دوشنبه، ۱۲ آبان ورودیهای جدید اولین روز رسمی خودشان را در شریف سپری میکردند، آن هم در یک جشن مجازی و در برابر چهار تجربه شاید متفاوت. احتمالا مهمترین تجربهای که ورودیها آن روز دیدند، تجربه بنیانگذار دانشکده مدیریت و اقتصاد شریف، دکتر علینقی مشایخی بود که همین چند روز قبلش و در روز تولدش تصمیم به بازنشستگی گرفت. عصر همان روز و بعد از سخنرانی دکتر مشایخی برای ورودیها به دفترش در طبقه چهارم دانشکده مدیریت و اقتصاد رفتیم تا طبق قرار قبلیمان گفتوگویی با او داشته باشیم؛ در این گفتوگو دکتر مشایخی هم از اهداف خودشان برای تأسیس این دانشکده و موفقیت در رسیدن به آن اهداف گفتند و هم از مسئولیت اجتماعی شریف در توسعه کیفی علوم انسانی در ایران، از جای خالی هنر و موسیقی و اینجور رشتهها و کمبود امکانات ورزشی در شریف حرف زدند، از ورود نخبگان به عرصه اقتصاد و مدیریت با خوشحالی یاد کردند و البته مثل همیشه از دانشجوها خواستند برگردند و به مردم و کشور خودشان خدمت کنند، چرا که غیر از آنها کسی نیست که اوضاع را بهسامان کند. همچنین حرف آخر دکتر خطاب به دانشجوها این بود که عشقی فراتر از منفعتهای شخصیتان پیدا کنید و دنبالش بروید تا آدم بزرگی شوید.
بیشتر افراد شما را با بحث تفکر سیستمی و تحلیل سیستمها میشناسند. جایی بوده که نتیجه آموزش تفکر سیستمی و تحلیل سیستمها به دانشجوها را دیده باشید؟
نتیجهاش را بیشتر خود دانشجوهایی که درس را گرفتهاند، به من گفتهاند؛ مثلا یک زمانی محمد اکبرپور که الآن استاد اقتصاد استنفورد است، به من گفت که من نگاه کردن دنیا و ریختن آن در قالب و زبان ریاضی را در کلاس سیستمها یاد گرفتم. دو درس سیستمها با من داشت و چند سال هم دستیار آموزشی من بود. یا فارغالتحصیلانی که وارد دنیای کار شدهاند میگویند آن نگاهی که در این درسها یاد گرفتهایم، خیلی جاها به کارمان آمده، وقتی میخواهیم یک مسئله را تحلیل کنیم. این درس یکسری جنبههای تکنیکی دارد، مثل معادلهنویسی و شبیهسازی که وارد جزئیات فنی تبدیل یک مسئله به مدل میشود و یک جنبه نگاه کردن به دنیا که چهطور به دنیا نگاه کنیم؛ از نظر جامعنگاری، از نظر مکانیزمها و ساختارهایی که موجب تحول دنیا میشود، از نظر رفتار و تصمیمهایی که میگیریم و اثرات و نتایجش روی وضعیت خودمان. این جنبه از درس و دیدی که دانشجوها در آن پیدا میکنند، آنطور که میگویند به دردشان میخورد.
شما اشاره کردید که در این درسها مدلسازی ریاضی اتفاقاتی را که در جهان واقع رخ میدهد، به دانشجوها آموزش میدهید. یکی از انتقادها به دانشکده مدیریت و اقتصاد شریف غالب بودن دید ریاضی نسبت به دید انسانی یا اجتماعیست. پاسخ شما چیست؟
این انتقاد از نظر من درست نیست. اقتصاد یا مدیریتی که اینجا درس داده میشود، اقتصاد و مدیریتیست که در بهترین دانشکدههای اقتصاد و مدیریت جهان تدریس میشود. اگر چیزی که آنها درس میدهند، اقتصاد نیست، این هم که ما درس میدهیم، اقتصاد نیست. کتابها و منابع اقتصادی که اینجا درس داده میشود، همانهاییست که در بهترین دانشکدههای جهان استفاده میشود. اصلا آنها اقتصاد را به این معنا پایهگذاری کردهاند و نمیشود به آنها گفت کارشان اقتصاد نیست. کتابهای فارسی موجود در ایران هم ترجمه همان کتابهای خارجیست که شاید بیست سی سال پیش نوشته شده. همان جاهایی که این انتقاد را به ما وارد میکنند، کتابی را درس میدهند که ترجمه شده ولی از کتابی که خیلی وقت پیش نوشته شده. اینجا کتابی تدریس میشود که همین الآن در دانشکدههای اقتصاد دنیا درس داده میشود. مثل این است که بگوییم اقتصادی که در دانشکدههای معتبر دنیا تدریس میشود و برندگان نوبل با آن کار میکنند، اقتصاد نیست. پس اقتصاد چیست؟
تأسیس دانشکده مدیریت و اقتصاد یک سیر نخبگان (با تعریف کنکور و معیارهای آموزشی) را وارد مدیریت و اقتصاد کرد. این ورود از نظر شما موثر هم بوده؟ نتیجهاش را الآن میتوان دید؟
ما از تأسیس دانشکده مدیریت و اقتصاد دو هدف داشتیم؛ یکی اینکه نیروهایی را تربیت کنیم که بروند در صنایع و سازمانها موثر باشند و یکی هم اینکه نیروهای بااستعداد و علاقهمند به ادامه تحصیل اینجا درس بخوانند و بعد بروند بهترین دانشگاههای دنیا تحصیلشان را ادامه دهند و استادهای آینده این رشتهها شوند. به نظر من در هر دو هدف ما موفق بودیم. الآن فارغالتحصیلان دانشکده، هم در اقتصاد و هم در مدیریت در کشور موثر هستند؛ مثلا در مراکز پژوهشی، بازار سرمایه، بانکها، موسسات صنعتی، پتروشیمیها، فولادها، معادن، صنایع خودروسازی، صنایع غذایی، در همه اینها فارغالتحصیلان دانشکده هستند و خوب عمل میکنند. پس در این هدف که نیروهای بااستعداد را تربیت کنیم که بروند و سامان بدهند و در تصمیمگیریهای در سطح بنگاهها و در سطح ملی تأثیر بگذارند، موفق بودهایم. در هدف دوم هم موفق بودهایم. قبل از ایجاد دانشکده خیلی نادر بود که فارغالتحصیلان رشتههای مدیریت و اقتصاد از ایران به ۵ یا ۱۰دانشگاه برتر دنیا بروند. از فارغالتحصیلان دانشکده مدیریت و اقتصاد شریف در سطح جهان ارزیابیهای خوبی صورت گرفته و الآن دانشکدههای درجه یک دنیا مثل برکلی، استنفورد، MIT، شیکاگو، لندن و ... فارغالتحصیلان ما را میپذیرند. بعد از فارغالتحصیلشدن از این دانشگاهها نیز اگر به ایران برنگردند، در همین دانشکدههای ردهبالا استخدام میشوند. فارغالتحصیلان این دانشکده الآن در دانشگاههای برتر دنیا تدریس میکنند. برخی فارغالتحصیلان هم که به ایران برگشتند، استادهای خوب آینده همین دانشکده شدند تا این جریان و چرخه ادامه پیدا کند و هم در شریف و هم در دانشگاههای دیگر خدمت کرده و کیفیت این رشتهها را در سطح کشور افزایش دهند.
الآن رقابت شدیدی برای ورود به دانشکده مدیریت و اقتصاد شریف در تحصیلات تکمیلی وجود دارد و شاید حتی به عنوان سکوی پرتابی برای اپلای هم به این دانشکده نگاه میشود. شما نگران نیستید این جو باعث به حاشیه رفتن رشتههای دیگر مثل رشتههای فنی-مهندسی شده و اقبال به آنها کاهش چشمگیری پیدا کند؟
من فکر میکنم برای اینکه بستر کار فارغالتحصیلان رشتههای مهندسیمان در کشور فراهم شود، باید اقتصادمان سامان پیدا کند و بنگاههایمان خوب مدیریت شود. اگر این دو اتفاق نیفتد، اصلا بستر کار برای مهندسان فراهم نمیشود و در نتیجه بهترین دانشجوها هم در رشتههای مهندسی اگر تربیت شوند، چون سامانی در اقتصاد و مدیریت نیست، مجبور میشوند به خارج از کشور بروند و آنوقت به دانشگاههای خوب انتقاد میشود که بچههای بااستعداد را جذب میکنند و به خارج میفرستند، در حالی که دانشگاهها بچهها را راهی خارج نمیکنند و شرایط مدیریت اقتصادی و مدیریت بنگاهها طوری نیست که بتواند این بچهها را جذب کند. برای اینکه امکان جذب فارغالتحصیلان خوب رشتههای مهندسی در داخل فراهم شود، باید اقتصاد و مدیریت ما سامان یابد و اول نیاز به تربیت نیروهای بااستعداد در اقتصاد و مدیریت داریم. در خارج از کشور نیز همینطور است و نیروهای بااستعداد سراغ مدیریت و اقتصاد و علوم انسانی میروند تا جامعه سامان پیدا کند و بستر رشد جامعه فراهم شود و حتی مهندسان و پزشکان را از خارج میآورند، چون به نوعی تکنسین بهشمار میآیند. اتفاقا من خیلی خوشحال میشوم وقتی میبینم بهترین استعدادها جذب رشتههای علوم انسانی و اجتماعی مثل مدیریت و اقتصاد میشوند، خوب درس میخوانند و بعد از فارغالتحصیلی آدمهای بافکر و بادانش و متعهدی میشوند که جامعه را رشد میدهند.
نگران نیستید که دانشجوهای بااستعدادی که وارد این رشتهها میشوند، بعدا برای ادامه تحصیل مهاجرت کنند و بعد از فارغالتحصیلی هم در خارج از کشور بمانند و به ایران برنگردند؟
ما یکوقت آمار گرفتیم و دیدیم درصد فارغالتحصیلان دانشکده مدیریت و اقتصاد که در ایران میمانند، از درصد فارغالتحصیلان دانشکدههای مهندسی شریف بیشتر است. چرا میمانند؟ چون بیرون برایشان بازار کار وجود دارد. من نه تنها نگران نیستم، بلکه حس میکنم اگر دانشجوهای قوی تریبت کنیم، احتمال ماندنشان در ایران بیشتر میشود، چون حس میکنند و میبینند که در ایران کار ازشان برمیآید و میتوانند به کشور کمک کنند.
چرا دوره کارشناسی مدیریت و اقتصاد را راه ننداختید؟ بهتر نیست از همان اول دانشگاه بچهها سمت این رشتهها بیایند؟
چون جو عمومی جامعه هنوز اهمیت مدیریت و اقتصاد را درک نکرده و رتبههای برتر را به سمت رشتههای مهندسی سوق میدهد. در صورتی که در خارج از کشور اینطور نیست. ما اگر از دوره کارشناسی شروع کنیم، معلوم نیست جو جامعه رتبههای برتر را به این رشتهها بفرستد یا خیر، ولی وقتی بچهها وارد دانشگاه میشوند، درسهای اختیاری را میگذرانند و از آن خوششان میآید و با چشم و گوش بازتر به این رشتهها تغییر مسیر میدهند. برای جبران همین کمبود دوره کارشناسی، در دانشکده دوره فرعی اقتصاد را ارائه کردیم و به نظرم تا وقتی که جامعه به بلوغ کافی برسد، این راهکار بهتریست. همچنین اگر دانشجوها بخواهند در کارشناسی وارد این رشتهها شوند، ممکن است متناسب با استعدادشان آموزش درخوری دریافت نکنند ولی دررشتههای فنی-مهندسی و علوم پایه ذهنشان ورزیده میشود و میتوانند بعدا با آمادگی بهتر وارد رشتههای مدیریت و اقتصاد شوند. خیلی وقتها نوبل اقتصاد به افرادی میرسد که کارشناسیشان اقتصاد نبوده است.
چندسالیست که دانشگاه خاتم در بخش خصوصی در نقش رقیب شریف عمل میکند و دانشجوها و استادان را به سمت خودش جذب میکند؟ نظر شما درباره این دانشگاه و عملکردش چیست؟
مرکز ارشد دانشگاه خاتم که در برخی رشتهها فعلا فعال شده و میخواهد در سطح بالایی هم فعالیت کند، هم برخی همکارهای خوب ما را که در حال انتقال به شریف بودند، جذب کرده، چرا که امکانات و حقوق بیشتری نسبت به شریف در اختیار اعضای هیئت علمی قرار میدهد و استادی را که تازه از خارج به ایران برگشته، به خوبی تأمین میکند و هم در جذب دانشجوها با شریف رقابت میکند، چون به دانشجوهای برتر هم بورس تحصیلی اعطا میکند. این دو عامل باعث میشود افراد خوبی در آنجا جذب شوند و فعالیت کنند. من از این بابت خوشحالم، چرا که باز آنجا هم یک مرکز سطح بالایی میشود در همین رشتههایی که کشور نیاز دارد. حالا ما هم در شریف باید شرایطی ایجاد کنیم که بتوانیم با آن رقابت کنیم. ما یک موسسه دولتی هستیم که با امکانات دولتی نمیتوانیم امکاناتی را که آنها در اختیار اعضای هیئت علمی و دانشجوها قرار میدهند، تأمین کنیم. باید منابعی پیدا کنیم که بتوانیم از نظر تأمین امکانات غنی شویم، یعنی استاد خوبی که از خارج برمیگردد، بتواند در اینجا در سطح معقولی زندگیاش را شروع کند و این تأمین امکانات باید از منابع غیردولتی باشد. فعالیت دانشگاه خاتم میتواند تحرکی را در شریف ایجاد کند که منابع غیردولتی را برای خودش دستوپا کند و هر دو دانشگاه رشد و پیشرفت کنند.
نظرتان در باره دیگر گروهی که در دانشگاه در زمینه علوم انسانی کار میکند، یعنی مرکز فلسفه علم چیست؟ موفق بوده است؟
ایجاد مرکز فلسفه علم هم حرکت خوبی در دانشگاه بود. تعریف موفقیت آن بستگی دارد به اینکه ما از فارغالتحصیلان و دانشجوهای آن چه انتظاری داشته باشیم. این گروه دریچه تفکر و فلسفه را به روی دانشجوهای شریف باز کرد. ما به فیلسوف خوب در کشور نیاز داریم و اگر این گروه بتواند دانشجوهای خوب را جذب و علاقهمند به فلسفه کند تا ادامه بدهند، میتوانند متفکرینی اثرگذار در فضای فکری جامعه تربیت کنند و من فکر میکنم موفق هم بودهاند. البته اثر آنها مثل دانشکده مدیریت و اقتصاد زودرس نیست که بروند در بازار و صنعت جذب شوند و صدا کنند. بازار هم به هر حال از نظر اقتصادی اقبال بیشتری به دانشجوهای مدیریت و اقتصاد دارد. در همهجا آنهایی که فلسفه میخوانند، بازار داغی ندارند و از روی عشق و علاقه به تفکر سراغش رفتهاند.
شما هم در بخش دولتی و هم در بخش خصوصی فعال بودهاید. حضور خودتان در کدام بخش را موثرتر و مفیدتر میدانید؟
در هر دو بخش اثرگذاری داشتهام ولی وقتی مشاور در بخش دولتی هستید، نباید انتظار داشته باشید هرچه میگویید عمل شود. هیچکدام از دولتها هرچه را ما گفتیم، عمل نکردند ولی گفتن ما هم بیتأثیر نبوده است. اقتصاد امروز ما حاصل توصیههای اقتصاددانها و مدیریتخواندههای ما نبوده، چون به حرف آنها لزوما عمل نشده است، چه من و چه دوستانی مثل دکتر نیلی که از نزدیک با دولت همکاری کردهاند. اتفاقا دوستان ما میگویند چون دولتها به حرف ما گوش نمیکنند، وضع این شده است. به هر حال وقتی شما به صاحبان تصمیم مشورت میدهید، نباید انتظار داشته باشید که هرچه میگویید، عمل کنند. ممکن است برخی را بشنوند و اثرگذار باشد و برخی را در جهت عکس عمل کنند؛ در مسائلی مثل ارز و قیمتگذاری و توسعه بیدروپیکر دولت، عکس حرفهای ما عمل شده است. در بخش خصوصی هم همینطور است، مدیری که تصمیم میگیرد، ممکن است از حرف شما تأثیر بگیرد ولی تصمیم نهایی با اوست. ممکن است در بخش خصوصی اثرگذاری حرف شما بیشتر باشد. بخش دولتی ملاحظات زیاد سیاسی و گروهی و جناحی را در نظر میگیرد و حرف منطقی و خردمندانهای را که در حوزه اقتصاد یا مدیریت به او گفته میشود ممکن است نادیده بگیرد ولی در بخش خصوصی میتواند بیشتر اثرگذار باشد.
در ایران ظرفیت این وجود دارد که یک پروژه عظیم دولتی به دانشگاه واگذار شود و از دل تحقیقات آن چیزی در حد نوبل اقتصاد بیرون بیاید؟ مثل چیزی که درباره نوبل امسال اقتصاد دیدیم.
در ایران هم زمانی استراتژی توسعه صنعتی به دانشگاه داده شد و کار خوبی آماده شد ولی بعدا دولتها عوض شدند و دیگر آن را قبول نداشتند. دولتها چون سیاسی کار میکنند و سیاست روی تصمیمهایشان تأثیر میگذارد، اثرگذاری اقتصاددانها و مدیریتخواندهها روی حرکات و تصمیمهای آنها کمتر است. یا مثلا توسعه تکنولوژی در زمینه صنعت برق یا توسعه چابهار و ... به دانشگاه داده شده است.
اگر به عقب برگردید، کاری هست که بخواهید در زمینه آموزش عالی انجام دهید و حس کنید جایش خالیست؟
اگر برگردم، کاری که در اقتصاد و مدیریت انجام شده را حتما دوباره انجام میدادم، علاوه بر اینها هستههای علوم اجتماعی را در دانشکده مدیریت و اقتصاد ایجاد میکنم؛ مثلا یک گروه قوی جامعهشناسی ایجاد میکنم، چرا که جامعهشناسی روی مدیریت حرف دارد، یا یک هسته قوی روانشناسی. بعدا این هستهها را تبدیل به گروه میکنم تا دانشجو بگیرند، بهطوری که علوم انسانی و اجتماعی در سطح کارشناسی ارشد در شریف توسعه پیدا کند و فقط محدود به اقتصاد و مدیریت نباشد. این کاریست که میخواهم در شریف انجام شود تا این رشتهها در سطح کشور رشد پیدا کنند و به نظرم شریف یک مسئولیت اجتماعی دارد که این کار را انجام دهد. مورد دیگر هم در زمینه سیاستگذاری عمومیست تا به بخشهای مختلف دولت کمک کنیم برای تصمیمگیری و تصمیمسازی و سیاستگذاری در بخش خودشان. البته سیاستگذاری عمومی یک ریشههای قوی در اقتصاد نیاز دارد ولی پروسه تصمیمگیری و پیادهسازی تصمیم ابعاد دیگریست که باید در آموزشها در نظر گرفته شود.
تأکیدی که برای انجام این کارها روی شریف دارید بهخاطر چیست؟ فقط بهخاطر جریان ورودی نخبگان به آن؟
بله؛ شریف الآن دارای یک برند و اعتباریست که رتبههای برتر کنکور برای هر رشتهای انتخاب اولشان اینجاست و شریف محل جذب استعدادهای برتر کشور با ملاک کنکور است. این افراد را باید به سمت رشتههایی که کشور به آنها نیاز دارد کشاند. نمیتوان انتظار داشت که رتبههای پایینتر کنکور بروند در دانشگاههای سطح پایینتر درس بخوانند و در این رشتهها تحول ایجاد کنند. به خاطر همین میگویم شریف در این زمینه مسئولیت اجتماعی دارد.
جدای از زمینههایی که خودتان در آن فعال هستید، در شریف جای خالی چیزی را حس میکنید که بودنش میتواند برای شریف مفید باشد؟
در شریف چیزهایی مثل هنر و موسیقی که فضا را تلطیف کند، نیاز است، آن هم به عنوان رشتهای که در سطوح بالا تدریس و پژوهش داشته باشد. بچههایی که میآیند اینجا، باید با ابعاد انسانی زندگی و آدمیزاد بیشتر آشنا شوند و بیشتر از زندگی لذت ببرند و بیشتر روی جامعه تأثیر بگذارند. اینها هم خوب است اضافه شود. بحث دیگری هم که در شریف باید به آن توجه کرد، توسعه امکانات ورزشی است، بهطوری که دانشجو هر وقت اراده کند، بتواند برود یکجایی ورزش کند. بچههای ما باید ورزش کنند تا جسم و روحشان ساخته شود. ورزش در دوران دانشجویی بدن سالم و روحیه شاد را به دنبال دارد و بعد از فارغالتحصیلی هم میتوانند ادامه دهند تا عمر مفید طولانیتری داشته باشند و مدت بیشتری بتوانند در زندگی حرفهای خود به کشور خدمت کنند. به همین خاطر است که در دانشگاههای خارج امکانات ورزشی حیرتانگیز است تا دانشجوها همیشه بتوانند ورزش کنند. ورزش در دوران دانشجویی و عادت به ورزش باعث افزایش عمر حرفهای فارغالتحصیل میشود.این فرد در اوج شکوفایی علمی سلامت جسمانی هم دارد تا بتواند بیشتر به کشورش خدمت کند. در نتیجه سرمایهگذاری در ورزش، بهرهاش به جامعه میرسد. متأسفانه ساخت ساختمان بهجای زمین فوتبال کار اشتباهی بود و جایگزینی هم نداشت. فضای شریف خیلی فشرده است، باید این فضا را باز کرد و امکانات ورزشی در آن فراهم کرد تا بچهها بتوانند بدوند و نفس بکشند و تحرک داشته باشند.
نظرتان درباره توسعه فیزیکی دانشگاه در محله طرشت چیست؟ مسائل اجتماعی آن آسیبزا نخواهد بود؟
این مسائل وجود دارد. البته این سوابق در دنیا هم بوده و میتوان توسعه فیزیکی دانشگاههای خارج از کشور را مطالعه کرد. خیلی از دانشگاههای خارج از کشور بیرون شهر هستند و در فضای باز ولی دانشگاههایی که در شهر هستند، با شهر و محله در هم تنیده شدهاند. باید اثرات سوء این توسعه را کاهش داد و اثرات مثبت را حفظ کرد. چارهای هم نیست. نمیتوان شریف را از اینجا کند و به جای دیگر برد. کار خیلی سختیست و هزینهها و منابع و برنامهریزی زیادی میخواهد و چندبار هم برای آن تلاش شده و به نتیجهای نرسیده است. شاید راهحل این باشد که تعداد دانشجوها را کم کنیم.
دانشجوی خودتان را در چه موقعیتی ببینید، بیشتر خوشحال میشوید؟
در موقعیتی ببینم که واقعا عاشقانه برای مردم مملکت کار میکند و اثرگذار است. این برای من خیلی خوشحالکننده است. ما اینجا باید آدمهایی تربیت کنیم که در آبادانی مملکت موثر باشند. خوشحال میشوم دانشجو برود و استاد دانشگاه درجه یک دنیا شود ولی بیشترین خوشحالیام آنجاست که در موقعیتی کار کند که در آبادانی کشور اثرگذار باشد، روی بهبود وضع مردم اثرگذار باشد. وضع مردم ما خوب نیست، آموزشوپرورش ما خوب نیست، بیکاریمان زیاد است. اینها را چه کسی میخواهد درست کند؟ همین استعدادهایی که همینجا درس میخوانند. ممکن است بگویند نمیگذارند و نمیشود، پس بیایند یک کاری کنند که بگذارند و بشود. باید راهی پیدا کنند.
شما سال ۵۷ از MIT فارغالتحصیل میشوید و چندماه بعد به ایران برمیگردید. در مستند میراث آلبرتا هم فیلمی از شما پخش شد که توصیهتان به دانشجوها برگشت به ایران بود. الآن هم همین توصیه را دارید؟ حتی به نزدیکترین فرد به خودتان هم چنین توصیهای دارید؟
من نمیتوانم بچهها را مجبور کنم که برگردند ولی توصیه و علاقهام این است که برگردند و کمک کنند. اصلا همین شرایطی که هست و میگویید خوب نیست را چه کسی میخواهد درست کند اگر بچهها برنگردند؟ شرایط چهطور میخواهد خوب شود که بعدش برگردند؟ ممکن است بگویند ما دستمان بسته است و برگردیم نمیتوانیم کاری بکنیم ولی میتوانند بیایند درس بدهند، طرح بدهند. وقتی تعداد افرادی که میتوانند خردمندانه فکر و کار کنند و ایده و طرح بدهند زیاد شود، روی جو عمومی اثر میگذارد. ایران به این بچهها نیاز دارد و میتوانند در ایران تأثیرگذار باشند، البته باید سختی بکشند، همانطور که ما کشیدیم ولی اثراتش را خواهند دید. من با وجود اینکه امکان ماندنم در آمریکا بود، ولی خیلی خوشحالم که برگشتم. اگر دوباره به سال ۵۷ برگردم و بخواهم تصمیم بگیریم و همه این اتفاقات و شرایط را هم بدانم، باز هم به ایران برمیگردم، چون حاصل عمرم میبینم اینطوری رضایتبخشتر است.
و صحبت پایانی با دانشجوها؟
هدفهای بزرگ برای خودتان تعیین کنید؛ هدفهایی که بزرگتر و فراتر از منفعت شخصی خودتان باشد و بعد عاشق آن اهداف شوید و دنبالش کنید و به آن اهداف میرسید. این اهداف باید از جنس این باشد که چهطور به مردمتان و کشورتان خدمت و کمک کنید، چهطور عاشق رشتهتان باشید، چهطور در رشتهتان بدرخشید. عشقی برای خودتان داشته باشید و آن عشق هدفی فراتر از منافع شخصی خودتان باشد. اگر این عشق را در طول تحصیل در دانشگاه برای خودتان بسازید و دنبالش بروید، حتما آدمهای بزرگی خواهید شد. اگر به منافع خودتان فقط بچسبید، آدمهای بزرگی نمیشوید و در حد منافع خودتان میمانید.