پنج سال پیش وقتی دبیرستان بودم در هفته دفاع مقدس، معلممان اول کلاس کلیپ کوتاهی درباره شهدا پخش کرد. در حین تماشا حواسم به هم کلاسیام پرت شد که با نارحتی در خود فرو رفته بود و زیر لب عبارت «به درک، به درک» را مدام تکرار میکرد. آن موقع نمیدانستم دلیل اینگونه رفتار چیست اما حالا که همان نوع واکنش را در مواجه با غرفه روبروی سالن جباری دانشگاه (که برای رفتن به مناطق عملیاتی جنگی ثبتنام میکنند) میبینم، میفهمم که چه فرایندی در ذهن هم کلاسیام رخ میداد.

در فیلمهای دفاع مقدسی معمولا شهدا یکسری افراد نورانی نماز شب خوان نشان داده میشوند و سعی میشود ایمان آنان در چشم بیایمان ما برود و اشکی در چشمانمان در اثر مقایسه خود با آنان روانه بشود.
نمیگویم این تصویر از شهدا کاملا دروغ است ولی حداقل میتوانم بگویم ناقص است. من در فیلمهای دفاع مقدسی، اشکی را از جنس اشک شوق برای برد حسن یزدانی در فینال مسابقات کشتی جهانی تجربه نکرده بودم. اشکی که به ایرانی بودن و نژاد آریایی خودم افتخار کنم! خوشبختانه در فیلم صیاد این نوع اشک را تجربه کردم.
هدف اصلی فیلم صیاد که به طور مستقیم به هر کس القا میشود «وحدت بین ارتش و سپاه» و «وحدت بین ایران و اسلام» است. به بیان دست اندرکاران این فیلم، تفکر ملی و تفکر اسلامی دو بال اصلی پرواز این ملت هستند و اگر به موفقیتی میخواهیم برسیم باید هر دو را همزمان داشته باشیم. بهنظر میرسد در ابتدا این هدف در ذهن عوامل بوده و به دنبال شخصیتی گشتند که در زندگی او بتوان این را نشان داد و چه کسی بهتر از شهید صیاد شیرازی؟

داستان از این قرار است که سال ۵۸ که تجزیه طلبان کردستان دست به کار شده بودند، صیاد شیرازی با درجه سرگردی از طرف ارتش به کردستان اعزام شد و پس از مدتی با حکم مستقیم بنی صدر، رئیس جمهور وقت و فرمانده کل قوا، با درجه سرهنگی به سمت فرماندهی قرارگاه عملیات غرب منصوب شد. نکته قابل توجه در این فیلم این است که بیشتر از اینکه صحنههای جنگی را به تصویر بکشد، نزاعهای سیاسی و عقیدتی پشت پرده جنگ را به تصویر میکشد. افرادی که به جای اینکه به جنگ و تجزیه ایران فکر کنند، به بگو، مگوهای سیاسی و اعتقادی میپردازند و این موضوع صیاد را رنج میدهد و مشکلاتی برایش به وجود میآورند و...
نکته اولی که در فیلم به مذاق مخاطب خوش نمیآید، انتخاب بد شخصیت صیاد و بازی مصنوعی علی سرابی در این نقش است. متاسفانه آنقدر گریم و انتخاب بازیگر بد بوده است که در تمام مدت فیلم من را رنج میداد. بعد از دیدن فیلم متوجه شدم از هوش مصنوعی برای جایگزینی صدای شهید صیاد شیرازی استفاده شده است که شاید این موضوع نیز در ناهمخوانی بازیگر با شخصیت موثر بوده باشد.
دیگر نکتهای که توجه مخاطبان را جلب میکند بازی خوب هومن برقنورد و نادر سلیمانی است. دو بازیگری که بیشتر آنان را در کارهای کمدی میبینیم ولی کارگردان توانسته است بازی قابل قبولی را در این فیلم بیوگرافی-دفاع مقدسی از آنان نشان بدهد.
چیز دیگری که کمی حاشیه به دنبال داشت حضور زوج واقعی علی سرابی و مارال بنیآدم در نقش شهید صیاد و همسرش بود که تلاش شده است که ارتباط عاطفی عمیق و باورپذیری از یک رابطه عاطفی در جنگ نشان داده شود که متاسفانه این اتفاق رخ نداده است و صرفا دو فرد نشان داده شدند که میتوانند همدیگر را لمس کنند و اصلا کمکی به جنبه عاطفی فیلم نکرده است.

اما جدای همه انتقادهایی که میشود، آنقدر پیام فیلم برای جامعه امروز ایران مهم است که این نواقص را میتوان نادیده گرفت. «وحدت و همدلی» تکه پازل گم شده این روزهای جامعه ایران هست که اگر به آن دست پیدا کنیم، زندگی برایمان راحتتر میشود و خواهیم فهمید که چرا بزرگان ما در طول تاریخ همواره در تلاش بودهانده که تعادل متناسبی را بین فرهنگ ایرانی و فرهنگ اسلامی برقرار کنند و چرا ما ایرانیها همیشه کنار قرآن، دیوان حافظ را میخوانی.
علی محلوجی | ۱۴۰۱ مهندسی صنایع