حسين آهی، برداشت اول. اولين بار كه ديدمش، شش ساله بودم. مردی به غايت لاغر اندام، محاسن و موی بلند و توامان مشكی. كودكی بودم علاقهمند به شعر و در معيت پدربزرگ فقيدم به شب شعر میرفتم.
برداشت دوم. جوان بيست و يک سالهای بودم و در شورای شعر وزارت ارشاد غزلی از خودم برايش خواندم، بسيار تشويقم نمود.
برداشت سوم. سالها در سكوت و خاموشی سپری كرد با اينكه به جد احدی به فضل و دانش او در عروض و قافيه نبود. دو دهه يا كمی بيشتر در خلوت خويش به مطالعه پرداخت، بدون هيچ حاشيهای. صدای گرمش آن هم هفتهای يک بار در راديو پيام گوشنواز اهل دل بود.
برداشت چهارم. واپسين ديدار، سالگرد مرحوم استاد مشفق كاشانی. دو ساعتی با هم به گپوگفت نشستيم. متواضعانه از اين كمترين درخواست كرد تا تصحيح ديوان حافظ را كه سالها وقت صرف جمعآوری آن نموده بود، بازخوانی كنم كه پوزش خواستم و گفتم حد بنده نيست اظهار نظر بر كار شما.
آهی نماد اخلاق بود و شايد بقيه السيف عارفانی كه از اين پس رد ايشان را بايد در كتبی چون تذكره الاوليا جست. در بيست و چند سالی كه توفيق آشنايی و كسب فيض از او را داشتم، حتی يک مورد به خاطر ندارم باعث رنجيده شدن احدی شده باشد. جامع علم و عمل بود و سخنش از دل برمیخاست و لاجرم دلنواز بود.
از درگاه كريم بیهمتا برايش آرامش ابدی مسئلت میكنم. روح پاكش با اولياء حق قرين و محشور باد. آمين !