«سرکوب آزادی بیان یک اشتباه دوچندان است؛ این کار هم حقوق شنونده و هم حقوق گوینده را نقض میکند.»
فردریک داگلاس
محمود خلیل، یک فلسطینیتبار ۳۰ ساله است که اقامت دائم ایالات متحده را دارد و به تازگی از دانشگاه کلمبیا فارغ التحصیل شده است. او در تاریخ ۸ مارس ۲۰۲۵ (۱۸ اسفند ۴۰۳)، توسط اداره مهاجرت و گمرک ایالات متحده در آپارتمان دانشگاهیاش، بازداشت شد. مجله نیویورکر این بازداشت را «تجاوز آشکار به آزادی بیان» عنوان کرد و استدلال کرد که چرا هدف قرار دادن افراد به خاطر دیدگاههای سیاسیشان، به اصول دموکراسی صدمه میزند.

با این حال، سوال مهمتر این است که «چرا این موضوع به طور خاص برای ایران، کشوری که روشنفکرانش مدت هاست درباره ارزش آزادی بیان بحث میکنند، اهمیت دارد؟» سالهاست که روشنفکران ایرانی، همانند و همراه ناظران جهانی، بحث کردهاند که ایران باید به همان سطح آزادیهای مدنی و حقوق شهروندی دست یابد که در غرب مشاهده میشود. (آزادیهای مدنی بر آزادی عمل بدون دخالت دولت تاکید دارد، در حالی که حقوق مدنی به حمایتهای تضمین شده توسط قوانین یا مرجع حاکم اشاره دارد.)
در ایالات متحده، متمم اول قانون اساسی، به طور نظری دولت را از محدود کردن آزادی، بیان بدون توجیه قانع کننده، منع میکند. با این حال ممکن است این پرسش مطرح شود که آیا این اصول واقعا اجرا میشوند یا صرفا به صورت آرمانهای انتزاعی باقی ماندهاند. حتی قبل از انقلاب ایران، علی شریعتی گفت: «اندیشه و قلم را نمیتوان زندانی کرد.» و بر این نکته تاکید کرد که آزادی بیان در همه جا و توسط همه کس، جستجو میشود و به آسانی قابل سرکوب نیست.

دستگیری خلیل، محافل بحثی را در جهان گرم کرده است: خیلی از افراد ادعا میکنند «ایالات متحده که زمانی نگهبان دموکراسی بود، در حال نابود کردن آزادیهای بنیادین خود است.» در واقع مجازات افراد به دلیل فعالیتهای سیاسی، اصل بنیادین دموکراسی، یعنی آزادی بیان را تهدید میکند. این اتفاق به نوبه خود پرسشهای اساسی را برمیانگیزد: آیا دموکراسی آمریکایی در حال افول است؟ آیا صحبت درباره نسلکشی یا اشاره به اعلامیه جهانی حقوق بشر، واقعا تهدید ملی محسوب میشود؟
میتوان بیشمار از چنین سوالاتی پرسید؛ این سوالات به نمونههای زیادی در تاریخ ایالات متحده استناد میکند که ظاهرا قوانین داخلی و بینالمللی را برای پیشبرد اهداف آمریکا، منحرف کرده است. از دیدگاه ماکیاولیایی یا رئالپلیتیک، پاسخ توسیدید این خواهد بود که «قدرت، حق ایجاد میکند.» افزون بر این، از دوران تبعیض نژادی و قوانین جیم کرو گرفته تا ترور دکتر مارتین لوتر کینگ جونیور و مالکوم ایکس، تاریخ آمریکا تناقضات عمیقی را میان آرمانهای اعلامشده و نحوه برخورد با مخالفان نشان میدهد.

در همین حال، یک شهروند معمولی آمریکایی اغلب در معرض یک روایت ساده شده قرار میگیرد که محمود خلیل را صرفا به عنوان یک ساکن دیگر که باید تبعید شود، نشان میدهد. با این حال معمولا برای کسب اطلاعات درباره یمن، غزه یا سوریه باید جستجو را فراتر از پوشش رسانههای جریان اصلی برد. پروژه آمریکایی، همانطور که نوام چامسکی در نظریه «تولید رضایت» خود ذکر میکند رسانهای است که میتواند برای همسویی با منافع یک شرکت یا منافع سیاسی، افکار عمومی را همراه کند.
در نهایت این سوال پیش میآید: چگونه کشوری که به عنوان «سرزمین آزاد» شناخته میشود، جایی که بسیاری برای رسیدن به «رویای آمریکایی» به آن مهاجرت میکند، به طور مداوم باعث ناامیدی شود؟ شاید همانطور که مرتضی مطهری پیشنهاد میکند، راه حل این باشد که «برای دستیابی به آزادی، باید عدالت را تضمین کرد». به همین دلیل پرونده خلیل بیشتر از یک اتفاق ساده است؛ این حادثه یک یادآوری جهانی است که باید از آرمان های آزادی بیان و عدالت به صورت فعالانه محافظت کرد.
یک دانشجوی دانشگاه کلمبیا که برای حفظ امنیت نامی از او آورده نمیشود.