید محتوا و در اختیار دیگران گذاشتن، به عنوان گنجینههایی گرانبها به آن نگاه میکنند. از دیدگاه بهشتی داشتن سند مهم نیست بلکه کار بر روی اسناد است که اهمیت بیشتری دارد.
با تمام امکاناتم مانع تحریف خواهم شد
بهشتی سپس به همکاری خودش با تیم مستندساز پرداخت: هنگامی که به سراغ من آمدند، شناختی از آنها نداشتم و خیلی هم خوشبین نبودم و فکر میکردم کاری سطحی و ساده میخواهند تولید کنند. بهشان گفتم من با اینکه شما چه نگاهی به مرحوم بهشتی دارید کاری ندارم اما اگر بخواهید تحریف کنید با تمام امکاناتم مانع خواهم شد و از آنها خواستم اول بررسی کنند که بهشتی که بود و سپس به فکر مستند ساختن از او بیفتند. اما رفتهرفته با مشاهده زحمات چندماهه تیم تحقیق آنها بر روی منابع مختلف که برخی را ما در اختیارشان گذاشته بودیم، نظرم بهطور کلی عوض شد. او همچنین به تغییر دیدگاه سازندههای مستند درمورد شهید بهشتی بعد از تحقیق روی اسناد اشاره کرد اما علاقهای به ذکر این تغییرات نداشت. همچنین هرگونه دخالت در کار تحقیق را رد و کارش را محدود به نظارت عنوان کرد.
دو کتاب «سید محمد حسین بهشتی» به نویسندگی جعفر شیرعلینیا و «زیست و اندیشه دکتر بهشتی» از انتشارات روزنه منابعی بودند که از سوی پسر شهید بهشتی برای آشنایی با شخصیت او معرفی شد.
سومین ترور
بعد از تماشای مستند نوبت به پرسش و پاسخ رسید. سیدعلیرضا بهشتی در پاسخ به پرسشی مبنی بر اینکه آیا دکتر بهشتی ترور ناموفقی قبل از ۷ تیر ۱۳۶۰ داشته یا خیر، به دو مورد، یکی قبل از انقلاب و مربوط به تغییر ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق براساس اعترافان وحید افراخته، از اعضای این سازمان در ساواک اشاره کرد و دیگری هم بعد از انقلاب که مشخص شده اعضای گروهک فرقان روی خودروی مرحوم بهشتی بمبگذاری کرده بودند.
او اینطور گفت که ما واقعا مدتها بود که منتظر خبر شهادت دکتر بهشتی بودیم. مجری هم به روح آزاده شهید بهشتی اشاره کرد که خود را به بهانه خطرهای موجود محدود نمیساخت. سیدعلیرضا بهشتی خاطرهای نیز از مرحوم بهشتی نقل کرد که پدرش به او احتمال گروگانگیریاش در بحبوحه سال ۶۰ را متذکر شده ولی به او گفته در صورت رخ دادن این اتفاق، نمیتواند او را نجات دهد!
قبل از انقلاب هم با بهشتی مخالف بودند
سیدعلیرضا بهشتی نظرش درباره کمرنگ شدن بعضی مسائل در نظام ایران مثل اتحاد شیعه و سنی و آزادی مطبوعات و بحثها پیرامون مسئله حجاب را اینطور بیان کرد: «مخالفت عدهای با این مسائل محدود به بعد انقلاب نبوده و روحانیان سنتی از قبل انقلاب هم در این مسائل مخالف شهید بهشتی بودند، درحدی که یکی از استادهای مرحوم بهشتی از او برید اما حساسیتها بعد از مسئولیت گرفتن مرحوم بهشتی در مجلس خبرگان و با توجه به سن بالای امام و اینکه او را نفر دو نظام تلقی میکردند، بیشتر شد. میگفتند خوب نیست بعد از امام فردی با تفکرات بهشتی بر سر کار بیاد و احساس خطر میکردند، چه تندروهای مذهبی و چه امثال مجاهدین خلق. تفکر نواندیشان دینی هر چه به پایان دهه ۶۰ نزدیک شدیم به تدریج کنار زده شد و دیگر گفتمان رایجی در سطح جامعه نبود.
بهشتی، سازمان مجاهدین خلق و حزب توده
به نقل از سیدعلیرضا بهشتی سال ۵۸ مسعود رجوی به همراه فردی دیگر به خانه مرحوم بهشتی میآید و به سبب فعالیتهای پیشین خود خواهان سهم از انقلاب میشود. مرحوم بهشتی میگوید: ما دو مشکل با شما داریم؛ یکی مبحث فکری که باید روی آن بحث کنیم و دیگر اینکه درمورد خیلی چیزها خیلی دروغ میگویید. اگر این مشکلها را رفع کنید، ما در خدمت شماییم.
او همچنین در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه به اندازه پدرش فعالیت نداشته و به نوعی راه پدرش را ادامه نداده، خاطرنشان کرد که به اندازه خودش در ماجراهای سال ۸۸ نشان داده که نسبت به مسائل بیتفاوت نیست.
پسر دکتر بهشتی درباره رابطه حزب توده و او هم نکاتی را مطرح کرد: در حوزه فکری عدهای اعتقاد دارند بعضی از ایدههای شهید بهشتی درباره اقتصاد برگرفته از مارکسیسم است که در یکی از شمارههای مجله گفتگو به تفصیل توضیح داده و مبانی فکری شهید بهشتی در حوزه عدالت اجتماعی را شرح داده و نشان دادهام که این ادعا افسانهای بیش نیست. در حوزه عملی حزب توده به سبب ارتباط با شوروی و خالی کردن پشت دکتر مصدق بدنام بود ولی فعالیت و تأثیرگذاری زیادی داشت. حزب توده تصمیم گرفته بود مقابل جمهوری اسلامی نایستد و ببیند میتواند با جمهوری اسلامی راه بیاید یا نه؟ دکتر بهشتی کاملا موافق تنوع و تعدد احزاب در نظام بود و اعتقاد داشت نمیشود همه یکجور فکر کنند. البته همکاریای با آنها نداشت ولی مخالف فعالیت آنها نیز نبود.
او سپس در پاسخ به سوالی مبنی بر رد شدن احتمال دست داشتن شوروی در شهادت دکتر بهشتی گفت: من فکر نمیکنم رد شده باشد و برای این حرفم شواهد زیادی دارم که بیشتر از همه انگشت اتهام به سمت شوروی بوده و در این باب سایت کلمه را برای اطلاعات بیشتر معرفی کرد.
راه بهشتی ادامه دارد؟
سیدعلیرضا بهشتی در پاسخ به این سوال که آیا فکر نمیکنید راه شهید بهشتی کاملا کنار گذاشته شده، گفت: قبلا هم گفتم که کاملا نواندیشی دینی کنار گذاشته شده و هیچگونه تطابقی بین روال نظام و راه مرحوم بهشتی نمیبینم. او در ادامه این را نیز اضافه کرد که نمیخواهد از شهید بهشتی بتی بسازد که خود او نیز راضی به این مسئله نخواهد بود اما واقعیت تفکرات مرحوم بهشتی به این شکل بوده است.
دیگران کاشتند، ما هم بکاریم
در انتها و به عنوان سخنان پایانی مجری از مهمان برنامه خواست تا نکاتی را به عنوان سیدعلیرضا بهشتی و نه به عنوان پسر مرحوم بهشتی بگوید: من هنگامی که با دانشجوها حرف میزنم، انگار در خانه خودم حرف میزنم. ایرادی ندارد درباره دکتر بهشتی هر شخصی هر نظری داشته باشد بگوید اما اول کامل او را بشناسد و بعد او را قضاوت کند. توصیه میکنم هویت تاریخی خود را بشناسیم تا بتوانیم راه آینده را ترسیم کنیم. همانطور که دکتر بهشتی میگفت دانشجو موذن جامعه است.
او درباره لزوم اندیشیدن و تفکر هم جملاتی را از شهید بهشتی نقل کرد: بزرگترین خدمت به جامعه انسانها این است که به آنها بیاموزیم که بیندیشند. مهم آن است که چراغ اندیشیدن خاموش نشود، با اینکه این اتفاق صدمات و لطمات زیادی دارد ولی اگر فکر میکنید کسی میآید مشکلات ما را حل میکند خیر، ما هستیم که باید این خانه را سامان بدهیم تا ایران باقی بماند. اگر هم زحمات ما به جایی نرسید هیچ اشکالی ندارد، دیگران کاشتند و ما خوردیم ما بکاریم تا دیگران بخورند.