همه چیز به هم ربط دارد. نمیدانم دوست دارید این موضوع را با اثباتهای فلسفی-عقلی مانند برهان علیت قبول کنید یا با برهانها و قضایای علمی مانند اثر پروانهای؛ گاهی هم برای اثباتش لازم است قدم به قدم، به گذشته سفر کنیم، مثل خود من که این موضوع را با سیر و مطالعه تاریخ فهمیدم.
دنیایی را تصور کنید که همه مردم متناسب با شایستگی خود، از خدمات بهرهمند میشوند. تبعیض در جامعه جریان ندارد. فرهنگ و هنر در آرمانیترین حالت خود به سر میبرد و علم و دانش روزبهروز افقهای جدیدی را به روی بشریت میگشاید. این توصیفات با کمی تغییر، تقریباً میتواند وصف آرمانشهری باشد که هر تمدنی به دنبال دستیابی به آن بوده است. رد پای ایدئولوژیها در تمدنهای داعیهدارِ تشکیلِ امپراتوری جهانی را دنبال کنیم به همین موضوع میرسیم؛ چرا که این ایدئولوژی است که ستون فقرات هر تمدنی را شکل میدهد.
یکی از بزرگترین سؤالات تاریخی-اجتماعی چند قرن اخیر، چگونگی و علل پیشیگرفتن غرب از باقی ملل و تشکیل «اولین تمدن جهانشمول» است. قصد داریم بفهمیم «چه شد غرب، غرب شد!» در همین راستا غرب را در چند قرن گذشته از منظرهای مختلف تمدنی مانند: فرهنگ و هنر، دین و مذهب، اقتصاد، سیاست، مسائل نظامی و در نهایت علم و فناوری بررسی میکنیم. سپس به باقی ملل مانند ژاپن، آلمان، چین و روسیه که دیرتر به قطار ملتهای توسعهیافته ملحق شدند، نگاهی میاندازیم و در آخر نیز این وجوه تمدنی را در مورد ایران زیر ذرهبین قرار میدهیم. صدالبته که توجه به ظرافتهای زبانی مثل تفاوت توسعه و پیشرفت، مهم است.
با بیان چند گزاره کلی در مورد تاریخ اروپا و آمریکا چیز خاصی دستگیرمان نمیشود؛ برای فهم این موضوع نه تنها باید تاریخ اروپا و آمریکا، بلکه باید تاریخ ملل متمدنترِ دارای رابطه با غرب را نیز بررسی کرد. بههیچوجه نمیشود به تحولات، انقلابها، نهضتها و رویدادهای مهم تاریخی و اجتماعی بشریت، تکبعدی نگاه کرد؛ زیرا هر اتفاق، بهتناسب میتواند ترکیبی باشد از میلیونها مؤلفه که هر کدام از آنها هم داستان خود را دارد. برای مثال در شروع عصر اکتشاف که از اساسیترین ارکان پایهگذاری توسعه غرب است، دهها مؤلفه و رویداد دخیل هستند و نمیتوان شروع این قضیه را تنها بهپای ماجراجویی در دریانوردی اسپانیاییها و پرتغالیها گذاشت. یکی از مهمترین دلایل اشتیاق اروپاییها برای دل به دریا زدن و ساخت کشتیهای مناسب اقیانوسپیمایی، فتح قسطنطنیه، پایتخت امپراتوری هزارساله بیزانس توسط ترکهای عثمانی در سال ۱۴۵۳ است. اینکه تصرف پایتخت روم شرقی توسط ترکهای عثمانی چه ارتباطی به شروع عصر اکتشاف دارد بماند برای بعد! بله همه چیز به هم ربط دارد!
اساساً هر تمدنی قبل از تبدیلشدن به تمدن، یک فرهنگ است. این هنر است که فرهنگ ابتدائیِ یک ملتِ در صددِ تمدنسازی را به جلوه میکشد و همین تجسم، در طول تاریخ زمینهساز شکلگیری تمدنها بوده است. پس بهعنوان اولین مؤلفه تمدنی، فرهنگ و هنر را بررسی میکنیم. ظاهر زندگی اروپائیان در قرون شانزده و هفده تفاوت چندانی با قرونوسطی نداشت. همان معماری، همان سطح خدمات و رفاه اجتماعی و همان طرز پوشش؛ اما آنچه که تفاوت کرده بود نحوه فکر اروپائیان بود؛ نحوه فکرکردن آنان در مورد انسان، خدا، طبیعت و بهتبع آن تقریباً همه چیز. این همان فرهنگی است که از آن صحبت میکنیم.
ریشهیابی این تغییرات اساسی در تفکرات اروپائیان و پیگرفتن دنباله آن، ما را به هنر رنسانسی میرساند. بررسی آثار و سبک هنری دوران رنسانس و مقایسه آن با آثار قبل از آن بهخوبی گویای تفاوتهای ناشی از جهانبینی هنرمند رنسانسی با هنرمند قرونوسطایی است؛ برای مثال نحوه بهتصویرکشیدن حضرت عیسی و حضرت مریم بهخوبی این تفاوتها را نشان میدهد. البته نباید به چالش کشیدن روایت غرب در مورد ریشههای خود در قرون وسطی را فراموش کنیم، آیا بشریت میتواند حدود ۱۰۰۰ سال هیچ اثری برای عرضه به آیندگان خود نداشته باشد؟
مهمتر از هنرهای تجسمی البته این کتابها هستند که منعکسکننده تفکرات و ایدههای اندیشمندان و فیلسوفاناند. اندیشمندان و فیلسوفانی که مسئولیت تدوین شاکله فکری هر تمدنی بر دوش آنهاست. این گویای نقش پررنگ نویسندگان و داستاننویسان در طول تاریخ است. چه انقلابهایی که شروع آنها از یک رمان بوده است!
کتابهای زیادی باید خواند تا به ریشههای فکری-اندیشهای تمدن غرب و جلوههای آن در هنر غربی پی ببریم؛ یک متن کوتاهِ چکیده مانند، کافی نیست. هدف اول، ایجاد پرسش برای به چالش کشیدن روایت تاریخی غرب و آمادهسازی برای پرداختن به وجوه بارزتر مولفههای تمدنی است. یکی از نرمشهای ذهنی، فکرکردن به این موضوع است که اگر نازیها و متحدین بهجای متفقین و آمریکا از میدان جنگ جهانی دوم پیروز بیرونآمده بودند، دنیا به چه شکلی درمیآمد و روایت آن برهه از تاریخ بشری به چه صورت بود؟ مطالعه تاریخ درسهای زیادی را به جویندگان حقیقت میدهد؛ اما باید توجه کرد که این برندگان جنگها هستند که تاریخ را روایت میکنند.
صدرا یگانه | ۱۴۰۱ مهندسی برق