گفتیم حالا که صبح ورودیها در برنامه شریف سلام به دانشگاه میایند و عصر هم فارغالتحصیلان یک دورهمی دارند، چرا از این فرصت به نحو احسن استفاده نکنیم و به سراغ این دو نسل متفاوت نرویم تا چند سوالی از هر دو گروه بپرسیم. رفتیم و شباهتها و تفاوتهای دیدگاههایشان خیلی جالب بود، ما هم تعدادی از آنها که جذابتر بودند را در ادامه آوردهایم.
ورودت را به شریف تبریک میگم، امیدوار تحصیل خوبی داشته باشی.
فکر میکنی شریف قرار است چه چیزهایی را بهت بدهد؟ چه چیزهایی را ازت بگیرد؟
من همیشه این جو را دوست داشتم، حتی اگر تحتفشار قرار بگیرم و چیزی هم از من گرفته شود خوشحال میشوم، ولی فکر میکنم شریف باتوجهبه سختیهایی که دارد، زندگی روزمرهام را خیلی درگیر میکند؛ باید سعی کنم تا جای ممکن همه ابعاد زندگیام را پوشش بدهم و نگذارم سختی درسهای شریف تسلیمم کند.
چه تصوری از نقش شریف در زندگیات داری؟
فکر میکنم که خیلی صفر و یکی خواهد شد؛ یا خیلی خوب میشود و شاهکار میکنم یا اینکه اتفاق خاصی نخواهد افتاد. شریف قرار است آدمهای خوبی را در زندگیام به من اضافه کنه، شاید ۵۰ درصد برای همین اشخاص و اساتید به شریف آمدهام. به نظرم آدمها در شریف بیشترین تأثیر را دارند که البته نیاز به توجه خود من هم است تا بتوانم از آنها استفاده کنم. فعالیت در انجمنها و گروههای مختلف دانشجویی که همفکر و نزدیک به من هستند هم نقش دارد. اساتیدی که در موضوعی تخصص دارند، در همان موضوع خیلی کمککنندهاند.
اولین کلمهای که بعد از شنیدن کلمه وطن به ذهنت میآید چیست؟
خانه
چرا اولین کلمه، خانه بود؟
دلم نمیخواهد از ایران بروم، اما برای اهداف درسی و زندگی، مجبورم که ترک وطن کنم. اگر میتوانستم فقط اهداف قلبیم را دنبال کنم، و سراغ چیزی که مغزم به من دستور میدهد نروم، خب میماندم، ولی خب دیگر...
همینالان هم مسیر زندگیام را بهخاطر شریف عوض کردم، نمیخواستم ایران بمانم، قصد داشتم که برم، فکر نمیکردم شریف قبول بشوم، ولی قبول شدم و موندم.
درهرصورت، چه در شریف و چه بعد شریف و در هر جایی که باشی، فکر میکنی برای کشورت چه کاری میتوانی کنی؟
امیدوارم بتوانم افتخارآفرینی بکنم، چه اینجا، چه آنجا در خارج. امیدوارم بتوانم به جایگاهی برسم که باعث افتخار کشورم بشوم.
به نظرت وطن ارزش ازخودگذشتگی دارد؟
بستگی دارد، اگر قدر ازخودگذشتگی ما دانسته بشود، هم توسط مردم هم توسط بقیه، کلاً ارزش ازخودگذشتگی دانسته بشود، بله. اگر ارزش ما رو ندانند، آدم چارهای ندارد که بره و جایش رو عوض کند.
فکر میکنی نقطه طلایی زندگیات کجاست؟
شاید هنوز اتفاق نیفتاده باشد، ولی تا الان قبولی در دانشگاه شریف میتواند نقطه عطف باشد. آشنایی با آقای هانی چیتچیان در مدرسه دانشجویی قرآن و عترت، هم نقطه عطفی در زندگیام بود.
میخواهی وقتهایت را در نقطه طلایی رو فقط به خودت تخصیص بدهی یا به جامعه و خدمت به جامعه هم فکر میکنی؟
من فکر میکنم که همینالان که در حال درسخواندن هستم عضوی از اجتماع حساب میشوم و در آینده قرار است که خدمتی به همین جامعه کنم، برای همین خیلی نمیتوانم وقتی که برای خودم میگذارم را با وقتی که برای اجتماع میگذارم را تفکیک کنم. شاید منظور شما تخصیص وقت مستقیمتری باشد؛ ولی در واقع همین که الان دارم درس میخوانم یک سرمایهای برای من هزینه میشود و یک جامعهای دارد برای درسخواندن من حرکت میکند و من اگر این خدمت را پس ندهم فکر میکنم که جفا کردم، برای همین فکر میکنم باید در آینده نفعی به جامعه برسانم. این جامعه و این وطن ارزش جاندادن دارد، پاش بیفتد جانمان هم برای این خاک میدهیم، یعنی اگر به فرض یک در هزار، اسرائیل برسد پشت مرزهای ایران اگر نیاز بشود، واقعاً میریم برای اینکه این خاک بماند و این کشور حفظ شود و امنیتش به هم نخورد.
چقدر پول برای شما مهم است؟
پول قطعاً مهم است، ولی دقیقاً نمیتوان گفت چقدر مهم است، برای مثال از ۱ تا ۱۰ بخواهم به آن معیاری بدهم نمیتوانم. یکی ممکن است بدون پول به موفقیت برسد و این موفقیت باعث شود به در ادامه به پول هم برسد و برای یک شخص دیگر هم ممکن است از ابتدا پولدار باشد و موفق هم باشد. به نظر من راه اول قشنگتر است، یعنی از ابتدا بدون پول، موفق بشود و در ادامه پول هم به دست بیاورد.
معیارهای موفقیت در کل برایت چه چیزهایی است؟
خوشحالی خود انسان و خانوادهاش خیلی مهم است، زمانی که بدانم پدر، مادر، خواهر و برادر همه خوشحال باشند و به من اعتماد داشته باشند خب بهترین چیز است...
بزرگترین شکستی که در زندگیات خوردی چه بوده است؟
من یک سال پشت کنکور ماندم.
از آن شکست چه درسی گرفتی؟
از آن خیلی درسها گرفتم که گفتنش در این فرصت کم خیلی گنجایش ندارد. اما مثلاً اینکه روی کارم متمرکز بمانم و به هدفم توجه کنم یکی از درسهایی بوده که از این شکست گرفتم و خب الان هم میبینید که بعد از آن شکست اینجا هستم.
به نظرت این شکستها در زندگی ما آدمها چه نقشی دارد؟
بستگی به برخورد ما با شکستها دارد، اگر بعد از شکست ول کنیم و برویم و بیخیال شویم، خب نابودمان میکند؛ اما اگر شکست را بپذیریم و از آن درس بگیریم، قطعاً کمکمان میکند.
آینده را در یک کلمه روشن میبینی یا تاریک؟
روشنایی.
چرا روشنایی میبینی؟
راستش بستگی به شخصی که آینده را میبیند، اینکه چشمش باز باشد یا بسته، جوابها تغییر میکند. من چشمانم باز است و از نظر من آینده روشن است. من بالای سرم را میبینم به چیزهایی که به آنها نرسیدهایم مینگرم، سرم روبهپایین نیست.
از چه چیزی در آینده میترسی؟
یک مقداری بابت این تکنولوژیهای جدیدی که میآید نگرانم! هوش مصنوعی و AI یک مقداری غیرقابلپیشبینی هستند. جلوی پیشرفتش را هم نمیشود گرفت، بالاخره هر چیزی در این دنیا شمشیر دو لبه است. به نظرم میتوانیم روی آن کار کنیم تا مطمئنتر بشویم که بیشتر از جنبههای خوبشان استفاده بشود.
الگویهای زندگیات چه افرادی هستند؟
پدربزرگهای از طرف خاندان پدری دارم که برایم الگو هستند، در واقع پدربزرگهای پدرم هستند، آنها برایم الگو هستند و من دوست دارم از لحاظ رفتاری و چیزهایی که باقی میگذارم شبیه به آنها باشم.
چرا پدربزرگهایت الگوی زندگی هستند؟
دلیلش این است که با تلاش و سختکوشیای که داشتند از هیچی بهکلی چیز رسیدهاند. آنقدر زحمت کشیدند تا مایی که نوادگانشان هستیم هم داریم از نام خوش، اعتبار و حتی مادیات و پولی که باقی گذاشتهاند استفاده میکنیم. منم میخواهم مثل آنها باشم. نهتنها نوادگانم، بلکه بیشتر و حتی کشورم از چیزهایی که من بهجای میگذارم استفاده کنند.
زینب پورمحیآبادی | ۱۴۰۱ مهندسی برق