به این اتفاقات بیندیشدید: ماشین شما در میانه راه خراب میشود، در محل کار دچار مشکل و دردسر میشوید، سهوا نوشیدنیتان را روی لباس گرانقیمت خود میریزید، یکی از اعضای خانواده بیمار میشود. همه ما تجربه چنین هفتههایی را داشتهایم که حداقل یکی از چنین وقایعی رخ داده. بعضی اوقات چنین هفتههایی به چندین ماه یا حتی چندین سال تبدیل میشود و کمکم به ذهن شما خطور میکند که همه چیز دارد از کنترل خارج میشود. امسال هم که مجموعهای از چنین هفتههایی در مقیاس بزرگ بود. در این آوار اتفاقات بد چه میتوان کرد؟
توهم تحت کنترل بودن اوضاع
شلدن سولومن، محقق و روانشناس جامعه، میگوید: «واقعیت تلخ این است که پاندمی و همه آشفتگیهایش، در مقابل رخدادهای آبوهوایی که در دهه آتی اتفاق خواهد افتاد ناچیز است.» دکتر سولومن همراه با جف گرینبرگ و تام پیزکزینسکی، تئوری مدیریت ترس را مطالعه میکنند. تئوری مدیریت ترس بیان میکند که اغلب رفتارهای انسان بر مبنای اولیهترین و پایهایترین ترس انسان، یعنی ترس از فنا و عدم بقاست. وقتی که اتفاقات بد رخ میدهند، خصوصا آنهایی که تصادفی و بیمعنا به نظر میرسند، ما به دنبال یک حس درک و نهایتا یک حس کنترل میگردیم؛ برای مثال هنگامی که یکی از اعضای خانواده دچار یک بیماری بحرانی میشود، ما راههای درمان بیماری را در اینترنت جستوجو میکنیم یا به دنبال پزشکی بهتر میگردیم، یا حتی دعا میکنیم. علاوه بر اینکه ما برای انجام این کارها دلایل شخصی خود را داریم، بخشی از آن برای این است که حس کنترل و موثر بودن داشته باشیم. اگرچه در حقیقت این حس کنترل یک توهم بزرگ است ولی تأثیر بسزایی در بهتر کردن حالمان دارد.
دکتر سولومن میگوید: «بسیاری از تفکرات و اعمال ما از سوی این فرایند نسبتا ابتدایی تحریک میشود.»
وقتی که قطاری از اتفاقات بد، ناتمام به نظر میرسد، ما این حس تسلط و کنترل را از دست میدهیم و خودمان را در گردابی از عواطف و احساسات منفی مییابیم.
ایتان کراس، پروفسور روانشناسی دانشگاه میشیگان میگوید: «وقتی اتفاقات ناگوار رخ میدهند، ما نسبت به اینکه چه اتفاقی در ادامه رخ خواهد داد بیاطمینان میشویم و درنتیجه حس سردرگمی به ما دست میدهد و وارد یک چرخه مخرب میشویم.»
اوضاع زمانی از این بدتر میشود که ما شروع به یاد آوردن خاطرات بد خود نیز میکنیم و وقتی که چنین اتفاقی در مقیاس جهانی رخ میدهد، تبدیل به یک «مصبیت عظمی» میشود. این درجه از سردرگمی و ناخشنودی ما از شرایط باعث میشود خلقوخوی ما به طور کامل مختل شود. درنتیجه بیگانههراسی ما افزایش مییابد و نسبت به دیگران بیاعتماد میشویم.
از بیرون گود نگاه کن
با این وجود، نحوه مواجه ما با یک تجربه بد میتواند به اصلاح این رفتارها کمک کند. دکتر کراس معتقد است: «تفاسیر ما از وقایع و اطرافمان در شیوه رفتار، فکر و احساسمان بسیار تأثیرگذار است.»
طی یک مجموعه از آزمایشها دکتر کراس و همکارانش از افراد موردآزمایش خواستند که یکی از خاطرههای تلخ خود را به یاد بیاورند. به بعضی از افراد موردآزمایش گفته شد که این خاطره را از چشمانداز خودشان مرور کنند و تمامیوقایع ناگوار آن را برای خود تداعی کنند. از طرفی دیگر، به بقیه گفته شد تا آن اتفاق خاص را از چشماندازی خارجی و با استفاده از تکنیکی که محققان به آن self-distancing میگویند، به صورت بیطرفانه مرور کنند.
«دوست خود را تصور کنید که برای حل مشکلی سراغ شما میآید. در این شرایط، قضاوت و نگاه کردن به موضوع به صورت بیطرفانه و بدون غرق شدن در احساسات کار نسبتا سادهای است، چون خود شما در دردسر نیفتادهاید. درحقیقت وقتی با مشکلی مواجه هستیم، چنان به این مشکل مشغول میشویم که داشتن یک تصویر کلیتر و واضحتر از وضعیتی که در آن هستیم، سخت میشود.»
دکتر کراس در تحقیق خود دریافت که وقتی اشخاص از تکنیک self-distancing برای تحلیل موقعیتهای ناگوار استفاده میکردند، سطح استرس پایینتر و عملکرد بدنی بهتری را تجربه میکردند و در نتیجه در مدیریت اوضاع، حل مشکلات و برطرف کردن تعارضات عملکرد بهتری داشتند. «این نوع فکر کردن به شخص کمک میکند تا مشکل خود را بهتر درک کند و آرامش بیشتری داشته باشد. در این صورت مشکل دیگر یک منبع استرس نخواهد بود.»
به عبارتی دیگر، موقعیتهای استرسزا میتوانند خود را تقویت کنند. به این صورت که هرگاه ما در یک شرایط بد قرار میگیریم، حسی مخرب و منفی به ما دست میدهد که خود این اضطراب باعث میشود عملکرد ما ضعیفتر از حالت عادی باشد.
اگرچه صحبت درباره تکنیک self-distancing بسیار آسانتر از انجام آن است. وقایع امسال ثابت کردند که درست است گاهی اوقات اتفاقات بدی میافتد اما در عوض کارهای زیادی هست که ما میتوانیم برای آن انجام دهیم. حالا به برخی راهکارها برای بهتر فکر کردن در این شرایط میپردازیم.
همانند شرکتکنندگان آزمایش دکتر کراس، تصویر سازی یک واقعه تلخ از دید یک فرد بیگانه به شما کمک میکند تا از آن فاصله بگیرید و در نتیجه بهتر آن را تجزیه و تحلیل کنید. به طور خلاصه سعی کنید به مشکل یا دغدغه خود به عنوان یک فرد خارجی و بیطرف نگاه کنید.
دکتر کراس میگوید: «یک تحقیق نشان میدهد که هرچه یک حادثه ناگوارتر و تلختر باشد، احتمال اینکه ما به حادثه به صورت اولشخص نگاه کنیم و واکنش نشان دهیم بیشتر است.»
هرچه شدت ناگواری حادثه کمتر باشد ما بیشتر به صورت یک فرد نظارهگر واکنش نشان میدهیم. «ولی شما میتوانید این حقیقت را دستکاری کرده و همیشه به عنوان یک ناظر به مشکلات نگاه کنید.» به عبارت دیگر، اگر شما روز بدی را در محل کارتان داشتید یا در طول جلسهای اشتباهی احمقانه کردید، سعی کنید حادثه را از چشم یک ناظر بیرونی بازبینی کنید.
اعمال یا مراسمات دینی میتوانند برای بازیابی تعادل بعد از مجموعهای از وقایع ناگوار و بدشانسیها بسیار موثر باشند.در یک تحقیق در سال ۲۰۱۳ مشخص شد که اعمال مذهبی میتواند به کاهش اضطراب و تسکین غم و اندوه کمک کند. در طی این تحقیق محققان به این نتیجه رسیدند که اگر چه شکل و نوع مراسماتی که اشخاص پس از دست دادن نزدیکان و عزیزان خود در آن شرکت میکنند بسته به فرهنگ، متغیر است اما نتایج از یک تأثیر مشترک بین همه آنها حکایت میکند: بازیابی حس تسلط و کنترل. چون این مراسمات به شخص حس تسکین را باز میبخشند، تابآوری را نیز تقویت میکنند.
نیک هابسون، دانشمند رفتارشناسی معتقد است: «دنبال کردن یک آیین یا یکسری مراسمات خاص، یک راه مطمئن برای بازگشت به یک فضای آشنا، دلگرمکننده و بامعناست، حتی وقتی که زندگی کاملا خارج از کنترل به نظر میرسد. دنیای اطراف ممکن است گاهی پر از تلاطم و سردرگمی باشد اما فردی که بعد معنوی پرورشیافتهای دارد، همواره میتواند در خلوتگاه معنوی خود، آرامش داشته باشد.»
در یک تحقیق منتشرشده در The Journal Of Life And Environmental Sciences، دکتر هابسون وهمکارانش از افراد مورد آزمایش در تحقیق خود یک آزمون گرفتند. محققان فعالیت مغز شرکتکنندگان را در طی آزمون سنجیدند و دریافتند که افرادی که بهطور روزانه فعالیتهای معنوی یا دینی مانند مراسم دعا انجام میدهند، نسبت به کسانی که این کار را نمیکنند عملکرد بهتری در آزمون به جای میگذارند و به طور کلی از سطح اضطراب پایینتری برخوردار هستند.
«حتی زمانی که هیچ چیزی باب میل ما نیست، ارتباطات معنوی مانند دعا و غیره میتواند ارزشهای زندگیمان را برایمان تداعی کنند. آنها نمادهای بیدریغ امید و زندگی هستند، هر چند که شرایط بد به نظر برسد.»
از طرف دیگر، نباید احساسات منفی خود را نادیده بگیرید یا از آنها بگریزید، چون میتواند نتیجه معکوس داشته باشد. «اگر هدف برقراری ارتباط معنوی و یا دعا کردن، کنار زدن کامل احساسات منفی باشد، ترس فلجکننده عدم موفقیت از انجام این کار، باعث ناامیدی بیشتر میشود که میتواند باعث ایجاد یک چرخه مخرب روانشناختی شود که آسیب جدی روانی را به دنبال دارد.»
عواطف ناخوشایند و منفی هدفمندند. به طور کلی، عواطف و احساسات به ما کمک میکنند که با محیط اطراف تعامل بهتری داشته باشیم و رفتارهای ما را هدایت میکنند.
دکتر کراس میگوید: «بعضی اوقات داشتن یک سری از احساسات ناخوشایند، مطلوب است، زیرا در غیر این صورت به مشکل برمیخورید؛ مانند وقتی که به یک شئ داغ دست میزنیم و گرمای زیاد آن ما را وادار میکند که دست خود را عقب بکشیم. احساسات ناخوشایند نیز وقتی مضر و ناسالم میشوند که ماندگار شوند. پس چالش اصلی این است که بلد باشیم چگونه افسار این عواطف را به دست گرفته و کنترل کنیم. از جمله چالشهای دیگر در رابطه با عواطف، کنار آمدن با حس سردرگمی است.»
در حین تحقیق دکتر کراس، افراد موردآزمایش با وجود تمرین تکنیک self-distancing همچنان داشتن احساسات منفی را گزارش میکردند اما معتقد بودند که از شدت آن بسیار کاسته شده بود. «ما کاری نمیکنیم تا مردم نسبت به اتفاقات و وقایع ناگوار اخیر حس مثبتی داشته باشند، زیرا این کار ممکن نیست، بلکه ما سعی میکنیم شدت آنها را کم کنیم.»
کلید رهایی این است که خودتان را به طور کامل از استرسها و ناامیدیهایی که درگیرشان هستید جدا کنید اما وانمود نکنید که وجود ندارند. بهدست آوردن چنین آرامش و تعادلی با خودآگاهی و خودارزیابی آغاز میشود ولی انجام آن، درصورتی که مدام ناامیدانه به خود تلقین کنید که دنیا دارد به پایان میرسد، سخت است.
«درون نگری قابلیتی شگرف در آدمیست ولی بهره بردن از این قابلیت مستلزم آن است که یک قدم از روزمرگی و شلوغی اطراف فاصله بگیریم و بهطور شفاف به خود و احساساتمان بپردازیم.»
ترجمه از nytimes