سلام و وقت بخیر. خیلی خوش آمدید و خوشحالم در خدمتتان هستم. اول هم از روزنامه بگویم. روزنامه واقعاً جزء نهادهای دوست داشتنی است که در دورهی دانشجویی(اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد) کلی خاطرهی مثبت ما از آن داریم؛ بعد از آن هم همينطور و انشاالله تداوم هم داشته باشد.
من اگر بخواهم مرور کنم از زمانی که آقای دکتر روستا آزاد به من ماموریت دادند که در این فضا در دانشگاه بیایم، الان 15 سال و 3 ماه گذشته است. یعنی مهر 86 و خاطرم هست كه ماه رمضان بود و من به مرکز رشد آمدم. راستش برداشت خودم این بود که یک کار مثلا یک ساله، دو ساله است. فکر میکردم اینجا میآیم و مثل همهی مسئولیتها، دو سال مسئولیت دارم و بعد هم میروم دنبال کار بعدی. ولی آمدم و مسیر جدیدی باز شد که اصلا خودم هم فکرش را نمیکردم. یعنی من موضوع را یک کار کوتاه مدت محدود میدیدم که حالا یک توانی آدم دارد و میگذارد و انجام میشود، ولی آمدم در کار و یک میدان جدیدی پیش روی من باز شد و لطف خدا و حمایت دانشگاه همراه شد و در این 15 سال یک سری حرکتها را انجام دادیم.
روزنامه: شما خودتان ورودی شریف هستید؟ چه رشتهای؟
مهندس دهبیدیپور: بله. من ورودی 77 کارشناسی هوافضا هستم.سال 81 هم ارشد را گرفتم و سال ٨٣ هم فارغالتحصیل شدم و بعد از آن هم در همین فضای اطراف دانشگاه بودم و دیگر کلا ادامهی تحصیل ندادم و مرکز رشد هم که آمدم تمام وقت درگیر همین فضا بودم.
اگر بخواهم قبلش را هم بگویم که سابقهی بحث های کارآفرینی دانشگاه را روی این نمودار میبینید، سال 79 مرکز کار آفرینی به عنوان اولین مرکز کارآفرینی دانشگاه ها شکل گرفت؛ یعنی ما آن زمان اصلا مرکز کارآفرینی در دانشگاهها نداشتیم. آقای دکتر فیضبخش این را ایجاد کردند. ما دانشجو بودیم. من سال 2، 3 دانشگاه بودم که شاهد برنامههاي متنوع مركز كارآفريني بوديم. سال 82 آقای دکتر ربیعی مرکز رشد را ایجاد کردند و خب عملا یک فضایی شد برای توسعه و حمایت از شرکتهای نوپا و بعد هم دكتر فاتح راد آمدند و زحمت كشيدند و بعد هم من سال 86 آمدم.
از اینجا به بعدش را درگير بودهام که صندوق ایجاد شد، مجتمع خدمات، شتاب دهنده، مدرسهی اشتغال شکل گرفت، مجوز پارک را گرفتیم، بحث ناحیهی نوآوری مطرح شد و ما از برج طرشت به عنوان یک مصداق عینی اجتماع شركتها ياد میکنیم و مجموعاً این روند پیش رفته است.
روزنامه: اگر بخواهيد اين ١٥ سال را يا دو دهه اخير را مرور كنيد چه ويژگیهایی از فضای نوآوری دانشگاه در ذهن شما برجستهتر است؟
مهندس دهبیدیپور: اگر بخواهم به این دو دهه نگاه کنم چند ویژگی دارد که در ذهنم پررنگ است. اولینش این است که واقعاً شریف آن فرهنگ و اتمسفر و جو کارآفرینیاش با همهی دانشگاه ها متفاوت است و یک جو دیگر است واقعاً. یعنی شما الان بین بچهها وقتی که صحبت میکنید، دانشجوها، فارغالتحصیلها، حتی شرکتهایی که الان بیرون از این حال و هوا فعالیت میکنند، شما حضور شریفیها را خیلی در آن پررنگ میبینید. حالا یا ایجاد کننده (فاندر) هستند یا مدیرعامل هستند یا سهامدار هستند یا در آن دارند کار میکنند. این اتمسفر شریف و این فرهنگ کارآفرینی که عملا در طول این دو دهه نهادینه شده را من به عنوان یک نقطهی قوت می بینم، یک نقطهی خیلی پررنگ و وجه تمايز. خیلی هم به توسعه برنامهها بنظرم کمک کرده است.
نکتهی دومی که در کارهای این مدت میشود به آن اشاره کرد بحث توسعهی نهادی است. یعنی شما متناسب با نیاز، نهادهایی را ایجاد میکنید که هر کدام یک ماموریت دارند. ببینید کارآفرینی شبیه یک دو امدادی است. یک کسی این چوب را میگیرد و در یک مقطعی میبرد و تحویل نفر بعدی میدهد. این نهادها همینطوری مثل حلقههای زنجیر به هم وصل میشوند و کارشان را ادامه میدهند. الان هم همین است، یعنی در شریف این توسعهی نهادی کاملا نیاز محور بوده است. جاهای دیگر را وقتی نگاه میکنید مثلا میروند پارک ایجاد میکنند، بعد پارک میآید مرکز رشد ایجاد میکند و شتاب دهنده میزند ولی در شریف وقتی نگاه می کنید می بینید که کاملا یک جاهایی برعکس بوده است، خیلی نیاز محور بوده است. نیاز ایجاد شده است، متناسب با نیاز شما رفتهاید و راهکار دادهاید که یک چیزی را ایجاد کردهاید که آن عملکرد روی زمین نماند. توسعهی نهادی نیاز محور بنظرم ویژگی دوم بوده است. مثالش را بخواهم خدمتتان بزنم مرکز کارآفرینی که شکل گرفت من میدیدم که زمان آقای دکتر فیضبخش برنامه ها و رویدادهای خیلی زیادی در دانشگاه برگزار میشد که مفاهیم کارآفرینی را به بچهها میگفت. نتیجهی این چه میشود؟ اینکه یک سری دانشجوها به ذهنشان میآید که پس ما برویم یک کسب و کاری ایجاد کنیم؛ وقتی شما یک فرهنگی را در دانشگاه میدمید خروجیاش احتمالا این میشود که یک سری دانشجویان می آیند مطالبه میکنند، میخواهند شرکت بزنند. خب این شرکت اولین چیزی که میخواهد فضاي استقرار است. بعد هم یک سری خدمات حمایتی میخواهد. این را چه کسی باید پاسخ دهد؟ مرکز رشد! یعنی مرکز رشد ناشی از آن نیاز ایجاد شده است. حالا مرکز رشد شکل میگیرد و یک سری شرکت میآیند و مستقر میشوند،(30 الی 40 تا شرکت) که اینها یک سری نیاز دارند...
روزنامه: همین که در کوچه شهيد قاسمی است؟
مهندس دهبیدیپور: بله در کوچه شهيد قاسمی و پایین استخر است، اینها خدمات مالی اعتباری میخواهند. یکی از نیازهایشان پول است. خب شما میروید صندوق پژوهش فناوری را ایجاد میکنید. یعنی سال 79 مرکز کارآفرینی و 82 مرکز رشد در نتیجهی آن نیاز است، بعد مرکز رشد شرکتها را ایجاد میکند که آنها نیازمندیهای مالی اعتباری دارند و طبق همین صندوق پژوهش و فناوری ایجاد میشود. همینطور جلو میروید. یعنی هر نهادی که ایجاد شد مبتنی بر یک نیاز بود. توسعهی نهادی مبتنی بر نیاز را احساس میکنم واقعاً در شریف اتفاق افتاد و آن جمله معروف "نیاز مادر نوآوری است" و همیشه نیازها عملا پیش برنده کار بودند را در شریف دیدیم.
موضوع سوم بنظرم بحث استمرار و ثبات است. من در این مدتی که به انحا مختلف مسئولیت داشتم توفيق داشتم كه با ٤ رئیس دانشگاه كار كنم. آقای دکتر سهرابپور، مرحوم آقای دکتر روستا آزاد، آقای دکتر فتوحی و الان هم آقای دکتر جلیلی. در نگاه تمام مدیران و رؤسای دانشگاه موضوع نوآوری، کارآفرینی و توسعه فناوری مهم بود و به عبارتي جزء لایههای بالای ذهن بود. این خیلی نکتهی مهمی است. یعنی همه اهمیت میدهند، وقتي میگویم یک چیزی فرهنگ نهادینه در یک سازمان میشود، عملا در عملکرد هم خودش را نشان میدهد. هر رئیسی که رفته است رئیس بعدی آمده و این فضا را توسعه داده و توجه کرده است. بنظرم این خیلی نکته مهمی است که استمرار نگاه و عملا ثباتی که این فعالیتها داشته است باعث شده است که منتج به خروجی شود.
نکته چهارمی هم که بنظرم اینجا وجود دارد و خوب است به آن اشاره کنیم این است که الحمدلله خروجيهایش الان برای مردم و جامعه شریف ملموس است. ببینید خروجیهایی که الان از دل این فعالیتهای دانشگاه و دانشجوهای این دانشگاه بیرون آمده تبدیل به کسب و کارهایی شده که الان مردم دارند میبینند و استفاده میکنند. مردم از کافه بازار استفاده میکنند. مردم از ترب استفاده میکنند. مردم از محصولات پارسا پلیمر به صورت غیرمستقیم استفاده میکنند، یک بخش زیادی از محصولاتی که الان ایران خودرو و سایپا تولید میکنند یک بخشی از پلیمر ها و مواد اولیهاش را همین شرکتها ایجاد میکنند. این هم در واقع یک ویژگی چهارم است که بنظرم ملموس بودن و خروجی داشتن فعالیت هاست. خروجي هاي ملموس، هم اميد آفرين است هم چراغ راهي خواهد شد براي ديگران و نسل بعدی.
پس اگر من بخواهم این قسمت از صحبتم را جمعبندی کنم، یک سری سوابق را گفتم در این 20 سال، این اتمسفر و فرهنگی که در شریف ایجاد شده است بنظرم منحصربفرد است و ما جای دیگر نمی بینیم، خیلی خاص است. توسعه ی نهادی نیاز محوری یک موضوع بسیار مهم است، این نیاز محور حرکت کردن ویژگی خاص اینجا است. استمرار و ثبات و اینکه در واقع در نگاه روسای مختلف دانشگاه موضوع توسعه نوآوری واقعاً پررنگ بوده و هیچوقت افت نکرده است و موضوع چهارم خروجی ملموس. من این چهار مورد را به عنوان ویژگیهایی میبینم که عملا در فضای نوآوری دانشگاه خیلی پررنگ است.
روزنامه: ممكن است وظايف و ماموريت هركدام از نهادهاي فعال در دانشگاه را توضيح دهيد؟ چون دانشجويان ممكن است نشناسند يا وجه تمايز هر نهاد با نهاد ديگر را ندانند.
مهندس دهبيديپور: خيلي سوال خوبيست. ببینید مرکز کارآفرینی به عنوان اولین نهاد کارش ترویج و فرهنگ سازی و آموزش و توانمند سازی است. یعنی میخواهد ذهنیت بچهها را آماده کند، با کارآفرین های موفق آشنایشان کند و مسیرهایی که آنها رفتهاند را پیش پایشان بگذارد. برای دانشجوهای ورودی جدید برنامه داشته باشد، مسابقهی کتاب و.. یعنی هر چیزی که از جنس آگاهی بخشی، ذهنیت بخشی و آموزش و توانمندسازی است. کلاسهای آموزشی متنوعی مرکز کارآفرینی برگزار میکند و عملا یکی از مهم ترین ماموریتها همینجا است. مرکز کارآفرینی کارش این است که در غالب کارگاه، سمینار، دوره، بازدید، تور، در همهی این ها هم به دانشجو آگاهی بخشی کند و همین که آموزش های مکملی را به آنها ارايه دهد. ببینید ما در این دانشگاه فنی مهندسی آن 140 واحدی که پاس میکنیم بیشتر جزء مهارتهای سخت و technical Skills یا hard skillsاست. مهارتهای نرم را کجا باید یاد بگیریم؟ مهارتهای نرم یک بخشیاش در گروههای فوق برنامه است و یک بخشی هم در اینطور مراکز است، مراکز کارآفرینی. در مرکز کارآفرینی ما یاد می گیریم که soft skillsمان را توسعه دهیم. مهارت صحبت کردن، مهارت نقد کردن، مهارت مذاکره کردن، مهارت زندگی، چالش کردن، مناظره كردن، اصول و فنون کسب و کار، بیزینس پلن، بیزینس مدل و امثالهم. این ها همه جزء آموزشهایی است که هر دانشجویی باید داشته باشد. در دانشگاههای با رتبه بالا در حوزه نوآوري در دنیا، وقتی نگاه میکنیم، يك دانشجو در سال 10 ساعت آموزش کارآفرینی میبیند. سرانه آن در سال ١٠ ساعت است. در شریف را حساب کرديم در سال 98 فکر میکنم ٢٦٠٠٠ نفر ساعت بوده است، اگر بیاییم به 11000 دانشجو تقسیم کنیم تقریبا 2 ساعت و نیم خواهد شد. یعنی اگر بخواهیم با آن ١٠ ساعت دانشگاههاي رتبه بالاي دنيا بسنجیم ما یک چهارم آنها آموزش کارآفرینی میدهیم! و یعنی خیلی این را باید توسعه داد. حالا هم در قالب درسهایی که میشود به صورت اختیاری گرفت و هم آموزشهای فوق برنامه و بحثهای کارآفرینی و...
پس مرکز کارآفرینی، یک کارنامه ی خیلی خوب دارد و بنظرم هنوز جای این را دارد که این را بالا ببریم. این بود وظايف و ماموريتهاي مرکز کارآفرینی. پس دانشجویان اگر میخواهند ببینند مرکز کارآفرینی چیست، مرکز کارآفرینی را به عنوان یک جایی می بینند که مهارت های کارآفرینی شان را ارتقا می دهد. با سمینار ها، با دوره های آموزشی، با همه ی این بازدید ها و.. عملا فرصت های کارآموزی که فراهم می کند این ها را ارتقا می دهد. در مرکز کارآفرینی یک بخشي هم هست به نام کاریابی و بحث های اشتغال و مدرسه ی اشتغال که آن توانمندی های شغلی را ارتقا می دهد. فرض كنيد من الان یک دانشجوی مثلا سال چهار کارشناسی هستم و شش ماه دیگر می خواهم سر کار روم، یک توانمندی های شغلی باید کسب کنم. مدرسه اشتغال که در دل مرکز کارآفرینی است این نياز من را پوشش می دهد.
نهاد بعدي، مرکز رشد است. مرکز رشد جایی است برای شرکتهای نوپا. یک شرکت نوپا که میخواهد ایجاد شود یک دفتری میخواهد که شرکتش را در آن ایجاد کند، ثبتش کند، نيروهايش را آنجا مستقر کند و شروع کند به تولید محصول و عملا خودش را در بازار جا بیندازند. یک فضای محدود در حد ٣٠-٤٠ متر کفایت میکند. بچهها در آن فضا شرکتشان را ایجاد میکنند. به عنوان مثال شرکت پارسا پلیمر که الان یک شرکت مثلا چند صد میلیارد تومانی است از یک فضای 40، 50 متری در همین مرکز رشد شروع کرده است. تلوبیون که همه میشناسند از یک فضای 20، 30 متری در همین مرکز رشد شروع کرده است. پس مرکز رشد فقط به شرکتهای نوپا فضا میدهد، یک شرکت بزرگ هیچوقت مخاطب مرکز رشد نیست. پس مرکز رشد چه سرویسی به مخاطبان میدهد؟ فضای استقرار، خدمات تجاري سازي، تسهیلات مالی است، آموزش کسب و کار و امثالهم...
تفصيل همه اين خدمات و نحوه استفاده از آن روی سایت پارک موجود است. یک شرکت الان در طول دوره ی رشدش (سه سال) می تواند جمعا حدود 300 میلیون تومان تسهيلات بگيرد. من معتقدم که واقعاً 300 تومان عددی نیست ولی برای یک شرکت نوپا یک نخودی میتواند باشد در آن آشی که میخواهد بپزد.
سقف زماني استقرار در مركز رشد سه سال است. شركت متقاضي بايد نوپا و كوچك باشد. اولويت هم با شريفيهاست. تاكنون حدود ٣٧٠ شركت نوپا از خدمات مركز رشد استفاده كردهاند.
این هم خدمات مرکز رشد.
حال ميرسيم به صندوق پژوهش فناوری. صندوق کارش خدمات مالی اعتباری است که سه خدمت مشخص میدهد. وام، ضمانت نامه که یکی از نیازهای بزرگ شرکتها است و سرمایهگذاری خطر پذیر. هر سه تای اینها را صندوق انجام میدهد، حجم تسهیلاتی که داده در این مدت نزدیک 500 میلیارد تومان است. حدود 2000 میلیارد تومان ضمانت نامه صادر کرده است و 100 میلیارد تومان هم سرمایه گذاری و معتقدم كه صندوق ابزار بسبار مهمي است و حجم خدمات و نوآوريهاي آن ميتواند رشد كند و جاي كار دارد.
نهاد بعدی که اینجا وجود دارد مجتمع خدمات فناوری است. مجتمع خدمات فناوری بيشتر توسط معاونت پژوهشی دانشگاه مدیریت می شود، وقتی که داشت ایجاد می شد، دورهای بود که آقای دکتر تجریشی معاونت پژوهشی دانشگاه بودند و آقای دکتر روستا آزاد رئیس دانشگاه، حدود سال 90 ایدهاش مطرح شد. 91 طراحی شد، 92 هم افتتاح شد. مجتمع خدمات فناوری بیشتر هدفش این است که مجریان قراردادهای ارتباط با صنعت آنجا مستقر باشند و عملا می توان گفت مخاطبان آن کسانی هستند که در زمینه ی ارتباط با صنعت و توسعه ی فناوری می خواهند کار کنند ولی نمی خواهند شرکت ایجاد کنند. این شرکت ایجاد کردن یک اصول و فنونی دارد و دردسر هایی دارد، یک فرآیندهایی دارد که همه نباید به سمتش بروند و به همین جهت بعضی میخواهند بروند در شرکت های موجود فعال شوند، مجتمع خدمات فناوری مخصوص اعضای هیئت علمی است. یعنی یک عضو هیئت علمی ما که میخواهد یک کار ارتباط با صنعت انجام دهد یا یک کار توسعه فناوری انجام دهد ولی نمیخواهد شرکت داشته باشد در مجتمع خدمات فناوری مشغول میشود و فکر میکنم در حال حاضر حدود 60 دفتر در این محل مستقر است، فضاهای مختلفی هم دارد، از 20، 30 متر دارد تا 100، 110 متر، چهارچوب مشخصی هم دارد و هر کس به صورت تیم آنجا می رود، بابت فضایی که آنجا دارد اجاره پرداخت میکند و الحمدلله مجتمع خدمات هم یک الگوی موفق است.
حالا اساتید را گفتیم، اگر دانشجو خواست یک ایده ای را مطرح کند و هنوز به مرحله شرکت نرسیده چه باید کند؟ باید برود در شتاب دهنده. شتاب دهنده در همان مجتمع خدمات فناوری است، در همان سولههای بازسازي شده دانشگاه یک تیم دانشجویی هر ایدهی محوری که داشته باشد می رود در سایت پارک و دوره ی شتاب دهی را انتخاب میکند و ایدهاش را ثبت میکند و بعد از بررسي اگر پذیرفته شود عضو شتاب دهنده خواهد شد. نكته مهم اين است كه در اين مرحله نيازي به ثبت شركت نيست. در شتاب دهنده چه خدماتی به او داده می شود؟ 4 سرویس مشخص شتابدهنده میدهد. یکی فضای کار اشتراکی است، co working space ها الان جزو موضوعات مصطلح هم در ایران و هم در دنیا است. توجيه فضاي كار اشتراكي اين است كه در شرايط عدم قطعيت و ريسك بالا كه هنوز از آينده كسب و كار اطمينان وجود ندارد، نيازي به گرفتن فضاي اختصاصي با هزينه بالا نيست. گاها با یک میز اشتراکی می توان کار را شروع کرد. الان در شتابدهنده مثلا در فضای 200 متری ما 10 تا تیم مستقر کردهایم. این تیم ها آنجا می روند مستقر میشوند، بازه ی زمانی حداکثر زمانی که میتوانند از شتاب دهنده استفاده کنند 9 ماه است، 9 ماه میتوانند در شتاب دهنده مستقر باشند، آنجا یک کمک مالی به آنها میکنیم. تا 70 تومان میتوانند کمک مالی دریافت کنند، که این عددها بیشتر برای راهاندازی است، برای استارت است و در حد یک جرقه ی اولیه. پس جای اشتراکی، سید مانی با همان بذرمايه، سومین سرویس خدمات Mentorship یا توانمند سازی راهبری کسب و کار است که این بیشتر با شبکه ی فارغالتحصیلان انجام می شود و موضوع چهارم کمک به جذب سرمایه گذار. این ٤ خدمت در شتابدهنده انجام میشود. بعضی از خروجیهای شتاب دهنده را اگر بخواهم به شما بگویم ترب دات کام یکی از آنهاست که الان احتمالا خیلیها از محصولاتش استفاده میکنند، ترب از خروجیهای شتابدهنده است، میاره که الان یک بیزینس در حوزه ی مدیریت لجستیک بیزینسها برای دلیوریست. رادیس که همین دريچه هاي آب و فاضلاب و گاز و... که چدنی است و دزدیده می شود را بتنی میکنند، رادیس جزو خروجیهای سختافزاري شتابدهنده است. پس در حوزههای مختلف داریم. هم فناوری اطلاعات است و هم حوزههای سخت افزاری.
روزنامه: تفاوتش با مرکز کارآفرینی چیست؟
مهندس دهبیدیپور: براي استفاده از خدمات شتاب دهنده شما باید یک ایدهای داشته باشید و یک سری خدمات را بگیرید در زمانی که هنوز شرکت نشدهاید. در مرکز کارآفرینی گفتیم فقط آموزش میدهد و کلاس میگذارد و از شما انتظار ایده ندارد، از شما انتظار تیم ندارد ولی شتابدهنده حتما بايد ايده داشته باشيد. مركز كارآفريني فرد را آموزش ميدهد، شتابدهنده به تيم داراي ايده كمك ميكند كه تبديل به كسب و كار شود.
در مرکز کارآفرینی هر دانشجویی مخاطب مرکز کارآفرینی است ولی در شتاب دهنده باید حتما تیم باشد، ایده داشته باشد. تفاوتش با مرکز رشد این است که هنوز شرکت ثبت شده نیست. اگر شرکت باشند حتما باید بیایند بیرون دانشگاه و بروند مرکز رشد. تا زمانی که شرکت نیستند و فضای کار اشتراکی دارند در این شتاب دهنده هستند. نکته اینجاست که ما در شتابدهنده افرادی که میآیند و مستقر میشوند هنوز اطمینان کامل نسبت به ایجاد کسبو کار ندارند و یک دورهی دستگرمی است.
خوب است به شما عدد بدهم، حدود ۲۵۰۰ ایده در سامانهی شتاب دهنده در این ۸ سال ثبت شده است، ۲۵۰۰ تا ایده! از دل این ۲۵۰۰ تا ۱۶۰ تا استارت آپ ايجاد شده و از خدمات آن استفاده كردهاند. از این ۱۶۰ تا ۳۷ تایشان توانستهاند سرمایهگذار بگیرند و موفق شدهاند و بیرون رفتهاند. مثل ترب، میاره و رادیس. مابقی چه شدهاند؟ یا وجود ندارند و تعطيل شدهاند؛ یا بعد از ۲ - ۳ ماه ایدهشان را عوض کردند و تبدیل به تیمهای دیگر شدند. يا هنوز دوره شتابدهی را تمام نكرده و هنوز مستقرند.
البته اين را هم اضافه كنم كه شكست در شتابدهنده يک چيز كاملا طببعی است. در دنیا در مورد شتابدهندهها نرخ موفقيت ۱۰ به ۱ است. از هر ۱۰ تیمی که در شتابدهنده میرود یکی موفق میشود.
روزنامه: اینجا ما ۱۰ به ۲ هستیم؟!
مهندس دهبیدیپور: بله اما نه به خاطر اینکه موفق بودهایم! بخاطر اینکه شتابدهنده نداشتیم، این تقاضاها پشت سر هم جمع شده بودند مثل آب پشت سد و البته ممکن است ۵ سال دیگر بعضی از این ۳۷ تا اصلا دیگر وجود نداشته باشند.
این هم شتاب دهنده و خدماتش و برخي آمار و اطلاعاتش.
مدرسهی اشتغال را داریم که آن هم داخل دانشگاه است. مدرسهی اشتغال کارش چیست؟ کارش این است که توانمندیهای شغلی ارائه میدهد و به بچههایی که در ماههای آخر فارغالتحصیلیاند، هم در کارشناسی و هم در تحصیلات تکمیلی توصیه میکنم که حتما بروند سراغ مدرسهی اشتغال. مدرسهی اشتغال بچهها را آماده میکند برای ورود به بازار کار، توانمندیهای شغلی، دیسیپلینهایی که باید داشته باشیم، مهارتهایی که برای گرفتن شغل را گاها یاد نگرفتهایم، به ما یاد می دهد.
حالا پارک علم و فناوری چیست؟ پارک یک چتر است که بالای اکثر نهادهای حوزه نوآوری و فناوری است. شتابدهنده ذیل پارک است و مرکز رشد ذیل پارک است. یعنی سازمان پارک سازمان متولی توسعهی نوآوری و کارآفرینی و فناوری در دانشگاه است. این نهادهایی که الان داریم صحبتش را میکنیم در واقع به نوعی مستقیم و بعضی هم غیرمستقیم ذیل پارک يا مرتبط با پارك هستند. شتابدهنده و مرکز رشد الان بهطور مستقیم ذيل پاركاند. تیمهایی که میخواهند از خدمات پارک استفاده کنند، اگر تیم نوپای دانشجوییاند میروند در شتاب دهنده، اگر شرکت نوپا هستند میروند در مرکز رشد، اگر شرکت رشد یافته باشند میآیند در فضاهای پارک که بیرون دانشگاه است. ما الان ساختمانهایی داریم بیرون دانشگاه که آنها عملا برای شرکتهای رشد یافته هستند. تعدادشان محدودتر است چون کسانی که بزرگ هستند دیگر نیاز به فضای حمایتی کمتر دارند و خودشان امکانات را تامین میکنند.
نکتهی آخری که اینجا توضیح دهم، درباره مفهوم ناحیهی نوآوری است. ببینید ناحیهای که الان اطراف دانشگاه تعریف شده است يك مفهومي است كه در دنيا هم وجود دارد و این شرکتهایی که موفق شدهاند، اکثراً دفتر کارشان را اطراف دانشگاه انتخاب کردند. الان حدود ۶۰۰ کسبوکار اطراف دانشگاه مستقر است. ریز و درشت! شرکت مثلا دو نفره در آن هست، شرکت ۱۵۰ نفره هم هست. یعنی طيف و اندازه شرکتها خیلی متنوع است.
چرا اینها آمدهاند دفتر کارشان را اطراف دانشگاه انتخاب کردهاند؟ دلیل اصلیاش نزدیکی به دانشگاه است. نزدیکی به دانشگاه، يعنی دسترسی به منابع انسانی قوی، يعني دسترسی به نیروی انسانی نخبه که این مهمترین مزیت است. شرکتهای دانشی به قول معروف مهمترین داراییشان نیروی انسانیشان است. این نیروی انسانی کجاست؟ در دانشگاهها. به همین دلیل است که میآیند اینها را نزدیک دانشگاه انتخاب میکنند. در دنیا هم ما یک مطالعهای بر روی ۲۲ ناحیهی نوآوری در دنیا انجام دادهایم که ببینیم اینها چه ویژگیهایی دارند. این نزدیکی به دانشگاهها در اكثر اینها هست. شما کنار دانشگاههای مطرح دنیا این را میبینید.
روزنامه: مثل سیلیکون ولی.
دهبیدی پور: بله. سیلیکون ولی کنار Stanfordرا میبینید. در جاهای دیگر دنیا هم این را میبینید؛ در جاهای دیگر دنیا هم این مسئله وجود دارد، کلا نواحی نوآوری جایی است که شما محل استقرار تعداد زیادی نوآور، کارآفرین، سرمایهگذار هست. الان هم بنظرم یک نیمچه زیستبومی کنار دانشگاه شکل گرفته است. نکتهی مهماش هم این بوده که ارگانیک بوده است. یعنی اینطور نبوده که از یک جایی دانشگاه تصمیم بگیرد من میخواهم ناحیهی نوآوری ايجاد كنم. نه! به طور طبیعی این خودش شکل گرفته است. یعنی فعالیتهایی که دانشگاه شکل داده است؛ حتی قبل از آن یک سری استاد، دانشجو، فارغالتحصیل شرکتهايی را ایجاد کردند، این شرکتها آمدند اطراف دانشگاه مستقر شدند و به مرور و در گذر زمان افزايش يافت و الان شده است مثلا حدود ۶۰۰ شرکت و در یک زندگی مسالمت آمیز با دانشگاه و مردم دارند کارشان را انجام میدهند. لازم است تاكيد كنم اینجا هم به هر حال یک ناحیهای است که مردم در آن زندگی میکنند و نبايد محيط زيست و زندگی آنها را دچار خدشه كنيم. این ارگانیک بودن، این طبیعی شکل گرفتن و رشد کردن را جزو ويژگیهای مهم میدانم. همین ساختمانی که الان اینجا هست(برج فناوري طرشت)، ٨٠ مجموعه و شرکت در آن مستقر هستند و در حوزههای مختلف فعالیت میکنند. پس مرکز رشد برای شرکتهای نوپا. صندوق پژوهش و فناوری خدمات مالی اعتباری میدهد. مجتمع خدمات فناوری برای استادانی است که ارتباط با صنعت و توسعهی فناوری میخواهند ایجاد کنند ولی نمیخواهند شرکت بزنند. شتابدهنده برای تیمهای دانشجویی که تازه میخواهند کسب و کار ایجاد کنند، هنوز شرکت ایجاد نکردهاند و عدم قطعیتشان بالاست. مدرسهی اشتغال برای کسانی که سال آخر تحصیل و در شرف فارغالتحصیلی هستند و میخواهند بروند در فضای استخدام و مشغول شدن در یک شرکتی ولی مهارتهایشان باید ارتقا پیدا کند. پارک علم و فناوری چتری است که روی اکثر نهاد های توسعهی فناوری است، ناحیهی نوآوری شریف هم همین محدودهی ۲۵۰ هکتاری اطراف دانشگاه است که عملا به طور طبیعی شکل گرفته و دارد کار میکند و شرکتها هم مستقر هستند. از این شرکتهایی که در ناحيه مستقرند، ۱۵۰ تایشان عضو پارک هستند و مابقیشان هم دارند زندگی خودشان را میکنند و لزوما عضو پارک نیستند. این هم قسمت دوم صحبت ما كه تشريح ماموريت و خدمات مختلف نهادها بود با اسمهای متنوع! که پیشنهاد میکنم عزیزان یک نیم ساعت وقت بگذارند و سایت پارک شریف را ببینند. پارک شریف را گوگل کنند و بروند در قسمت پذیرش، قسمت خدمات، قسمت مستندات و اینها را ببینند. حتی به دانشجویان توصیه میکنم یک مستندی تحت عنوان «قصه هفت سال تلاش» را هم ببینند. مستند تجربیات شتابدهنده است. موفقیتهایش، تیمهایش، شکست خوردهها. خیلی نکات جالبی دارد و آن هم آمار خیلی جالبی دارد و حتما مخاطبان بروند و آن را مطالعه کنند.
قسمت سوم صحبتم را که شاید مهمترین بخش صحبت ام هست، کارهایی است که نکردیم! این خیلی مهم است. یعنی به عنوان یک ناظر اگر بخواهم نقد کنم که ما چه کارهایی نکردهایم، چه کارهایی میشد بکنیم ولی نکردیم. چه کوتاهی هایی خود من مثلا در این ۱۵ سال داشتم این هم بنظرم یک بخش خوبی از صحبتهایمان میتواند باشد. در مرکز کارآفرینی حداقل من خودم ۹ سال مدیر مرکز کارآفرینی بودم، اما در مرکز کارآفرینی ضریب نفوذ برنامههایمان در میان دانشجویان پایین است. یعنی علیرغم اینکه میگوییم اتمسفر شریف برای کارآفرینی مهیا است، تعداد خیلی زیادی از دانشجویان ما شاید اصلاً با مرکز کارآفرینی آشنا نباشند و این پایین بودن ضریب نفوذ برمیگردد به من که ۹ سال آنجا مسئولیت داشتم. این ضریب نفوذ فعالیتهای کارآفرینی و برنامههای کارآفرینی را باید در دل دانشگاه بالاتر میبردیم و این عارضه بنظرم وجود دارد. من حداقل در این مورد از کارنامهی ۹ سال خودم نمیتوانم دفاع کنم.
نکتهی دوم را در مورد مرکز رشد بگویم. ما در مرکز رشد متاسفانه از لحاظ زیرساخت فیزیکی یکی از ضعیفترین مراکز رشد کشور هستیم. یعنی شما خوب است یک بازدید از دانشگاه امیرکبیر یا از دانشگاه تهران داشته باشید؛ فضای فیزیکی ما هم محدود و هم به شدت فرسوده است. شما اصلا بروید دانشگاههای شهرستانها، بروید در پارکهای فناوری استانها، فضای مرکز رشد آنها اصلا قابل قیاس با فضای مراکز رشد ما نیست. خیلی فضای آنها بهتر است. من ایراد دومی که به خودم می گیرم و کارنامهام را نقد میکنم هم در آن ۹ سال و هم بعد که مسئول پارک بودم این است که زیرساختهای سختافزاری و نرمافزاری ما، علی الخصوص زیرساخت فیزیکی ما زیبنده نام شریف نیست؛ من واقعاً خودم وقتی شرکتها را میبینم که در این فضاها مستقر میشوند، شخصاً خجالت میکشم چون خیلی فضاهایمان محدود است و علاوه بر اینکه محدود است فرسوده است، آیا میشد در این ۱۵ سال یک فضای خوبی را برای مرکز رشد ایجاد کرد؟ بله، میشد و من فکر میکنم در این زمینه کمکاری کردم. هرچند منابع خیلی زیادی را برای دانشگاه جذب کردیم در حوزه های مختلف نوآوری و فناوری، ولی متاسفانه مسئلهی مرکز رشد رفع نشد و من این ایراد را به خودم میگیرم و این علامت منفیاش را برای خودم زدم که فضای مرکز رشد در خور شان بچه های شریف نیست و خیلی ضعیف است. هم از لحاظ کمیت و هم از لحاظ کیفیت.
موضوع سوم درباره ی صندوق شریف است. من موسس صندوق شريف بودم و از ابتدا تا سال ٩٥ هیئت مدیره ی آنجا بودم و بسيار هم به آن علاقمندم. حداقل در دورهی خودم می توانم بگویم ما در ارتباط با سرمایهگذاری خطر پذیر، یعنی سرمایهگذاری روی تیمهای فارغالتحصیل دانشگاه و تیمهای شتاب دهندهی مرکز رشد کارنامهمان خوب نیست.
از جهت اینکه تیم هایی که از مجموعه بیرون آمدهاند را هم از سمت ما به عنوان پارک و هم از سمت صندوق، سرمایهگذاری مناسبی روی این تیمها نشده و توسط دیگران روی این تیمها سرمایهگذاری شده است و جا داشت که ما به عنوان صندوق شریف وقتی ترب بیرون میآید اولین شکارچیاش ما باید میبودیم. کوئرا اگر دارد شکل میگیرد و بیرون میآید ما باید میرفتیم به سمتش و سرمایهگذاری میکردیم. «میاره» اگر الان یک مجموعه بزرگی شده را ما باید سرمایهگذاری میکردیم و... و از طرفی پارك هم بايد تيمها را به سمت صندوق هدايت میكرد.
یعنی ما در حوزهی سرمایهگذاری خطر پذیر کارنامهی مناسبی نداریم و یک بخشی از آن برمیگردد به من که مسئول پارک و مرکز رشد بودم باید این تیمها را به سمت صندوق هدایت میکردیم و یک بخشی از آن هم برمیگردد به اینکه صندوق هم باید اینها را جذب میکرده و سرمایهگذاری میکرده است. الان این ٣٧ تایی که من گفتم سرمایهگذاری شده، فکر میکنم اکثریت قريب به اتفاقشان توسط سرمایهگذاران بیرونی سرمایهگذاری شدهاند. این هم یک نکته است که نقد جدی به كارنامه من است.
در مورد شتابدهنده نقدی که وارد است و این هم بنظرم یک ضربدر می خورد مقابل کارهای ما، این است که ما در حمایت از تیمهای دانشجویی توازن نداشتهایم. تعداد تیمهای حوزهی فناوری اطلاعات خیلی زیاد هستند. به میزانی که به حوزهی فناوری اطلاعات توجه شده، به حوزهی سختافزاری توجه نکردهایم. دو دلیل هم داشته است. یکی اینکه حوزهی فناوری اطلاعات و کسب و کار به خاطر توسعهی زیرساختهای فضای مجازی و توسعه اينترنت در دهه ٩٠، ايجاد کسب و کار در آنها راحتتر بوده است. یعنی سهولت ایجاد کسب و کار بنظرم در واقع یک عامل بوده است و این کششی که در طول ۱۰ سال گذشته وجود داشت، رشد پر شتابی که سرعت اینترنت و توسعه فضای مجازی بود، این کشش خودش یک عامل توسعه بود. نکته دوم این است که حمایت از کسب و کارهای سختافزاری یک امکاناتی میخواهد، یک زیرساختهایی میخواهد که ما نداشتیم و ایجاد نکردیم. مثل فضاهای کارگاهی! دانشجویان یک فضایی میخواهند که محصولشان را بسازند يا آزمون و خطا و تست انجام دهند؛ فضاهايي به عنوان فب لب (fab-lab) كه امكانات خاصی دارد و… این امکانات را ایجاد نکردیم و نداشتیم و خودش باعث شده است خیلی از کسب و کارهای سختافزاری شکل نگیرند. پس این ایراد وجود دارد که ما برای شتابدهنده توازن بین موضوعات را رعایت نکردیم.
در مورد پارک و ناحیه نوآوری اگر بخواهیم نقدی را بگوییم، یک موضوعش این است که زیرساختهای فیزیکی که باید اینجا برای استقرار و حمایت از شرکتهای خارج شده از مرکز رشد میبود را نداشته و در این زمینه هم دوباره ضعف داریم. یعنی ما الان یک خیل زیادی از مخاطبینمان کسانی هستند که از مرکز رشد بیرون آمده ولی هنوز توان خرید ندارند. این یک فضایی میخواهد که شما اجاره های ۲-۳ ساله به این ها بدهید (با نرخ غيريارانهای يا نزديك به بازار) که دیگر بعد از این خودشان بروند اجاره کنند یا بخرند. این فضاها را ما ایجاد نکردیم. در دنیا به آن می.گویند فضاهای چند مستاجره (multi-tenant building) ما فضای چند مستاجرهمان متاسفانه ضعیف است. نکتهی دومی هم که در اين ارتباط وجود دارد این است که ما از ظرفیت فارغالتحصیلان دانشگاه برای توسعهی این زیست بوم خیلی میتوانستیم استفاده کنیم. این کار را نکردیم. یعنی باید یک ارتباط خیلی تنگاتنگی با انجمن، با فارغالتحصیلان دانشگاه میداشتیم، جاهایی که سراغشان رفتهایم و سودش را کردهایم. خدمات Mentoring ما را خود فارغ التحصیلان شریف با عشق و علاقه انجام دادند و جاهایی را هم که نرفتیم بنظرم ضررش را کردیم. نکتهی سوم این بخش هم اين است که کسب و کار فضا و امکانات فیزیکی ۱۰-۲۰ درصد کار است. یک بخش عمدهی کار بحث حمایتهای تجاریسازی است، خدمات تجاریسازی است. ما در ارائهی خدمات تجاریسازی از طریق ایجاد کارگزارهای تخصصی در این زمینه هم ما ضعف داشتهایم و بنظرم اگر برویم امتیاز بدهیم و از شرکتها درباره خدمات تجاریسازی و بازار نظرسنجی کنیم، احتمالا نمرهی خوبی به ما ندهند؛
نکتهی آخر هم اگر اشاره کنم در مورد ضعفهایمان این است که در اطراف دانشگاه که شرکتها مستقر هستند، نسبت به ارتباط و تعامل با مردم، مردمی که اینجا زندگی میکنند یک مقدار باید نگاهمان را توسعه دهیم. الان در یک ارتباط سازنده و مداوم و برد-برد با مردم ناحیه یک سری کارها کردهایم ولی بیشتر بنظرم کارهای نکرده و روی زمین مانده الان داریم. مردم ناحیه باید از اینکه اینجا توسعه پیدا میکند احساس خوشایند داشته باشند. اگر خودشان احساس کنند که در این فرایند هستند، قطعا از لحاظ اجتماعی و... هم کمک میکنند اما اگر احساس کنند در این فضا نیستند ممکن است چنین احساسی به آنها دست دهد که دانشگاه و کسب و کارهای دانشبنیان دارند توسعه پیدا میکنند ولی ما چه؟ ما مردمی که اینجا داریم زندگی میکنیم چه؟ اتفاق مثبتی نیست و من فکر میکنم جزء نقاط ضعفی است که من میتوانم به آن اشاره کنم.
این هم خلاصهای از کارهایی که نکردیم و اگر من واقعاً بخواهم اینها را توی يك كفه ترازو بریزم، کارهای انجام شده و کارهای انجام نشده، کارهایی که کردهایم در يك كفه و کارهایی که نکردهایم در كفه ديگر، واقعاً این کفهی دوم خیلی سنگینتر است، کارهای نکرده خیلی سنگین تر است و خدمت عزیزان دانشگاه هم بارها گفتهام در حد توان و وسع آدم احساس میکند که بد نبوده است! یک نمرهی در حد ۱۰، ۱۱ به خودم در مرز قبولی میدهم.
ولی وقتی میآیی در حد نام شریف و در حد استحقاق بچهها علی الخصوص دانشجوها واقعاً نمرهام با تقریب خوبی صفر میشود. خیلی نمرهی پایینی میدهم چون لیاقت بچههای دانشگاه، لیاقت دانشجویان دانشگاه اینقدر بالاست، لیاقت اعضای خانوادهی شریف اینقدر بالاست که خب متاسفانه این خدمات، این چیزهایی که الان ایجاد شده با تقریب خوبی قابل صرف نظر کردن است.
من سعی كردم در سه دسته صحبت هایم را خدمتتان عرض کردم. یکی ویژگیهای این زیست بومی که اطراف این دانشگاه شکل گرفته با آن ۴ ویژگی اصلی ای که خدمتتان عرض کردم. نکتهی دوم عملکرد یا بگوییم کارکرد نهادهایی که الان در دانشگاه و اطراف دانشگاه مستقر هستند که توضیح دادم هر کدام از اینها چه میکنند، در قسمت سوم سعی کردم نقدی کنم روی کارهایی كه انجام داديم و اشتباه بوده است یا کارهایی که انجام ندادیم. فرصتش را داشتیم و انجام ندادیم.
روزنامه: خودتان خواستید بروید؟
مهندس دهبیدی پور: بله. اصرار داشتم.
روزنامه: چرا؟
مهندس دهبیدی پور: وقتی بحث رفتن میشود من حقیقتاً خودم دلم میگیرد و دوست ندارم بگویم رفتن. چون اینجا خانهی من است. من از ۷۷ که به این دانشگاه آمدم، ۲۴ سال میگذرد، من ۲۴ سال پیش آمدم در این خانواده، در این خانه و یادم نمیرود که من همهی زندگیام را در یک ساک ریختم و فکر میکنم ۱۵ کیلو هم شاید بیشتر نبود! همهاش را جمع کردم و از یک شهر دور افتاده از استان یزد به اینجا آمدم.
روزنامه: چه شهری؟
مهندس دهبیدیپور: ابرکوه! جنوب یزد. از آنجا به شریف آمدم و واقعاً شریف خیلی چیزها به من داد. شریف به من فراتر از لياقتم هویت داد. اینجا خانهی من است.
اما تغيير مديريت خصوصاً وقتی طولانی میشود، لازم است. هر سازمانی نيازمند تغيير، تحول و پويايی است و يكی از ابزارهای آن، همين تغيير مديريت است.
حتی زمان آقای دکتر فتوحی هم از ایشان اين خواهش را كردم. همیشه میگویم مثل یک ورزشکاری هستم که دویده است و بدنش پر از اسید لاکتیک است و به استراحت نیاز دارد.
بعلاوه احساس میکنم اینقدر درگیر اجرا بودم که شاید خیلی فرصت ديدن و انديشيدن به اشتباهاتم را نداشتم. من کارهای نکردهام را میدانم ولی یک جاهایی ممکن است اشتباه کرده باشم و الان نمیدانم، باید یک مقدار فاصله بگیرم و اشتباهاتم را ببینم و اگر خدا به من عمری داد که ادامه داشته باشد در ادامه حداقل دیگر آن اشتباهات را نکنم. پس جواب شما بطور شفاف این است که واقعاً اصرار خودم بود که ديگر کافی است واقعاً! یعنی ۱۵ سال بس است و اگر چیزی برای انجام دادن داشتم که انجام دادم و حالا حتماً نیازمند فکر جدید و توان جديد در مجموعه هستیم و رگهای پارك نیازمند خون جدید و جسم پارك نیازمند روح جدید است. من مطمئن هستم که به این تفکرات جدید، پارک حتماً نیاز دارد و نکتهی آخر هم اینکه نهادها را وصل به آدمها کنیم چيز درستی نیست. یعنی اسم یک فردی به اسم یک نهادی متصل شود و فرض کنید ۳۰ سال همینطوری پیش برود، را موضوع درستی نمیبینم. چرخش نيروها اصل مهم و لازمی است.
روزنامه: در شریف میمانید؟ برنامهتان چیست؟
مهندس دهبیدیپور: برنامهام همان مثال ورزش و اسیدلاکتیک است. نتیجهاش می شود استراحت! من حتما یک ۵ - ۶ ماهی باید از كار اجرا فاصله بگيرم. یک مقدار به خودم نگاه کنم و یک مقدار هم برگردم به عقب و به اشتباهات نگاه کنم. در این ۵ - ۶ ماه میخواهم برای نيمه دوم فکر کنم.
نمیدانم سال دیگر، يا اصلا فردا در این دنیا هستم یا نیستم ولی میگویند برای دنیا طوری كار کن انگار تا ابد هستی و برای آخرت طوری كار كن كه انگار يك لحظه بعد هم نيستی!
به طور متوسط هر فرد حدود ٣٠ سال كار میكند. من ١٥ سال اول را رفتهام. فرض كنيم كه خداوند به من عمری بدهد و نيمه دومی هم باشد. اگر نيمه دومی باشد، الان برای من، شبيه بین دو نیمه است! این بین دو نیمه میخواهم مرور کنم که اگر گلی خوردهام چرا خوردم؟ به تاكتيكها، به اشتباهاتم فکر کنم. با مربيان حرفهای صحبت كنم. به هر حال ضعف هایم را شناسایی کنم و بعد فکر کنم نیمهی دوم باید چه کنم؟ خودم دلم میخواهد تمام که میشود، سوت پایان عمر را که میزنند یک اثری گذاشته باشم. اینکه این اثر گذاری واقعاً در ادامه در شریف هست؟ بیرون شریف هست؟ در همين حوزه است؟ واقعا نمیدانم. يا حداقل الان جوابش را ندارم.
از این نیمهی اولم راضی هستم. احساس درونیام را دارم میگویم. نمرهی خوبی به خودم نمی دهم. نمره ام را عرض کردم خدمت شما که حدود ۱۰، ۱۱ است ولی احساس خوبی دارم چون واقعاً نهايت توانم همین بود. بیش از این در توانم نبود. در مقابل وجدانم از خودم راضی هستم که توانم بیش از این نبود و اینکه احساس میکنم در خانهی خودم بودم، این ۱۵ سال در خانهی خودم کار کردم و این کلمه شریف برای من یک واژهی مقدس و خیلی برای من ارزشمند است. آن اوایل که به مرکز رشد آمدم فکر میکردم اینجا یک محل عادی است و ۲ سال هم برای دانشگاه کار میکنم، الان نگاه میکنم میبینم بدهیهایم به شریف بیشتر شد. یعنی از شریف، از آسمان شریف بر کویر من بارید. در این ۱۵ سال من بیشتر یاد گرفتم تا یاد دهم، بیشتر شریف به من هویت داد و ممنونم از شریف، از همهی روسای دانشگاه، که اگر اسم ببرم میشوند آقای دکتر سهراب پور، خدا رحمت کند آقای دکتر روستا آزاد، آقای دکتر فتوحی، آقای دکتر جلیلی. تشکر ویژه کنم از آقای دکتر روستا آزاد که روح شان انشاالله شاد باشد چون دکتر روستا این پنجره را به روی من باز کرد و از ایشان ممنونم.
تا روزی که عمر داشته باشم خودم را عضو این خانواده میبینم. عضو این خانوادهی شریف میبینم و همیشه برایم افتخار است بودن در این فضا و بودن در این فرهنگ شریف و تنفس در آن. هر جا که لازم باشد و البته از توان من بر بیاید و نیازی هم باشد حتما کمک خواهم کرد و حتما جزء اولویت هایم است و امیدوارم خدا حتما کمک کند و همهی ما را هم عاقبت بخیر کند.
پس جواب يک كلمهای شما اين است كه نمیدانم!
روزنامه: اگر بخواهید یک ویژگی از نسبت خودتان و این مجموعه با هر کدام از این روسای دانگشاه را بگویید چیست؟ یعنی مثلا هر کدام به این فضا چه چیزی اضافه کردند و چه چیزی از ارتباط کاری با آنها برایتان پر رنگ است؟
مهندس دهبیدیپور: درباره آقای دکتر سهرابپور با آن رفتار و سلوك پدرانه، چیزی که در ذهنم خیلی پررنگ میشود این است که ایشان رقم زننده فصل «ایجاد» بودند. همهی این چیزهایی که گفتیم یعنی ایجاد مرکز کارآفرینی، مرکز رشد، صندوق پژوهش فناوری و... ایجادشان در زمان آقای دکتر سهرابپور بوده است. من صفت ایجاد و خلق را به آقای دکتر میدهم که عملا میشود گفت یک راهی باز شد و من این باز شدن راه را در زمان دکتر سهراب پور دیدم و لمس کردم.
زمان آقای دکتر روستا آزاد من اسمش را «جهش» میگذارم، یعنی یک جهشی اتفاق افتاد. این جهش هم در نهادها بود و هم در گسترش آن فرهنگ و آن ادبیات و گفتمان. توسعهی نوآوری، توسعهی فناوری و جهش در زمان آقای دکتر روستا آزاد رقم خورد و این را هم باید در نظر بگیریم که آقای دکتر روستا آزاد یک دوره معاون پژوهشی بودند و یک زمانی رئیس دانشگاه بودند. اگر اشتباه نکنم ایشان ۴ سال معاون پژوهشی بودند و ۴ سال هم رئیس دانشگاه بودند.
در مورد آقای دکتر فتوحی «توسعه و تثبیت» سازمان در ذهنم پررنگ است. این سازمان پارک كه زمان دكتر روستاآزاد مجوزش اخذ شد، در آن زمان تثبیت پیدا کرد، یعنی در هیئت امناء مصوب شد، چارت، ساختار، سازمان و مجموعاً این هویتی که الان ما به اسم پارک می شناسیم در دورهی آقای دکتر فتوحی رقم خورد.
ما در آخرین روزهای مدیریت آقای دکتر روستاآزاد مجوز پارک را گرفتیم، یعنی در مرداد ۹۳ و در مهرماه همان سال مجوزش ابلاغ شد. مجوز که ابلاغ شد همزمان شد با مسئولیت آقای دکتر فتوحی و دیگر عملا این سازمان پارک، اساسنامه، روال، آیین نامه، تثبیت و توسعه ی سازمان و… را من در آن دوره میبینم.
آقای دکتر جلیلی هم که الان یک سال است كه خدمتشان هستیم بنظرم چیزی که باید بیان کرد یکی رویکرد خوب ایشان است؛ چون واقعاً خود ایشان جزء اساتید فناور دانشگاه هستند و موضوع فناوری را در عمل انجام دادند و لمس کردند و من فکر میکنم اینجا اگر بخواهیم یک ویژگی بارز بگوییم بنظرم شناخت عمیق و عملیاتی از موضوع نوآوری و فناوری وجه تمايز و خیلی پررنگ است. نكته ديگر هم سرعت عمل است! سرعت عمل آقای دکتر جلیلی خیلی در کارها بالاست و فعالیتها، سرعت عمل و سرعت تصمیمگیری را من خیلی بالا میبینم.
به اتكا اين دو ويژگی، به نظرم در دوره جديد برداشتن بار اجرا از روی دوش دانشگاه يكی از رويكردهای مهم است. پارک قرار است یک سازمانی باشد که بار اجرایی به دوش دانشگاه تحمیل نکند و باید یک باری را بردارد و موضوع ديگر هم موضوع انتفاع است. یک کاری را ما از شهریور ۹۸ و زمان دکتر فتوحی شروع کردیم؛ که نام آن برنامهی انتفاع بود؛ یعنی دانشگاه از محل این توسعه کسب و کارهایی که اتفاق میافتد یک سهمی ببرد که قبلاً هم دوستان روزنامه یک گزارش درباره آن کار کردند و تازه در شروع این کار هستیم.
من فکر میکنم اینکه موضوع انتفاع و توسعهی درآمدهای پایدار دانشگاه یک بخشیاش متکی به پارک علم و فناوری باشد، میتواند جزء برنامههای آینده باشد. یعنی شما ۱۰ سال دیگر را تصور کنید که در سبد درآمدی دانشگاه وقتی داریم نگاه می کنیم یک بخش قابل توجهی از محل توسعهی فناوری است و عملا پارک این مسئله را مدیریت میکند و این موضوعیست که من فکر میکنم می تواند به عنوان رویکرد باشد، با شناختی که از آقای دکتر جلیلی داریم، هم بخاطر شناخت موضوع نوآوری به صورت عینی و عملیاتی و هم به خاطر این روحیهی تصمیمگیری و سرعت عملی که ایشان دارند و به اتکای فعالیتهایی که در این چند سال اتفاق افتاده است من فکر میکنم میتواند این محقق شود. به نحوی كه هم پارک را قدری از داخل دانشگاه بیرون بیاوریم که بار اجرایش روی دانشگاه نباشد يا كمتر باشد و به سمت استقلال در عملیات برود و هم اينكه به سمت توسعهی منابع درآمدی دانشگاه برود. فکر میکنم میتواند جزء مأموریتهای جدید باشد. مثل درختی که کاشته شده است، الان شاخ و برگ زيادی دارد، بزرگ شده و شکوفه و گل دارد و باید تبدیل به میوه شود و این میوهها چیده شده و در سبد دانشگاه هم بیاید.
این چيدن میوه و ريختن بخشی از آن در سبد دانشگاه یک بحث است، اینکه این درخت میوه در کشور هست و مردم دارند استفاده میکنند یک بحث دیگر. درست است این دومی هم برای کشور است ولی من میگویم این درختی که انشاالله بزرگ میشود و میوههایش میرسد، سبد دانشگاه را هم باید پر کند انشاالله.