بگذارید صریح بگویم، «خون شد» سالهای سال از سینمای مسعود کیمیایی عقب است. حتی از فیلمهای معمولی چندسال اخیرش هم فرسنگها ضعیفتر است؛ چه برسد به شاهکارهایی مثل «قیصر» و «گوزنها».
فیلم روایت یک خانواده از هم پاشیده است که با برگشت پسر بزرگ خانواده دچار تحول میشود و پسر بزرگ خانواده سعی میکند بار دیگر به عبارتی «چراغ خانه را روشن کند». خانوادهای که کیمیایی در فیلمش به تصویر میکشد، به طور کامل مجموعهای از فلاکتها و بدبختیهاست و به طوری اغراق شده این مصائب را تصویر کرده که مخاطب به جای آنکه تحت تأثیر قرار بگیرد، کاملا زده میشود و اصلا آنرا باور نمیکند و تنها برایش سوال میشود که این خانواده برای کجاست و از کجا آمده؟
داستان هیچگونه منطقی در نقاط عطف خود ندارد و ممکن است بارها فریاد «چرا؟» را از مخاطبان سالن سینما بشنوید. بعضی سکانسها چنان عجیب است که باور آن شاید برای بیننده ممکن نباشد. کیمیایی سعی کرده تصویر نزدیک به جامعه امروز از قیصر را به نمایش بگذارد ولی ترکیب حاصلش تصویری خشک و بیروح میسازد.
تدوین و تصویربرداری فیلم هم شما را به حال و هوای سینمای ۵۰ و ۶۰ میبرد. کاتهای فراوان در صحنههای درگیری چنان ابتدایی انجام شده که آدم شک میکند کارگردان کارکشتهای مثل مسعود کیمیایی پشت دوربین بوده است. بازی بازیگران هم تعریف چندانی ندارد. سعید آقاخانی که قبلا در نقشهای جدی خوش درخشیده بود، اینجا کاملا معمولی است و در طول فیلم شما دلیلی برای بازی سیامک انصاری در فیلم نمییابید. در این میان شاید تنها بازی نسرین مقانلو به چشم بیاید.
«خون شد» یک عقبگرد تمام از سینمای ایران و سینمای مسعود کیمیایی است. چه در نکات فنی و چه در داستان فیلم شما را از بیمنطقی شگفتزده خواهد کرد و تنها خندههای گاه و بیگاه در سالن سینما شما را از شوک خارج میکند. «خون شد» مرثیهای بر سبک سینمایی است که قیصر و داشآکل از محصولات آن هستند. کیمیایی گفته بود که هیچگاه رخت روز تن فیلمهایش نمیکند؛ ای کاش اگر قرار است رخت کهنه تن فیلمهایش شود، لااقل گرد و خاک سی سال مانده بر روی آن را بگیرد.