نگاهی به پدیدۀ مینیمالیسم
زمانی که استیو جابز در اوج شهرت و ثروت قرار داشت، عکسهایی از خانه او منتشر شد که تعجب خیلیها را برانگیخت. در آن عکس او در خانهای ساده و نسبتاً خالی نشسته بود که وسائل کمی در آن بود. پرسشی که در اذهان به وجود آمد این بود که با وجود درآمد سالیانه یک میلیارد دلاری اپل در آن سالها، چرا باید وضع خانه و زندگی مدیرعامل آن اینقدر ساده باشد؟ رسانهها جواب را در کلمه مینیمالیسم بیان میکردند. کلمهای که کموبیش آن را شنیدهایم؛ اما کمتر چیزی از تاریخچه و زوایای پنهانش میدانیم.
شروع این داستان به آمریکای بعد از جنگ جهانی دوم، یعنی سالهای دهه 50 میلادی بازمیگردد. برای آمریکاییهای پیروز، این دوران آغازی دوباره بود برای رونق و رشد اقتصادی و صنعتی. افزایش تولید در کنار گسترش تبلیغات، خیلی زود مصرفگرایی را در جامعه آمریکا رواج داد. دیگر خرید صرفاً برای نیاز نبود و مردم تشنه ماشین بزرگتر، خانه بزرگتر و وسائل جدیدتر بودند. بیشتر داشتن و بیشتر خریدن تبدیل به یک فعل مطلوب و پسندیده در جامعه آمریکا شد. در همین دوران عدهای منتقد این رویه بودند و نسبت به آسیبهای مصرفگرایی به محیطزیست و آینده بشریت نگرانی داشتند. البته نگرانی آنها در حد حرف باقی نماند.
انقلاب علیه مصرفگرایی از هنر شروع شد. هنرمندانی که مخالف مصرفگرایی بودند، سعی داشتند همه چیز را ساده نشان دهند. در نقاشی، شکلهای پیچیده و تصاویر تعمقبرانگیز جای خودشان را به اشکال و خطوط ساده هندسی دادند. تابلوهایی پدید آمد که با یک یا دورنگ ساده و چند خط و شکل اولیه پدید آمده بودند. هنرمندانی چون «مارک روتکو» میخواستند با این کار سادگی را به تصویر بکشند و توجه مردم را به آن جلب کنند. خیلی زود این سبک، به موسیقی و ادبیات و عکاسی و مجسمهسازی هم وارد شد. تا اینکه در سال 1955 فیلسوفی انگلیسی پیشنهاد داد به این جنبش هنری، مینیمالیسم گفته شود. کمی بعد پای معماری هم به این داستان باز شد. بهمرور بیرون و درون ساختمانها تغییر کرد. شکوه تزیینات گذشته از بین رفت و همه چیز، ساده طراحی میشد. معماران داخلی تمام عناصر اضافی را حذف میکردند و فضای خالی در خانهها زیاد شد. مینیمالیسم با گسترشی که پیدا کرد دیگر یک جنبش هنری نبود؛ بلکه تبدیل به یک سبک زندگی شد. سبک زندگی علیه جنون مصرفگرایی. خانههایی که در آنها اصول مینیمالیسم رعایت شده بود، ویژگیهایی داشتند: وسیله اضافی در آنها خریداری نمیشد. مصرف فقط مطابق نیاز بود. تعداد اشیای خانه کم بود؛ که موجب توجه بیشتر صاحبخانه به اشیا میشد. عطش خرید وسائل جدید جای خود را به نگهداری از وسایل موجود میداد.
علاوه بر اینها فایده دیگر این سبک زندگی این بود که وقتی خرید کمتر میشد، پول بیشتری هم پسانداز میشد؛ بنابراین مینیمالیسم راه آسانی برای ثروتمند شدن بود. از طرفی خرید کمتر مساوی با تولید کمتر هم بود و این یعنی حفاظت بیشتر از محیطزیست. خلاصه که شعار مینیمالیستها مصرف کمتر و زندگی بهتر بود.
در سال 2008 به نظر میرسید انقلاب مینیمالیسم بر علیه مصرفگرایی به پیروزی رسیده است. بحران اقتصادی آن سال در آمریکا نقطه عطفی برای این سبک زندگی بود. انبوه کسانی که رکود، زندگیشان را دچار مشکل کرده بود، چارهای جز تغییر سبک زندگی نداشتند. تا قبل از 2008 مینیمالیسم یک انتخاب بود؛ اما بعد از آن تبدیل به ضرورت شد. ضرورتی برای زنده ماندن. سکونت در آپارتمانهای کوچک بیشتر شد. دستدوم فروشها بازارشان رونق گرفت و خرید مطابق نیاز شد. حالا دیگر مصرفگرایی هم زشت بود هم دور از دسترس.
با پدیدارشدن و گسترش شبکههای اجتماعی بهمرور کسانی که تجربه زندگی مینیمالیسم داشتند، تجربیاتشان را به اشتراک میگذاشتند. کسانی مثل «ماری کوندو». زنی ژاپنی که چند سالی است تبدیل به مبلغ مینیمالیسم شده و فعالیت گستردهای در این فضا دارد. آغاز شهرت کوندو از سال 2014 و با چاپ کتابش درباره مینیمالیسم بود. تیراژ کتاب او تا کنون به 3 میلیون نسخه رسیده است. روش او مبتنی بر دور ریختن چیزهای اضافی و مرتبکردن است. شعار کوندو این است که هر وسیلهای که خوشحالتان نمیکند، باید دور ریخته شود. او با اهدا کردن هم موافق نیست؛ چون معتقد است ذهن با دور ریختن است که آزاد میشود. خانوادههای آمریکایی متأثر از فرهنگ مصرفگرایی تعداد زیادی وسیله در خانههای خود نگه میدارند؛ به همین سبب استقبال زیادی از این زن ژاپنی در آمریکا شد. ماری کوندو با خرید و مصرف و سرمایهداری مخالف است. اما یک چیز عجیب هم این وسط وجود دارد.
در قدم اول اگر بخواهی با فلسفه کوندو و برنامهاش آشنا شوی، باید پول زیادی پرداخت کنی. همینطور برای کلاسها و کتابها و فیلمهای آموزشی و... او مدام تشویق به مرتبسازی و دستهبندی وسائل میکند و در همین راستا شرکتی دارد که وسایل مرتبسازی میفروشد. در واقع او کالاهایی درست میکند تا شما را از شر کالاهای دیگر خلاص کند!
با گسترش فضای مجازی و با حضور افرادی مثل او مینیمالیسم دیگر مانند گذشته نیست و ابعاد دیگری پیدا کرده است. شبکههای اجتماعی پر است از عکسهای مبلمان مدرن در فضای خلوت، کاشیهای سفید و تابلو های تکرنگ و وسایل ساده و شیک. عکسهایی که میخواهند بگویند چیزهای کمتر مساوی زندگی بهتر است و باید خانههایی ساده داشته باشیم تا زندگی شادتری داشته باشیم.
در آنسوی ماجرا منتقدان مینیمالیسم میگویند در این تصاویر فقط ظاهر زندگی ساده نشان داده میشود و این بهنوعی نمایش و تظاهر است. امروزه مینیمالیسمی که از خانههای طراحان و سالنهای مد سرچشمه میگیرد نه برای فقراست و نه حتی طبقه متوسط. کافیست به قیمت مدهای جدید مینیمال در دنیا نگاه کنید. این سبک زندگی مختص ثروتمندان شده است. آنهایی که دوست دارند متفاوت باشند و ژست سادگی بگیرند و البته حاضرند برای آن پول زیادی خرج کنند.
حقیقت این است که وقتی فقیر هستید نمیتوانید به حرفهای امثال کوندو گوش کنید. دور ریختن وسائلی که با هزار زحمت خریدهاید، نه کاری شدنی است نه منطقی. جایگزین کردنشان با وسایل ساده هم امکانپذیر نیست؛ چون پول زیادی میخواهد. تنها ثروتمندان هستند که میتوانند بهراحتی وسائل خود را دور بریزند و وسائلی با ظاهری سادهتر جایگزین آنها کنند. مینیمالیسمی که در تبلیغات دیده میشود نه از روی اجبار که از روی تظاهر است و تبدیل به ابزاری برای تمایز با دیگران و بهرخکشیدن طبقه اجتماعی شده و نسبتی با سادهگرایی و پسانداز پول ندارد.
استیو جابز و عکس معروف خانهاش را به یاد بیاورید. خانهای که او داشت، بسیار بیشتر از نیاز یک مرد مجرد بود. دستگاه پخشی که در آن عکس هست، 8 هزار دلار قیمت داشت و آباژور پشت سر او هم از برندی خاص بود. جابز که بهعنوان یک مینیمالیست افراطی شناخته میشد، این تفکر را روی محصولات اپل نیز اجرا کرد. موبایلهایی با طراحی ساده و لپتاپهایی که نازک بودند و پورتهای اضافه نداشتند. این طراحی بهمرور طرفداران زیادی پیدا کرد و حالا مشتریان مصرفزده منتظر محصولات مینیمال اپل بودند! دیگر کسی توجه نمیکند که زیربنای پیچیده این محصولات چیست و مواد اولیه و فلزات آن از کجا تأمین میشود و سود و زیانش به محیطزیست کجاست. ظاهر ساده در واقع پوششی برای همه اینها شده است و بیشتر از اینکه در تضاد با مصرفزدگی باشد، صرفاً ترفندی برای فروش بالاتر است.
ظاهر ساده یک پدیده، دلیلی برای سادهبودن آن نیست. گرچه بهقدر نیاز خریدن و ساده زندگیکردن امر مطلوبی است؛ اما چیزی که در تبلیغات سبک زندگی مینیمالیسم دیده میشود، جاذبهای برای نوع دیگری از زندگی است که فقط ظاهر آن عوض شده؛ اما باطن آن فرق چندانی با مصرفگرایی و تجمل ندارد.