روزنامه شریف/ اخبار راستکی دانشگاه صنعتی شریف را از روزنامه دنبال کنید.
همه را با یک چوب نرانید!
در وقایع هفتههای گذشته در ایران، دانشگاه شریف یکی از کانونهای اصلی توجه میان مردم و رسانهها بود.
رضا نوروززاده؛ ورودی ۹۱ کارشناسی و دانشجوی دکترای مهندسی مکانیک
در هفتهی اول، اعتراضات در این دانشگاه مشابه بقیه دانشگاهها و در فضای هرچند متشنج، ولی کنترلشدهای بود. اما در هفتهی دوم و در اعتراض به بازداشت تعدادی از دانشجویان، فحاشیهایی از برخی دانشجویان صورت گرفت که میتوان گفت که مبدا شعارهای رکیک و فحاشی در شبکههای اجتماعی، تجمعات در دیگر دانشگاهها و حتی در سطح خیابان بود. البته برخورد خشن دستگاههای امنیتی و دستگیریهای متعددی که پس از آن تجمع اتفاق افتاد، بازتاب گستردهای در فضای رسانهای داشت که احساس همدلی و ترحمی را ایجاد کرد که نباید تاثیر آن را در الگوشدن رفتار اتفاقافتاده در دانشگاه شریف، نادیده گرفت.
پس از این اتفاقات دانشگاه به مدت دو هفته غیرحضوری بود. در این مدت و در بعضی از دیگر دانشگاهها، تلاشهایی برای مختلطکردن سلفهای غذاخوری اتفاق افتاد. به تبع این رفتار، پس از بازگشایی مجدد دانشگاه برخی دانشجویان شریف نیز سعی کردند که این اتفاق را تکرار کنند. اگرچه که این دانشجویان در روز اول موفق به انجام این اقدام شدند، اما در روز دوم مسئولین دانشگاه و بسیج دانشجویی، با استناد به مغایر بودن این کار با قوانین دانشگاه مخالفت و مقاومت کردند که در نتیجهی آن و پافشاری دانشجویان معترض، تجمعی مشتنج و درگیریهای فیزیکی شدیدی اتفاق افتاد. در واقع اگرچه که دانشجویان شریف در اقدام به مختلط کردن سلف پیشتاز نبودند، اما مجدداً میتوان دانشگاه شریف را اولین دانشگاهی دانست که در آن برخوردهای فیزیکی شدیدی میان طرفین اتفاق افتاده است که این بار هم با بازتاب رسانهای گسترده روبهرو بود.
اگرچه که در این اتفاقات، به خصوص در قضیهی سلف، تحریک عواطف و جوانی را در غلیان خشم بعضی از دانشجویان نمیتوان نادیده گرفت، اما بیشک این حجم از خشم و تندخویی علتهای دیگری دارد که یافتن آنها و پاسخ مناسب به آنها از طرف مسئولین دانشگاه، به منظور برقراری مجدد نظم و آرامش در دانشگاه ضروری است. اما به دو دلیل، ارائهی تحلیل مناسب برای اتفاقات افتاده در دانشگاه شریف، اهمیتی فراتر از خود دانشگاه دارد. اول این که با وجود همهی انتقادات به کنکور به عنوان معیار پذیرش در دانشگاهها که منجر به احتمال قبولی بسیار بالاتر برای افراد طبقهی مرفه در این دانشگاه شده است و مهاجرت گستردهی دانشجویان آن و عدم بهرهمندی کشور از بخش بزرگی از سرمایهگذاری انجامشده روی این دانشگاه، اما کماکان و بر اساس آمار، دانشگاه شریف برترین دانشگاه فنی و مهندسی ایران است که هر تصمیم نادرستی در قبال آن میتواند منجر به واردشدن لطمات جبران ناپذیری به صنعت و اقتصاد کشور شود. دوم این که بازتاب و توجه گسترده به اتفاقات داخل دانشگاه شریف و تکرارشدن رفتارهای انجامشده در این دانشگاه در سطح جامعه، نشان داد که این دانشگاه در میان مردم و به خصوص دانشجویان و دانشآموزان، به عنوان یک الگو تلقی میشود. نشان به آن نشان که علاوه بر الگوشدن فحاشی، اولین ناآرامیها در مدارس فردای وقایع یکشنبه 10 مهرماه در شریف اتفاق افتاد.
به نظر میرسد که حاکمیت نیز اهمیت دانشگاه شریف را درک کرده است و همین باعث شده است که افراد مختلفی به تحلیل وقایع شریف و ارائهی راهحل برای آن بپردازند. اما، یک تحلیل بارز در این میان آن است که این دانشجویان برای آسانکردن مهاجرت خود به کشورهای غربی و اخذ پناهندگی دست به این اقدامات زدهاند. شاخصترین از این نوع اظهارنظرها متعلق به حمید رسایی است که گفته است " اراذلی که به اسم دانشجو هرروز به بهانهای دانشگاه شریف را متشنّج میکنند، دنبال بهانهای برای اخراج و در گام بعد اقامت گرفتن در اروپا هستند". به تبع این تحلیل، ایشان گفتهاند که " راه مواجهه با آنها مطابق ضوابط دانشگاه، ابتدا اخراج و سپس ممنوع الخروجی ۱۰ تا ۱۵ ساله است. باور کنید وحشی بازی در محیط دانشگاه تمام می شود ". اما چقدر این تحلیل در مورد دانشجویان، به خصوص دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف صحیح است؟
"این کتاب و نمره بلیط پرواز ماست". این جملهای است که روی دیوار یکی از سرویسهای بهداشتی دانشگاه شریف نقش بسته است. جملهی پر بیراهی نیست. به طور مثال، نگارنده این گزارش توانست از حدود 120 فارغالتحصیل همدورهی خود (مکانیک 91)، از وضعیت 109 نفر مطلع شود که نتایج نشان داد که از این میان 66 نفر به هدف تحصیل در خارج از کشور، 42 نفر در داخل و یک نفر، شهید احسان قدبیگی، در پیشگاه خداوند هستند. در میان افراد باقیمانده در ایران نیز، حداقل یک سوم سوابق تحصیلی بسیار مناسبی دارند که نشان میدهد که دلیل مهاجرت نکردن آنها عدم میل به مهاجرت بوده است و نه عدم توانایی. این نتایج نشان میدهد که حدود 75% فارغالتحصیلان این دوره توانستهاند یا توانایی آن را داشتند که با استفاده از همان "کتاب و نمره" مهاجرت کنند. در باقی افرادی نیز که در ایران ماندهاند (یا هنوز نرفتهاند)، موردهای زیادی مشاهده میشود که مسیری متفاوت از تحصیل خود در حوزههایی مانند هنر، تجارت و آموزش کنکور دنبال کردهاند و اساساً ممکن است تمایلی به ادامه تحصیل، چه در خارج و چه در داخل، نداشتهاند.
اگرچه که نگارنده اذعان دارد که این مشت الزاماً نمونهای از خروار نیست و ممکن است که پژوهشگران و خبرنگارانی با آماری جامعتر و تحلیلهای دقیقتری نتایج متفاوت حاصل کنند، اما با استفاده از آن یک گزارهی منطقی قابل استخراج است: "امکان مهاجرت برای دانشجویان دانشگاه شریف، از عموم مردم و حتی دانشجویان سایر دانشگاهها به شکل چشمگیری بالاتر است".
اهمیت اول این گزاره در آن است که استدلال "اقامت گرفتن در اروپا" را به منظور توجیه رفتار دانشجویان شریف کمرنگ میکند. البته این احتمال وجود دارد که دانشجویان خاطی متعلق به آن اقلیتی باشند که وضعیت تحصیلی چندان مناسبی نداشتهاند و راه را برای مهاجرت تحصیلی خود بسته میدیدند که تعدد این دسته از دانشجویان این احتمال را کم میکند. با این حال، تایید یا رد این احتمال با تحقیق در مورد وضعیت تحصیلی این دانشجویان امکانپذیر است. اما اهمیت اصلی این گزاره که باعث تعجب فراوان خود نگارنده شده است نیز در ایجاد یک سوال است: "چرا دانشجویان شریف که بیشتر از همهی مردم ایران امکان مهاجرت برایشان فراهم است، در خط مقدم پرخاشگری و تندروی که احتمالا برای آنها همراه با هزینه خواهد بود قرار دارند؟".
تا به این جا نگارنده سعی کرده است که بر اساس مشاهدات دقیق و مستندات به طرح موضوع بپردازد و بیشک پاسخ دقیق به سوال مطرحشده نیز نیازمند دانش و مطالعات جامعهشناسی و روانشناسی است. اما از این جا به بعد نگارنده سعی میکند که بر اساس مشاهدات و مراودات خود در سالهای متمادی حضور در شریف، پاسخی به این پرسش ارائه دهد که میتواند نه تنها فهم مناسبی از ناآرامیها در سطح دانشگاه ارائه کند، بلکه حتی میتواند نمایانگر علت بسیاری از نارضایتیها در سطح جامعه باشد.
اغراق نیست اگر بگوییم که در سالهای اخیر مهاجرت در میان بخشی از دانشجویان شریف دیگر یک انتخاب نیست و تبدیل به یک سنت شده است تا حدی که به مزاح میتوان گفت که امتحانهای زبان TOEFEL یا IELTS جز دروس اجباری ترمهای پایانی دانشجویان تمام رشتهها و خرید بلیط جز کارهایی ضروری در هنگام فارغالتحصیلی است. هر کسی هم که نخواهد با این سنت فرهنگی همراه شود، به خصوص اگر که طیکردن پلههای ترقی در داخل برایش تضمینشده نباشد و یا دل در گرو فرهنگ حاکم نداشته باشد، باید با زمین و زمان، خانواده، دوستان و مهمتر از همه خودش کلنجار برود که چرا تصمیم به ماندن گرفته است. اما این سنت فرهنگی از کجا آمده است؟
بخشی از فرهنگشدن مهاجرت در این سالها، جذبشدن بیشتر دانشجویان به فرهنگ غربی بوده است که بدون شک اینترنت و شبکههای اجتماعی این جاذبه را قویتر کردهاند اما نباید در تاثیرگزاری این مولفه اغراق کرد زیرا آمار مهاجرت از شریف پیش از همهگیری اینترنت و شبکههای اجتماعی نیز قابل توجه بوده است. انگیزهی اقتصادی نیز میتواند عامل دیگری برای این پدیده باشد اما این جا نیز توجه به دو نکته ضروری است. اول این که افرادی که به منظور تحصیل دست به مهاجرت میزنند، حداقل در زمان تحصیل از لحاظ اقتصادی در شرایط ایدهآلی قرار ندارند و دوم این که مشاهدات نشان داده است که فارغالتحصیلان شریف در داخل نیز به طور معمول از لحاظ اقتصادی موفق بودهاند.
بنابراین، به نظر ریشهی فرهنگشدن مهاجرت را نباید تنها در جاذبهی مقصد، بلکه در عدم تعلق و یا حتی دافعه نسبت به مبدا جستجو کرد. در واقع میتوان گفت که به دلایل مختلف در میان خیل عظیمی از جوانان، فرهنگ مطلوب حاکمیت پذیرفته شده نیست و از طرف دیگر این جوانان احساس میکنند که حاکمیت نیز انعطاف لازم را برای تحمل فرهنگ مطلوب آنان نشان نداده است. علاوه بر این در میان این جوانان این احساس نیز وجود دارد که با توجه به این عدم تفاهم فرهنگی با حاکمیت، در آینده جایگاه تاثیرگزاری در کشور نخواهند داشت. در نتیجهی این احساس عدم تعلق، در شریف، جایی که مهاجرت از همه جا امکانپذیرتر بوده است، در میان بسیاری از دانشجویان مهاجرت به عنوان سهلترین و ممکنترین راه برای ادامهی زندگی به شکل مطلوب خودشان، به یک مسیر بدیهی و یک سنت فرهنگی تبدیل شده است.
اما سوال سخت آن جا است که چرا دانشجویان نسبت به این سنت فرهنگی دست به شورش زدهاند؟ چرا سعی میکنند با خشونت و زور جا برای فرهنگ مطلوب خود در این جا باز کنند در صورتی که میدانند که ممکن است که با تهدید اخراج از دانشگاه و ممنوعالخروجی مواجه شوند؟ چرا با هم همخوانی میکنند که "سفر چرا؟ بمان و پس بگیر"؟ آیا متمولتر شدن دانشجویان نسل جدید در این میان تاثیر دارد؟ شاید. بالاخره آنها در این جا جز دهکهای درآمدی بالای جامعه قرار دارند و مهاجرت احتمالا آنها را به دهکهای پایینتری در جامعهی جدید میفرستد. اما اولاً مگر دانشجویان متمول قبلاً مهاجرت نمیکردند و ثانیاً مگر خانوادهی آنها توانایی حمایت مالی از آنها در خارج از کشور را ندارند؟ آیا تجربهی نسلهای قبلی خود را میبینند و نمیخواهند دوری از عزیزان و غربتی که آنها تحمل کردهاند را به جان بخرند؟ یا آیا نه، تنها دغدغه خود ندارند و احساس دین نسبت به مردم و وطن خود میکنند؟
جواب چیست؟ نمیدانم. اینها سوالاتی است که به نظر جز با پرسش از خود دانشجویان معترض قابل پاسخ دادن نیست و راهحل نیز جز بعد از پاسخ به این پرسشها قابل حصول نیست. اما یک چیز را میدانم، در این تهدید برای برای حاکمیت و کشور دو فرصت ارزشمند نهفته است. اول این که اکنون که خود دانشجویان مایلتر به ماندن در کشور هستند، اگر حاکمیت بتواند به شکل مدیریتشدهای از مهاجرت گستردهی این منابع انسانی که برای آنها هزینه کرده است بکاهد، احتمالاً نفع آن را در علم، صنعت و اقتصاد خود خواهد دید. دوم نیز ممکن است که دانشجویان شریف همانطور که توانستند در خشم و تندخویی سایر دانشجویان و مردم را همراه کنند، در صورت مشاهده برخورد مناسب از حاکمیت شاید بتوانند در همدلی، گفتگو و آبادسازی نیز الگو باشند.
مطلبی دیگر از این نویسنده
فایدهای هم داره؟!
مطلبی دیگر در همین موضوع
تحصیلات تکمیلی:پایان یک رویا
بر اساس علایق شما
گشتِ هِرهِرکِرکِرشاد!