اوایل اسفند بود که کرونا آمد و ما رفتیم. حدود دو سال از آن زمان میگذرد و زمزمههای حضوری شدن دانشگاهها شنیده میشود. هسته اصلی فعالیتهای دانشگاهی در دو سال اخیر بهصورت مجازی بوده و ارتباط گرفتن ورودیهای هر دوره به کانالها و گروههای مجازی و صحبت در مورد اتفاقات دانشگاه در شبکههای اجتماعی محدود شده است. بهطور طبیعی یکسری افراد با این مدل خو نگرفته و فعالیتشان بهطور معناداری کاهش یافته و این موضوع منجر به منتقل نشدن درست تاریخچه و هنجارهای دانشگاه و دانشکدههای مختلف به سالهای بعد شده؛ تجربیاتی که نیاز به حضور فیزیکی در دانشگاه داشت از دانشجوها سلب و فعالین دانشجویی با مشکلاتی نظیر انتقال تجربه و فرهنگ دانشگاه روبهرو شدهاند.
انتقال تجربه و قلقهای کار از مهمترین پیامدهای حضور دانشجوهای سال اولی و دومی در فعالیتهای دانشجویی بود. اگر این همهگیری برای یک سال دیگر ادامه پیدا کند، میتوان با جدیت گفت که فرهنگ دانشگاه بعد از همهگیری کرونا، هیچگاه مثل قبل نخواهد شد؛ فرهنگ و هنجارهایی که زبان مشترک دانشجوهای سالهای مخلتف بوده است. منظور از فرهنگ دانشگاه، ارزشهای اجتماعی، هنجارهای موجود در جامعه دانشگاهی و همچنین آداب، اخلاقیات و عاداتیست که طی مدت زمان زیادی پخته و نسلبهنسل کاملتر و پیچیدهتر شده و انتقال پیدا کرده است.
اگر دوران مجازی برای یک سال دیگر ادامه پیدا کند، فرصت ورود به فعالیتهای دانشجویی که دوران طلایی آن سال دوم و سوم است، از ورودیهای سال ۹۸ و ۹۷ بهطور کامل سلب شده و عادتها، جشنها، هنجارها و حساسیتها به فراموشی نسبی سپرده میشود. این فراموشی، در لایه اول روح دانشگاه و زندگی دانشجویی در آن را تهی کرده و در لایه بعدی مشکلاتی نظیر تعارض بین دانشجوهای سالبالایی و دانشجوهای جدیدتر بهوجود میآورد. از آنجایی که معمولا تیمهای اجرایی برنامههای دانشگاه از دانشجوهای جدیدتر تشکیلشده، هنجارهای جدید جای خود را به هنجارهای پیش از کرونا خواهد داد. گذر از دانشگاه بدون درک کردن حضوری آن، سیستم را بازنشانی کرده و دانشجوهای جدید و بدون تجربه در فعالیت دانشجویی را مجبور به سعیوخطا در اجرای برنامههای مختلف میکند.
از دو منظر میتوان به این شوک نگاه کرد. منظر اول، فرصتهای ازدسترفته و فراموشی فرهنگی، هنجار و تاریخچه اخیر دانشگاه است و منظر دوم، فرصتهای پیشآمده بهواسطه این اتفاق. از جمله این فرصتها میتوان به قابلیت بازنویسی روابط بین گروهها و تشکلها و حتی میان دانشجوها و دانشگاه اشاره کرد.
منظر اول، حالت منفعلیست که تلاش دارد روابط قدیمی را دوباره احیا کند و دانشگاه را به همان وضعیتی برساند که قبل از همهگیری کرونا در آن قرار داشت؛ تلاشی که هیچگاه موفق نخواهد بود، زیرا بین شرایط پیش از کرونا و شرایط پساکرونا یک دنیا فاصله است و نسلهای جدیدتر پیشزمینه خالیای در زمینه ارتباطات دانشگاهی بین خودشان دارند.
منظر دوم اشاره به ایجاد روابط جدید و بدون سوگیری بین گروهها و تشکلهای مختلف دانشجویی دارد. این زمان مهمترین فرصت بازنویسی فرهنگ و هنجارهای دانشگاه است. کنار گذاشتن دلخوریها، دعواها و روابط پیچیده مضر میتواند در دوران پس از کرونا در دستور کار قرار گیرد. افراد جدیدی که به گروهها و تشکلهای دانشجویی میروند، بهتر است این قضیه را بدانند که بازنویسی روابط بدون توجه به مشکلات پیچیده پیشین و حرکت به سمت همکاریهای گسترده با دیگر تشکلها و گروههای دانشجویی، فرصتیست که بهندرت برای آنها پیش خواهد آمد.
ایجاد تعادل بین گروهها و تشکلهای مختلف از جمله چالشهای دیگر دوران پساکروناست. در صورت عدم ایجاد تعادل، گروههایی که بتوانند سریعتر تیمهای اجرایی آینده خود را تشکیل دهند و در دورانی که بقیه گروهها هنوز در فاز مجازی بهسر میبرند، تجربههای زیادی برای آنها رقم بزنند، میتوانند آینده بهتری برای گروه یا تشکل خود در دوران پساکرونا رقم بزنند، اما اگر تعادل بین گروهها و تشکلهای دانشجویی برقرار شود، فرصت همکاری در عین رقابت بهوجود خواهد آمد و جلوگیری از پیشآمد مشکلات و دعواهای بیهوده، وقتی که تاریخچه این دعواها به فراموشی سپرده شده، راحتتر خواهد بود.
فرصتهایی نظیر کرونا برای بازنویسی روابط خیلی سخت پدیدار میشود. پوستاندازی تشکلها و گروههای دانشجویی نیازمند گذر نسلهای زیاد و فرآیندیست که بسیار سخت اجرا میشود، اما شوک ناشی از کرونا شرایطی پدیدآورده تا بتوان این فرآیند را تسریع کرد.