شاید در حال حاضر حتی طرح صیانت یا حمایت هم به اندازه مهاجرت نیروهای متخصص، زبده و باتجربه، شرکتهای فناوری و استارتآپهای ایرانی را نگران و کمیتشان را لنگ نمیکند؛ کسبوکارهایی که حیاتشان به منابع انسانیشان وابسته است و جذب و نگهداشت نیروهای انسانی چالش و دغدغه روز و شبشان شده و خیلی اوقات بازاریابی و توسعه محصول و دیگر پایههای یک کسبوکار را به حاشیه رانده است. پارک علم و فناوری شریف نیز به بهانه هفته پژوهش، چهارشنبه، ۲۵ آذر در یک پنل تخصصی دوساعته سعی کرد به این موضوع بپردازد و راهکارهایی را از سوی فعالین زیستبوم نوآوری و فناوری به کسبوکارها ارائه دهد.
۴+۱ از زیستبوم نوآوری
رضا قربانی، بنیانگذار گروه رسانهای راه پرداخت و عضو هیئتمدیره نصر تهران، مدیر پنل بود و بحث را بین چهار مدعو آن میگرداند؛ حمزه قطبینژاد، مدیرعامل توسعه کارآفرینی بهمن که در زمینه سرمایهگذاری خطرپذیر فعال است و از سال ۹۵ تاکنون بیش از ۷۰ سرمایهگذاری در اکوسیستم کارآفرینی و نوآوری داشته، محمدباقر تبریزی، همبنیانگذار و مدیرعامل کوئرا که استارتآپی در زمینه آموزش و استخدام و کاریابی برنامهنویسان است، مجتبی سلحشور، قائممقام همراهمکانیک و فعال در حوزه منابع انسانی در شرکتهای علیبابا و کافهبازار و فناپ و میثم رجبی، مدیر توسعه کسبوکار گروه حصین و مدیرعامل شرکت رادین.
نوآوری را انسانهای باانگیزه پدید میآورند
بحث با تعریف قطبینژاد از زیستبوم نوآوری آغاز میشود؛ از نظر او در این زیستبوم بازیگران مختلفی در کنار هم فعالیت میکنند که خروجی این فعالیتها منجر به تغییر و تحول در صنعت و زندگی مردم میشود. قطبینژاد مهمترین ویژگی یک زیستبوم را رشد و تکامل طبیعی آن و هرگونه مداخله را که نظم طبیعی زیستبوم را به هم بزند، مخرب میداند، حتی اگر انگیزه این مداخلات تقویت زیستبوم باشد. به نظر او فقدان منابع موردنیاز زیستبوم و بازیگران آن، زیستبوم را دچار مشکل میکند و یکی از مهمترین منابع در زیستبوم نوآوری، نیروی انسانی متخصص و بامهارت است، چرا که مهمترین بستر وقوع نوآوری و توسعه آن، انسانها و گروههای انسانی به شمار میروند. با این تفاسیر برای رشد و توسعه نوآوری و زیستبوم آن لازم است که به نیروی انسانی موردنیاز آن و نیز رشد و آمادهسازی این نیروی انسانی برای ورود به زیستبوم توجه کرد.
مدیرعامل بهمن در ادامه به مهمترین چالشهای منابع انسانی در زیستبوم نوآوری، یعنی انگیزه اشاره میکند، چرا که نوآوری در ذات خودش تخریب و دگرگونی وضعیت فعلی را به دنبال دارد تا بهبود در بهرهوری حاصل شود، اما ذینعفان وضعیت فعلی در مقابل این تغییر مقاومت میکنند و نوآوران و کارآفرینان برای دوام آوردن در مقابل این مقاومتها نیاز به انگیزه بالا و اهداف بلندمدت دارند.
مرزهای کمرنگ، امید کمرنگ
رجبی بحث خودش را بیشتر به نیروهای فنی متخصص و ماهر و در کلاس جهانی اختصاص میدهد و به این موضوع اشاره میکند که در حال حاضر مرزهای جغرافیایی در حال از بین رفتن است و در نتیجه مدلهای کاری هم تغییر کرده و به همین خاطر خیلی از نیروهای فنی ترجیح میدهند به صورت فریلنسر مشغول به کار شوند. البته در رواج فریلنسری توسعه زیرساختهای کاری و زیرساختهای نرمافزاری هم موثر بوده تا این امکان فراهم شود که پروژه خرد شده و در قالب فریلنسری پیش رود.
رجبی چالش اصلی نیروهای فنی را امید معرفی میکند؛ امیدی که در اثر نگرانیهایی مثل عقب ماندن از تکنولوژیهای روز دنیا با توجه به توسعهنیافتگی کسبوکارهای داخلی در ابعاد بینالمللی، مسائل اقتصادی و آینده اجتماعی کشور کمرنگ میشود، چرا که اولا نیروهای فنی معمولا در بازه بین ۲۰ تا ۳۰ سال هستند و فضای ذهنی مخصوص به خود را دارند و ثانیا سبد انتظاراتشان با توجه به فشار کاری زیادی که تحمل میکنند، متفاوت است و انتظار مزایای مادی بیشتری را میکشند.
اول ناامید میشوند، بعد میروند
تبریزی صاف میرود سراغ موضوع مهاجرت؛ چیزی که از نظر او از سالیان قبل وجود داشته و در سالهای اخیر به دلیل مسائل اقتصادی افزایش یافته، اما اینطور میگوید که چالش اصلی مهاجرت به دلایل اقتصادی نیست، بلکه چالش اصلی آنجایی خودش را نشان میدهد که افراد از بهبود وضعیت ناامید میشوند و تصمیم به رفتن میگیرند. او در این بین به چالش مهم دیگری اشاره میکند و آن توانایی تحلیل و حل مسئله است که از سنین پایین باید آموزش داده شود؛ توانایی که میتواند باعث شود افراد در موقعیتهای مختلف شرایط فعلی و نتایج تصمیمشان را بهتر بتوانند بررسی کرده و دست به تصمیمهای درستتری بزنند.
ماهیت نوآوری همراه با تغییر و ابهام است
سلحشور آخرین نفر در دور اول صحبتهاست و چالشهای منابع انسانی را هم در زمینه جذب و یافتن نیروهای متخصص و منطبق با نیازهای کسبوکار و قرار دادن آنها در موقعیت موردنیاز میداند و هم در زمینه نگهداشت این نیروها و حفظ امید و انگیزهشان. از نظر او کسبوکار بسته به مرحله رشدشان انواع مختلفی از این چالشها را تجربه میکنند. او به این موضوع میپردازد که هم شرایط اقتصادی و اجتماعی جامعه در سالهای اخیر دچار تغییر شده و هم ماهیت کسبوکارهای فناوری و نوآوری با تغییر همراه است و هم مدلهای کسبوکاری و نیازهای آنها تغییر میکند و این تغییرات آنها را با چالشهای جدیدی مواجه میکند. به همین خاطر سیستم یک کسبوکار نوآور باید بهقدری منعطف باشد که بتواند خودش را با رویکردها و چالشهای تطبیق دهد و همچنین فرهنگ سازمانی یک مجموعه باید با تغییرات همراه، به رشد و یادگیری علاقهمند و به فضای مبهم و نامشخص عادت داشته باشد، چرا که فرصتهای کسبوکارهای نوپا و نوآور در همین ابهامها ایجاد میشود. برای این کسبوکارها جذب افرادی که مهارتهای انسانی و فرهنگی لازم برای فعالیت در این فضا را همراه با دانش و تخصص لازم داشته باشند، چالشی جدی به شمار میرود.
درآمد دلاری، فرصت و تهدید همزمان
بخش دوم بحث را رجبی شروع میکند و میگوید در پارادایم جدید کسبوکار، هر شخص میتواند از هرجایی به هر کسبوکاری خدمت بدهد و با توجه به این موضوع، اگر کسبوکارهای ایرانی فراتر از مرزهای ایران نروند و پا به عرصه رقابت بینالمللی نگذارند، در نهایت کسبوکارهایی محلی با بازار محدود خواهند بود و نیروهای متخصصشان انگیزهای برای ماندن در آنها نخواهند داشت، چرا که دستمزدهای بیشتری را در کسبوکارهای بینالمللی میتوانند دریافت کنند.
سلشحور در ادامه بحث رجبی، موضوع مهاجرت را در حال حاضر مختص توسعهدهندههای نرمافزار میداند و میگوید فرصت اشتغال در کسبوکارهای بینالمللی هنوز برای سایر نیروهای کار به صورت جدی پیش نیامده است. از نظر او درآمد دلاری برای نیروهای فنی میتواند برای کسبوکارهای ایرانی یک فرصت باشد، چرا که اگر کسبوکارها نسبت به ساعت کاری نیروهایشان انعطاف به خرج بدهند، نیروهای فنی میتوانند هم با اشتغال در کسبوکارهای بینالمللی درآمد دلاری کسب کنند و هم کارها و پروژههای کسبوکار ایرانی را پیش ببرند. همچنین محیط دوستانه کسبوکارهای ایرانی و رفقا و دوستان و آشنایان و خانواده افراد میتواند انگیزهای باشد که آنها در کشور بمانند، ولی خودشان را از درآمد دلاری نیز محروم نکنند.
سلحشور این نوع تجربهها را باعث انتقال دانش و تکنولوژی و فرهنگ سازمانی از کسبوکارهای بینالمللی به کسبوکارهای داخلی میداند، اما با مخالفت تبریزی مواجه میشود که معتقد است یک نیروی متخصص نمیتواند به صورت همزمان در دو کسبوکار به صورت جدی و با تمرکز فعالیت کند. سلحشور نیز در پاسخ میگوید که این افراد در فضای مشاوره میتوانند کمکحال کسبوکارهای ایرانی باشند و تجربیاتشان را به کسبوکارهای داخلی منتقل کنند.
رجبی بعد از صحبتهای سلحشور دوباره وارد بحث میشود و میگوید در نهایت این فرصت موقت است و در صورتی که کسبوکارهای حوزه فناوری، بازرهایشان را فراتر از مرزهای ایران نبرند، از نظر نیروی فنی دچار فروپاشی خواهند شد و توانایی رشد را از دست خواهند داد.
جونیور به جای سنیور
تبریزی که در کوئرا سابقه تعامل با کسبوکارها را در زمینه جذب نیروی فنی دارد، راهکار استفاده بیشتر از نیروهای جونیور را به کسبوکارهای ایرانی پیشنهاد میدهد، چرا که نیروهای فنی برای حضور در کسبوکارهای بینالمللی نیاز به کسب چند سال تجربه دارند و این تجربه در کسبوکارهای ایرانی میتواند حاصل شود. کسبوکارها بهدلیل جذابیت بیشتر فعالیت در کسبوکارهای بینالمللی و درآمد دلاری نمیتوانند تنها به فکر استخدام نیروهای سنیور باشند و باید با جذب نیروهای جونیور و آموزش آنها نیازهایشان را برطرف کنند. از سوی دیگر آموزش و رشد در یک کسبوکار همراه با فضای دوستانه و صمیمی، حس تعلق و وفاداری را در نیروهای انسانی نیز افزایش میدهد. همچنین بهره بردن از فرصت کارآموزی میتواند بخشی از نیاز کسبوکارها را رفع کند. از نظر تبریزی باید پذیرفت که یک جریان خروج از کشور بین نیروهای فنی وجود دارد و به همین خاطر به نیروهای جونیور بیشتر باید توجه کرد.
رقابت نابرابر در جذب و نگهداشت نیروی انسانی
قطبینژاد با تأکید بر کمرنگ شدن مرزهای جغرافیایی به رواج هرچه بیشتر دورکاری در کسبوکارهای فناوری با توجه به توسعه زیرساخت اینترنت و توسعه نرمافزارهای سازمانی و مدیریت پروژه اشاره میکند و معتقد است با توسعه رمزارزها، حوزه پرداخت نیز متحول خواهد شد و نیروهای متخصص در داخل کشور خواهند توانست به راحتی برای کسبوکارهای بینالمللی فعالیت کنند. به نظر او کسبوکارهایی که میخواهند از بهترین نیروها بهره ببرند، باید وارد عرصه جهانی شوند، اما جهانی شدن و فعالیت در سطح بینالمللی فقط ناظر به داشتن یک بازار بینالمللی نیست و به فرهنگ سازمانی نیز مرتبط است و در صورتی که فرهنگ یک کسبوکار و روابط بین اعضای یک تیم در سطح کسبوکارهای بینالمللی باشد، میتواند در افراد انگیزه و امید ایجاد کند و در جذب و نگهداشت نیروهای انسانی موثر باشد. تغییر تفکر و نگاه کارآفرینان و بنیانگذاران کسبوکارها و تلاش برای ایجاد یک فرهنگ سازمانی متعالی به اندازه حضور در بازار جهانی و شاید بیش از آن اهمیت دارد.
او رقابت برای جذب و نگهداشت منابع انسانی بااستعداد را یک پدیده جهانی معرفی میکند که نمیتوان با آن مقابله کرد و کسبوکارهای ایرانی چارهای جز حضور در این رقابت نابرابر ندارند، چرا که از یک طرف نیروهای زبدهشان در حال رفتن به کسبوکارهای خارجی و بینالمللی هستند و از سوی دیگر به دلیل مشکلات مرتبط با تحریم، امکان حضور در بازار جهانی برایشان فراهم نیست، هرچند همین مشکلات در سالهای گذشته فرصتی را برای رشد و توسعه کسبوکارهای ایرانی فراهم آورده است.
تهاجم به خارج مرزها
رجبی در بخش آخر دور دوم صحبتها با اشاره به غارت منابع انسانی ایران از سوی کشورهای دیگر، باز بر این موضوع تأکید میکند که کسبوکارهای ما نباید خودشان را به مرزهای کشور محدود کنند و به جای نگاه تدافعی، نگاهی تهاجمی داشته باشند تا بتوانند توسعه پیدا کرده و با کسبوکارهای بینالمللی وارد رقابت شوند. رجبی نیز در کنار راهحلهای موقتی مثل کارآموزی و استفاده از مشاوره نیروهای انسانی فعال در کسبوکارهای بینالمللی برای انتقال دانش فنی و فرهنگ سازمانی، پیشنهاد میدهد کسبوکارهای ایرانی یک قدم از مرزهای ایران فاصله بگیرند و در کشورهای همسایه محصول و خدمتشان را ارائه دهند.
نه زبان دولت را بلد بودهایم، نه وقتش را داشتیم
نیمه دوم پنل از پیکان انتقادش را از کسبوکارها به سوی دولت و حاکمیت برمیگرداند. رجبی میگوید کسبوکارها عامل ناآگاهی دولت و حاکمیت هستند و انگشت اتهام را تنها به سوی حاکمیت نمیتوان گرفت. به نظر رجبی دولت بهخاطر دغدغههای زیادی که دارد، از فضای فناوری عقب میماند و ناآگاه. از سوی دیگر بین کسبوکارهای حوزه فناوری و دولت تعامل و گفتوگوی مناسبی شکل نگرفته و دلیل آن هم تا حدی به فضا و زبان و فرهنگ متفاوت آنها برمیگردد، اما یکی از وظایف و مسئولیتهای کسبوکارهایی که تا حد خوبی رشد کرده و جا افتاده و از دغدغههای روزمره یک کسبوکار نوپا خلاص شدهاند، گفتوگو با دولت و آگاهسازی آن است. کسبوکارها باید به دولت هشدار دهند که اگر میخواهد از فضای رقابت اقتصاد جهانی جا نماند، باید قواعد این رقابت را بپذیرد و با آن همراه شود.
او راه ارتباط بین کسبوکارها و دولت و گفتوگو میان آنها را صنف میداند و اشاره میکند صنف کسبوکارهای فناوری فعال نبوده، چون گفتوگو را بلد نبودهاند و از سوی دیگر دغدغههای کسبوکاریشان اینقدر زیاد بوده و وقتشان را گرفته که فرصت و انگیزهای برای گفتوگو با دولت و آگاهسازی آن وجود نداشته است. کسبوکارهای جاافتاده در حوزه فناوری لازم است از طریق گفتوگو با دولت، هم آینده ترسناک پیشرو را ترسیم و هم راهکارهای امیدبخششان را تشریح کنند و پیشنهاد دهند تا دولت بتواند خودش را با شرایط جدید تطبیق دهد. قانع کردن دولت کار آسانی به شمار نمیرود، ولی کسبوکارها چاره دیگری هم ندارند و باید در این مسیر گام بگذارند.
حداقل بشنو
سلحشور بحث را اینطور ادامه میدهد که دولت نیز به عنوان حداقل وظیفه و مسئولیتش میتواند فرصت و بستر این گفتوگو با کسبوکارها را آماده کند تا فاصلهاش با کسبوکارهای حوزه فناوری بیشتر از این نشود. در کشورهای دیگر تسهیلات زیادی در اختیار کسبوکارها قرار میگیرد، ولی حداقل خواسته کسبوکارهای داخلی این است که فرصتی برای گفتوگو با دولت و شنیده شدن حرفهایشان فراهم شود تا از وخامت اوضاع و رنجهایشان بگویند.
نوآوری راه خودش را میرود
قربانی بحث را به سمت قطبینژاد میبرد و میگوید که تاوان درگیری دولت با دنیا را کسبوکارهای داخلی پرداخت میکنند که مجبورند در یک رقابت نابرابر حضور داشته باشند، دولت هم گوشی برای شنیدن حرف کسبوکارها ندارد، اما قطبینژاد این اعتقاد را ندارد و رفتوبرگشتهای طرح صیانت را به عنوان نشانهای برای گوش دادن دولت به حرف کسبوکارها مثال میزند، هرچند از نظر او دولت و حاکمیت در روابط عمومی و پیوستهای رسانهای طرحها و عملکردشان ضعیف عمل میکنند. قطبینژاد معتقد است قدرت تکنولوژی و نوآوری به قدری هست که حاکمیت را تحت تأثیر قرار دهد و مجبور به تغییرش کند. از سوی دیگر از آنجا که دولت در ایران خیلی قدرت ندارد، فشار نوآوری و فناوری سریعتر غلبه خواهد کرد و تغییرات از راه خواهند رسید. قطبینژاد نمونه اسنپدکتر را شاهدی برای عدم توانایی تنظیمگر در مقابل فشار نوآوری میداند و همچنین به ورود رئیس قوه قضائیه به ماجرای صدور حکم علیه مدیرعامل دیوار اشاره میکند. از نظر او دولت باید به این آگاهی برسد که ضعیف شدن کسبوکارها به معنای ضعیف شدن اقتصاد کشور است و باید از کسبوکارهای داخلی برای رقابت با کسبوکارهای خارجی حمایت کند، هرچند نوآوری در نهایت راه خودش را باز خواهد کرد، چرا که نوآوری قرار است برای زندگی همه مردم جامعه بهبود بیاورد. دولت هم به این درک میرسد که نبود کسبوکاری مثل اسنپ به معنای آمار بیکاری بالاست که این آمار تهدیدی برای امنیت و اقتصاد کشور به شمار میرود.
محدودیتهای داخلی در کنار تحریم خارجی
از اینجا به بعد قطبینژاد تقریبا نماینده حاکمیت میشود و باقی حاضران در پنل از او سوال میپرسند و توضیح میخواهند. رجبی سوالش را اینطور مطرح میکند که اگر حاکمیت قانع شود که در صورت رفع نشدن تحریمها، کار کسبوکارها تا پنج سال دیگر تمام است، آیا حاضر میشود به هر قیمتی برای رفع تحریمها تلاش کند. قطبینژاد اما در پاسخ رفع تحریمها را در دست حاکمیت نمیداند و ضمن قبول لزوم حرکت دولت به سمت بهبود روابط با دنیا میگوید این کار به راحتی قابل انجام نیست و دولت قبل هم با وجود داشتن چنین رویکردی از پس آن برنیامد. سلحشور ورود دوبارهاش به بحث را با انتقاد از محدودیتهایی همراه میکند که حاکمیت علاوه بر تحریمها به کسبوکارها تحمیل میکند؛ مواردی مثل طرح صیانت و حکم مدیرعامل دیوار که رویکردهایی از سوی حاکمیت علیه کسبوکارهای حوزه فناوریست. او در ادامه به این موضوع اشاره میکند که قدرت نوآوری برای ایجاد تغییر به معنای کارکرد درست حاکمیت نیست.
به نظر قطبینژاد دولت و حاکمیت حتی اگر با رشد استارتآپها مخالف باشند، توانایی مقاومت زیادی در برابر آنها را ندارند. از سوی دیگر همین فضای ناشی از تحریم باعث شده کسبوکارهای بزرگی در کشور شکل بگیرند و بعضا روی به انحصار نیز بیاورند. در هر حال فناوری و نوآوری راه خودش را میرود و مقاومت دولتها هم تأثیر در توقف آن ندارد. اما زیستبوم نوآوری و فناوری باید تلاش کند که آگاهی دولت بیشتر شده و با تغییرات همراه شود. هرچه قدرت بخش نوآوری و فناوری بیشتر باشد، قدرت چانهزنی و اقناعسازیاش هم در مقابل دولت افزایش خواهد یافت. قربانی در اینجای بحث این نکته را متذکر میشود که انرژی و انگیزه و وقت و هزینه زیادی از کسبوکارها برای مقابله با دولت و حاکمیت میتواند گرفته شود.
استارتآپ نباید دغدغه تنظیمگری شود
تبریزی با اشاره به چالشهای فراوانی که استارتآپها با آن مواجه هستند، میگوید آنها نباید درگیر فرهنگسازی و تنظیمگری شوند، چون اصلا وقت و توانش را ندارد، اما صنف در این موضوع میتواند چارهساز باشد، چرا که قدرت بیشتری دارد و میتواند کسبوکارها را کنار هم جمع کند. او نقدی به طرح صیانت هم وارد میکند و میگوید در این طرح حمایتی از کسبوکار نمیبیند و اگر هم حمایتی در نظر گرفته شده، یک حمایت رانتیست که باعث کاهش انگیزههای افرادی میشود که میخواهند روی پای خودشان بایستند؛ چیزی که نمونهاش را در موضوع پیامرسانها هم دیدیم و آخرش هم خود پیامرسانها ضرر کردند. به نظر تبریزی طرحی که در زمینه پیوستهای رسانهای و اطلاعرسانی ضعیف بوده، چطور قرار است در اجرا خوب از آب درآید؟ نه تنها کسبوکارها، بلکه تمام جامعه نسبت به طرح صیانت دیدگاهی منفی دارند.
کسبوکارهای بزرگ قدرت اقناع دولت را دارند
قطبینژاد با قبول ضعف عملکرد دولت در زمینه اطلاعرسانی و پیوستهای رسانهای که باعث میشود حتی اگر نیت بدی هم نداشته باشد، نمود تصمیمها و کارهایش در سطح جامعه منفی باشد، کسبوکارهای حوزه نوآوری را ناگزیر از وقت گذاشتن با تنظیمگر و دولت و اقناع آنها میداند؛ موضوعی که منحصر به ایران نیست و در دیگر کشورها هم دیده میشود، چرا که کسبوکارهای حوزه نوآوری قرار است تغییرات عمده ایجاد کنند. به نظر او به هر میزان که دولت آگاهتر شود و خودش را در یک رقابت بینالمللی ببیند، کار برای کسبوکارها راحتتر میشود. دولتی که متکی به درآمد نفتیست، خودش را وابسته به مشاغل خصوصی و برآمده از دل مردم نمیبیند و مانعتراشی برای بخش خصوصی از نظرش اهمیتی ندارد، ولی وجود تحریمها به تدریج دولت را متوجه این موضوع میکند که لازم است زایشی از درون داشته باشد و ارزشی تولید کند تا بتواند تحریمها را عقب براند و دیگران را وابسته خودش کند. دولت قطبینژاد با تأکید بر رفتار غیرهوشمندانه دولت و ضعفهای عملکردی آن اینطور جمعبندی میکند که مشکلات تحمیلشده به کسبوکارهای حوزه نوآوری تا حدی طبیعیست و کارآفرین باید آمادگی مقابله با آنها را داشته باشد. با رشد و توسعه کسبوکارها قدرت چانهسازی و اقناع آنها در مقابل دولت هم بیشتر میشود.
ترسیم آینده نگرانکننده، ارائه پیشنهادهای امدیوارکننده
رجبی به عنوان جمعبندی از رویکرد تدافعی و منفعلانه کسبوکارها انتقاد میکند و میگوید کسبوکارها باید دست دولت را بگیرند و با خود همراه کنند؛ وقتی روشن است که اگر کسبوکارها در پنج ده سال آینده وارد رقابت جهانی نشوند، از بین میروند، باید این ماجرا برای دولت تشریح و این خطر گوشزد شود که نابودی کسبوکارها یعنی نابودی اشتغال و امنیت. نوع نگاه کسبوکارها به دولت به عنوان یک مزاحم ناآگاه باعث شده رویکرد تدافعی در پیش بگیرند و درباره آینده با دولت صحبت نکنند. برونرفت از حالت تدافعی و ترسیم آینده نگرانکننده و ارائه پیشنهادهای امیدبخش، مهمترین استراتژی کسبوکارها و صنف آنها در مقابل دولت است.
مهارت حل مسئله را جدی بگیریم
تبریزی بخش پایانی صحبتهایش را باز هم به مهارت حل مسئله و لزوم آموزش آن از سنین پایین اختصاص میدهد. از نظر او شرکتهای حوزه نوآوری و فناوری دیگر برای مدارک دانشگاهی اهمیتی قائل نیستند و حتی دانشآموزان دبیرستانی را هم استخدام میکنند و به همین دلیل میتوان از سنین پایین روی افزایش مهارت افراد تمرکز کرد. از سوی دیگر نیروهای جوان و آمادهبهکار در حال حاضر به قدری زیاد هستند که با وجود مهاجرت، برای شرکتها در زمینه جذب نیرو مشکلی پیش نیاید، اما با توجه به هرم سنی جمعیت ایران پنج شش سال دیگر در این زمینه کسبوکارها با مشکل مواجه خواهند شد. او در آخر به نقش حاکمیت در آموزش مهارت حل مسئله برای انتخابها و تصمیمگیریهای درست در میان افراد جامعه هم اشاره میکند.
دولت دنبالهروست
قطبینژاد نیز در جمعبندی حرفهایش، از ضعف آموزش در کشور گله میکند که برای تربیت نیروی متخصص نوآور که موتور محرک کسبوکارهای حوزه نوآوریست، بهینهسازی نشد، اما به عقیده او دولت در این زمینه هم از بخش خصوصی عقب خواهد ماند و کسبوکارهایی مانند کوئرا قافیه را خواهند برد. از نظر او لازم است آموزشها تخصصیتر شده و آموزش مهارتهای نرم و تجربه کاری واقعی در کنار آن پیشبینی شود؛ تحولی که در کسبوکارها و استارتآپها بهتر و سریعتر از دولت رخ خواهد داد.
او برای کسبوکارها در زمینه جذب و نگهداشت نیروهای متخصص چارهای جز همتراز کردن خود با کسبوکارهای بینالمللی، حداقل در ابعاد درونسازمانی و فرهنگ کاری متصور نیست که لازمهاش یادگیری و الگوبرداری سریع از تجربههای موفق و یا جسارت به خرج دادن برای نوآوریست. قطبینژاد نقش تنظیمگر را به صورت کلی خیلی مهم نمیبیند و میگوید نوآور نباید منتظر گرفتن مجوز برای شروع کارش باشد، هرچند بعد از رشد و توسعه قدرت لازم برای چانهزنی با تنظیمگر و اقناع او را پیدا میکند. در واقع خیلی از تنظیمگریها در حوزه نوآوری و فناوری را خود کسبوکارها بازنویسی یا ایجاد کردهاند و دولتها معمولا دنبالکننده بودهاند، هرچند معمولا دولتها آخرین افرادی هستند که با تغییرات همراه میشوند.
دانشگاه با کار حرفهای متفاوت است
در بین صحبتهای مدعوین پنل دو کلیپ چنددقیقهای هم از گفتوگو با مدیران برخی کسبوکارهای اطراف شریف پخش میشود که در آن به چالشهای جذب و نگهداشت نیروهای انسانی اشاره میکنند؛ کمبود نیروی متخصص و ماهر، سطح توقع بالای نیروهای موجود با وجود توانایی کم و هزینه و زمان زیادی که شرکتها برای جذب نیروهای جدید یا جایگزینی نیروهای رفته مجبور به صرف آن هستند.
پیشنهاد مدیران کسبوکارها به کارجویان این است که خودشان را از کار و کسب تجربه در یک فضای حرفهای محروم نکنند، چرا که این تجربه در دانشگاه به دست نمیآید. از سوی دیگر به کسبوکارها نیز توصیه میکنند که اولا یک تیم متخصص برای منابع انسانی داشته باشند تا بتوانند از پس چالشهای این حوزه برآیند و ثانیا با بالا بردن سطح مشارکت افراد در کسبوکار و تصمیمگیریها، سعی کنند به افرادشان احساس اثرگذاری و ارزشمندی بدهند؛ احساسی که در کنار مسیر آموزش و رشد مناسب پیشبینیشده در تیم، احساس مفید بودن، صمیمیت بین اعضای تیم، شرایط کاری مناسب، احساس تعلق به تیم و وجود اهداف بلندمدت فردی و تیمی میتواند در نگهداشت نیروی انسانی موثر واقع شود.