در سال ۱۹۸۹ فرانسیس فوکویاما، فیلسوف و دانشمند علوم سیاسی، پیروزی بازار آزاد و لیبرال دموکراسی را اعلام کرد. سی سال بعد اما خیلی چیزها فرق میکند. او در کتاب جدیدش، هویت، میگوید ظهور هویت سیاسی دارد به جهانی که ما در آن زندگی میکنیم شکل میدهد. در مصاحبه زیر فوکویاما از ترامپ، جریانهای چپ و برگزیت صحبت میکند، از ظهور پوپولیسم و ملیگرایی افراطی در کشورهای مختلف جهان و تهدیدی که برای حیات لیبرال دموکراسی پدید آوردهاند و از بازارهای آزادی که خوب امتحانشان را پس ندادند. این مصاحبه با سایت اسپیرز انجامگرفته است.
چرا «هویت» لیبرال دموکراسی را تهدید میکند؟
چیزی که لیبرال دموکراسی را تهدید میکند، تغییر مسیر دادن از یک تمدن جهانی به سمت خردهتمدنهایی است که ویژگیهایش را از نژاد، قومیت و سایر ویژگیهایی میگیرد که شما با آن بزرگ شدید و کنترلی بر روی آن ندارید. ویژگیهایی که به شکل جهانی در دنیا گسترده نشدهاند.
بعد از ۱۹۴۵، ما جهان لیبرالی را تشکیل دادیم که سعی میکرد از منازعاتی که به خاطر قومیتهای ملی شکل میگرفت، بکاهد. اتحادیه اروپا و مؤسساتی اینچنینی باعث میشدند تا تجارت در جهان به شکلی آزاد و بر اساس انسانیت صورت بگیرد.
این دقیقا چیزی است که امروز دچار چالش شده است. با ظهور حزبهای پوپولیست ملیگرا، دوباره شاهد هویتهای ملی و قومیتی هستیم. شاهد دشمنی با مهاجران و خارجیها هستیم. دوباره سیاستهای اقتصادی که فقط به داخل کشورها توجه میکند، شکلگرفته است.
این دقیقا همان چیزی است که در هلند، لهستان، ترکیه و شرمندهام که باید بگویم در ایالاتمتحده میبینیم. اینجا ما رئیسجمهوری داریم که به «اول آمریکا» تأکید میکند و سعی دارد «آمریکا را دوباره بزرگ کند». آمریکا قرار بود نقشی جهانی در لیبرال دموکراسی ایفا کند، اما ترامپ دارد آن را زیر پا میگذارد.
نظر شما درباره ترامپِ رئیسجمهور چیست؟
ترامپ سیاستمدار عجیبی است و روزبهروز تفرقهاندازتر میشود. او فقط به خاطر قانون مسخره الکترال رئیسجمهور شد. چراکه کمتر از یکسوم جمعیت آمریکا به سیاست اصلی او یعنی سیاست «اخراج مهاجران» باور دارند و او به فقط به این سیاست چنگ میزند.
مشکل اینجاست که ترامپ حزب دموکرات را ترغیب کرده تا به سمت جناح چپتر تغییر مسیر بدهند. این یک واکنش طبیعی است. وقتی شما یک رئیسجمهور کاملا نژادپرست دارید، شما مجبورید که از اقلیتها دفاع کنید و این منجر به چپزدگی میشود.
راهحل برای دموکراتها بهخصوص با توجه به سیستم الکترال کالج این است که داخل این تله نیفتند. این دقیقا چیزی است که ترامپ میخواهد. اینکه دموکراتها بسیار چپ شوند سبب میشود رأیدهندگان اعتدالگرا بگویند: «خب! من ترامپ را دوست ندارم ولی دموکراتها بدترند.»
لیبرالها چگونه با این پوپولیسم مقابله میکنند؟
بهترین روش برای مقابله با این دست پوپولیسم انتخابات است. نانسی پلوسی کار خیلی خوبی انجام داد. او انتخابات میاندورهای را ترتیب داد و باعث شد که جمهوریخواهان 40 صندلی از دست بدهند.
مشکل اینجاست که در آمریکا احزاب سیاسی ضعیف شدهاند، آنقدر که دیگر سلسلهمراتب در احزاب چیزی را تعیین نمیکند و همین شرایط غیرقابلپیشبینی در انتخابات مقدماتی نیز مشاهده میشود.
تحلیل شما درباره چالشهایی که جناح چپ جدید درباره بازار آزاد مطرح میکند، چیست؟
بسیاریشان درستاند. اگر ببینیم چه اتفاقی افتاده، اگر نگاهی به دورانی بیندازیم که با ریاستجمهوری ریگان در آمریکا و نخستوزیری تاچر در انگلستان شروع شد، یعنی دورانی که ما از راهحلهای تمرکزگرا درباره مسائل به سمت بازارهای کاملا آزاد تغییر مسیر دادیم و جواب هر چیزی را در آنها جستجو کردیم. در خیلی از موارد زیادهروی صورت گرفت.
مخربترین اشتباه در بخش مالی بود. تجربه چندین بحران مالی نشان داد که چنین بازارهایی خودشان را نمیتوانند اداره کنند و شما باید قوانین دولتی محکمی تدوین کنید تا بازارها را حفظ کنید.
نابرابری منتجشده از این مشکل تقریبا در سرتاسر کشورهای توسعهیافته گسترش پیدا کرده است. این نابرابری باید حل شود. مشکل اینجاست که راهحل این نابرابری باید ازلحاظ مالی پایدار باشد. شما باید محرکهای اقتصادی را در نظر بگیرد. کاری نکنیم که باعث شود فعالیتهای کارآفرینانه و سرمایهگذاریهای آینده نابود شود. درواقع کاری نکنیم که شتر با بارش گم شود.
منظور شما درباره راهحلها همین قضیه مالیات است؟
مالیات بر درآمد تا حدودی باید بالا برود. هزینههای عامالمنفعه هم همینطور. در کشور ما، اوباما تلاش کرد تا حدودی شرایط را اصلاح کند. ایالات متحده تنها کشور ثروتمندی بود که خدمات سلامت عمومی نداشت و این احمقانه است که تا سال 2010 طول کشید تا چنین اتفاقی بیفتد. خب نخبگان در اینباره چه نقدی خواهند داشت؟ نمیگویند لیبرال دموکراسی دیگر فایدهای ندارد؟ خب هر جامعهای نخبگان خاص خودش را دارد.
زمانی که نخبگان پولدار در جوامع دموکراسی حس کردند که وظیفه اجتماعی دارند، آن جوامع مسیر درستی را رفتند. فکر میکنم یکی از مشکلاتی که از زمان ریگان و تاچر شروع شد، رواج این عقیده بود که مشکلی ندارد جامعه برای تو مهم نباشد. فقط به فکر زیاد کردن حداقل دارایی خودت باش و به بازار اعتماد کن، چون بازار خودش همه چیز را درست میکند.
حالا ما تجربههای زیادی داریم که این تفکر درست نیست. نخبگان باید در قبال جامعهشان مسئول باشند، اگر بخواهیم ازلحاظ سیاسی پایدار باشیم.
نظر شما درباره برگزیت چیست؟
آن همهپرسی بزرگترین اشتباهی بود که هر سیاستمداری میتوانست انجام بدهد. از طرفی این بحران اتحادیه اروپا را قویتر کرده و باعث شده خودش و انسجامش را بهتر بفهمد. من فکر کنم برگزیت منجر به فاجعهای جدید برای بریتانیا خواهد شد.
به نظرم ممکن است دیگر بریتانیایی در پایان این بحران باقی نماند. درست مثل ترامپ افرادی که به جانسون رأی دادند، اصلا نمیدانستند چه میکنند. آنها میدانند که جانسون قرار است سرسختانه برگزیت را اجرا کنند، اما نمیدانند چه گونه؟ جانسون و ترامپ شخصیتهای متفاوتی هستند. اگرچه پدر ترامپ آدم ثروتمندی بود، اما ترامپ از دل فرهنگ طبقه کارگر بیرون آمده است. فکر نمیکنم حتی یک کتاب توی عمرش خوانده باشد، حتی سلیقهاش در غذا هم مثل طبقه کارگر است. جانسون چنین آدمی نیست.
رهبری در جهان میبینید که بهعنوا مثال به سمت لیبرالیسم حرکت کند؟
خیلی سخت است که رهبری را پیدا کنید که هم نظر درستی داشته باشد و هم مؤثر باشد. ممکن است بگویید امانوئل مکرون با وجود تمام مشکلاتی که با آن دستوپنجه نرم میکند. بنابراین من از این سؤال میگذرم. من جواب روشنی برای سؤالتان نمیبینم.