صبح جمعه هفته پیش ورودیهای ۱۴۰۳ در برنامه شریف سلام شرکت کردند، عصر هم فارغ التحصیلانی که سالهاست دلشان برای صندلیهای کلاس درس و دیدن استاد تنگ شده بود، به میزبانی ورودیهای ۱۳۵۵ در همان سلام برنامه سالانه داشتند. همنشینی با فارغ التحصیلان و صحبت درباره خاطراتشان حال و هوای متفاوتی با دهه هشتادیها داشت.
شریف به شما چه چیزهایی داد و چه چیزهایی از شما گرفت؟
بیشترین چیزی که داد نگاه بهینهسازی، نگاه همیشه بهتر دیدن وقایع و اتفاقات و تلاش در بهبود عناصر مختلفی که در کنارمان قرار دارند که الان دیگر جزو خصلتهای من شده است. البته در طول تحصیل هم آرامش زندگی ما را گرفت و فضا خشک بود و ناآرامی زیادی را تحمل کردم تا به فرجام برسد.
از آمدن به شریف راضی هستید؟ اگر مسیر رو دوباره از اول طی کنید دوباره همه آن کارها را میکنید یا اینکه تغییر میدهید؟
بله راضی هستم؛ البته نمیشود کارهای دیگری کرد، چرا که در یک سیستمی گیر میافتیم که به انجام همان کارهای قبلی گرفتار میشویم و خیلی کار دیگری نمیشود انجام داد.
نقش اساتید و دانشجویان در زندگی شما چه بوده؟ آیا کارهای مشترکی با هم داشتهاید؟
بعد از دانشگاه نه دیگر خبری نبود، ولی در طول دوره دانشجویی مؤثر بودند. نقش اساتید هم بعد از تحصیل قطع شد.
اولین کلمهای که بعد از شنیدن کلمه وطن به ذهنتان میآید چیست؟
من ادیب نیستم، ولی واقعاً اگر بخواهم کلمه عشق را به کار ببرم، میتوانم در اینجا استفاده کنم.
فکر میکنید در این مسیری که آمدهاید دینتان را به وطن ادا کردهاید؟
آن میزانی که از وطن گرفتم، خیر. چیز بیشتری گرفتم؛ ولی کمتر از آن ادا داشتهام، امیدوارم که در ادامه زندگیام بتوانم آن را بهصورت کامل به جا بیاورم.
به نظرتان وطنتان ارزش ازخودگذشتگی دارد؟
من در جهت آبادانی کشور کارهایی انجام دادهام؛ اما فکر میکنم که خیلی بیشتر از آنچه که به او دادهام، گرفتهام.
به نظرتان وطن ارزش فداکاری دارد؟
وطن ارزش همه چیز را دارد؛ اما مشروط بر اینکه بدانیم چه چیزی به صلاح وطن است و چه چیزی به نفعش نیست، بیگدار به آب نزنی و با علم قدم برداریم.
نقطه طلایی زندگی انسانها کجاست؟
انسان وقتی سنش بالا میرود، برمیگردد میبیند نقطه اوج زندگیاش، همان لیسانس بوده است. هم از کودکی و نوجوانی بیرون آمدهایم و هم میخواهیم به جهان بزرگتری وارد شویم و کمکم کار کنیم و درعینحال مسئولیتهای خانواده روی دوشمان نیست. در دوره کار هم تا به خودمان بیاییم میگویند بازنشسته شدهای.
برای خود شما هم دوره طلاییتان همین لیسانستان بود؟
نه من به دلایلی نتوانستم از دوره لیسانسم استفاده خوبی ببرم. ممکن است دوره طلایی بقیه هم همینگونه جابهجا شود، برای من دوره طلایی، دوره کارم بود. چرا که من در زمینه روغن با مافیای روغن جنگیدم و تا نزدیکی میلههای زندان هم رفتم، ولی نجات پیدا کردم. به دلیل سیاسی بازی در بعضی دولتها، مافیا من را مقصر میدانست؛ من در سازمان ملی استاندارد با آنها مبارزه میکردم، تا اینکه پروندهام به رئیس بازرسی کل کشور، یعنی ابراهیم رئیسی رسید و ایشان نظرات علمی من را پذیرفت و من را نجات داد.
پول چقدر در مسیر زندگی شما مهم است؟
پول بهعنوان وسیله خیلی خوب است، بهعنوان کسب درآمد و روزی حلال مطلوب است؛ اما به شرطی که پول سوار بر انسان نشود، انسان سوار بر پول باشد. اگر پول برای انسان بیش از حد اهمیت پیدا کند و سوار ما شود، آنوقت ارزش انسانی ما است که کاهش پیدا میکند و به خودمان ضربه میزنیم.
معیارهای یک انسان موفق را چه چیزهایی میدانید؟
عشق، علاقه، دلسوزی، پیگیری. یعنی کسی که پولدار است الزاماً موفق نیست. ثروت خوب است؛ اما پول همیشه ثروت نیست، فرزند خوب هم ثروت است، شهرت خوب ثروت است، عشق ثروت است. اینها در زندگی ارزش بیشتری دارند تا پول.
گذشته رو در یک کلمه روشن میبینید یا تاریک؟ آینده را چطور؟
گذشته که متأسفانه خیلی بالا و پایین داشته، ما در یک زمینههایی خیلی پیشرفتهای خوبی داشته باشیم، ولی میتوانستیم خیلی از این بهتر باشیم؛ دلیلی ندارد ما هفت هشت میلیون مهاجر در کشورهای غربی داشته باشیم. چرا همین افراد نباید در همین مملکت فعالیت کنند. باعث تأسف افرادی را میبینیم که بهراحتی میخواهند بروند. ولی من آینده ایران را روشن میبینیم، احتمالاً چند سالی یک بالا پایینهایی شدیدی خواهیم داشت، ولی این مملکت خیلی پتانسیل دارد. این پتانسیلش در معدن و نفت و این موارد نیست، بلکه در آدمهای هست که در ایران هستند. ما یک روزی در منطقه و حتی در جهان حرفهای زیادی برای گفتن خواهیم داشت، چراکه جوانهایمان را داریم.
الگویهای زندگی شما در جوانی چه افرادی بودند؟
افرادی بودند که شبیه به پیغمبر رفتار میکردند و دانش پیغمبر را بلد بودند، رفتارشان هم شبیه او بود، به کسی ظلم نمیکردند و ستم نداشتند. از نظر کاری هم پاکباخته و مبارزهجو بودند.
همینالان هم این افراد الگوی شما هستند؟
بله، الان هم هستند، و هنوز الگوی من قرار دارند، از قدیم هم قویتر هستند، مثل دوستانی که رفتند سوریه شهید شدند، انسانهای خاکی، بذلهگو و شوخ هستند و درعینحال بسیار آماده. فرماندهای را دیدم که از تانکی که در حال حرکت بود تا بچهها را محاصره کند، بالا رفت و یک نارنجک در آن تانک در حال حرکت انداخت. حاج حسین اسکندرلو
الان هم به نظرتان در متولدین ۸۰ همین افراد پیدا میشوند؟
بله پیدا میشوند، خیلی از کسانی که شهید شدند در دهه ۳۰ و ۴۰ به بیراهه رفته بودند، ولی الان در این جوانها درصد سالمها بسیار بیشتر است.
زینب پورمحیآبادی | مهندسی برق ۱۴۰۱