کسی پیدا میشود که از تسلط غولهای فناوری عمدتا ساکن سیلیکونولی بر زندگی کاربران فضای مجازی بیخبر باشد؟ احتمالا بله و آن هم سیاستگذاران و قانوننویسان که هنوز برای افسار زدن بر اسب سرکش شرکتهای فناوری عزم لازم را جزم نکردهاند. مقاله زیر از فارینپالیسی با اشاره به اقدام وزارت دادگستری آمریکا در شکایت از گوگل به اتهام نقض قوانین ضدانحصار فدرال و تأثیر شیوع کرونا در توسعه بیشازپیش زندگی مجازی شهروندان، پیشنهادهایی را برای مهار انحصار شرکتهایی مثل گوگل و فیسبوک و ... از طریق تصویب و تغییر قوانین ارائه میدهد.
جای تعجب ندارد که آخرین اقدام وزارت دادگستری ایالات متحده برای شکایت از گوگل به اتهام نقض قوانین ضدانحصار فدرال بهوسیله عملگرهای جستوجو و تبلیغاتی این شرکت، تیتر یک اخبار میشود. طبیعیست که دنیا از بررسی اتهام یک پلتفرم غالب در دنیای اینترنت، که به بیان وزارت دادگستری آمریکا، بخش جستوجو را در انحصار خود درآورده و از طریق سلطه تبلیغاتی خود از جامعه بهره برده، استقبال کند. اما واقعیت این است که ایالات متحده (و شرکای جهانی آن) باید یک رویکرد جامع را برای نظم بخشیدن به اینترنت در نظر بگیرند تا بزرگترین و باثباتترین چالشهایی را که اینترنت طی دهه گذشته برای جهان پدید آورده، برطرف کنند. در حالی که اقدام علیه گوگل یک پیشرفت قابل توجه است اما هدف از نظارت قانونگذاران نباید به گوگل یا تنها اجرای مقررات ضدانحصاری علیه این شرکت ختم شود.
کرونا در خدمت غولهای اینترنتی
همهگیری ویروس کرونا اهمیت نظمبخشی به اینترنت را بیشتر کرده است. کووید-۱۹ به حرکت دنیا به سمت یک اقتصاد مجازی شتاب بخشیده: کار و تحصیل عمدتا آنلاین شده، خدمات پزشکی از راه دور گسترش یافته، خرید آنلاین افزایش پیدا کرده و نرمافزارهای تحویل غذا و خواروبار، تناسب اندام و ملاقاتهای اجتماعی هم در بین مردم بیشتر شده است. البته هرکدام از این موارد در گذشته هم در حال تحول بودند ولی قرنطینههای جهانی برای پاندمی کرونا به طور چشمگیری به این تغییرات سرعت بخشید.
آیا شیوه زندگی ما در اثر شیوع کرونا برای همیشه تغییر خواهد کرد؟ هنجارهای جدید بعد از این چگونه خواهد بود؟ جواب این سوالها شاید نامشخص باشد، اما مشخص است که در کوتاهمدت مردم سراسر جهان اطلاعات بیشتری را به صورت آنلاین رد و بدل خواهند کرد که باعث بیشتر شدن بهاشتراکگذاری اطلاعات شخصی با شرکتهای مختلف، ارائهدهندگان بیمه درمانی، کارفرمایان، مدارس و سایر شبکهها میشود؛ و همه این موارد اکثرا روی پلتفرمهای آنلاین نظارتنشده اتفاق میافتد. از آنجایی که ارتباطات دیجیتال با روند روبهرشدی به یک امر اساسی تبدیل میشود که جامعه به آن وابسته است، افرادی که از این سرویسها استفاده میکنند باید بدانند که چه کسانی به اطلاعات آنها دسترسی دارند و چگونه از این اطلاعات استفاده میشود. امروزه ارتباطات در بستر اینترنت بیشتر و بیشتر یک سرویس شبهخدماتی را تداعی میکند؛ ما هر روزه از پلتفرم یکسانی استفاده میکنیم تا به شبکههای مجازی، ویدئوکنفرانس و جستوجو در اینترنت دسترسی پیدا کنیم. در نتیجه، کمپانیای که این سرویس را مدیریت میکند از این رقابت پیروز بیرون آمده و از لحاظ اقتصادی قویتر میشود. در همین حال، پلتفرمهای دیجیتال غالب در دنیای اینترنت در حال جمعآوری دادهها، استفاده از آن برای تولید بازخوردی انحصاری و هدایت فضای رسانه به سمت سود حداکثری هستند. به عبارت دیگر، آنها در حال ایجاد قدرتی یکطرفه و انحصاری بر هرچیزی هستند که در اکوسیستم رسانههای دیجیتال میبینیم و دریافت میکنیم.
پلتفرمهای آنلاین در حال ایجاد قدرتی یکطرفه و انحصاری بر هرچیزی هستند که در اکوسیستم رسانههای دیجیتال میبینیم و دریافت میکنیم.
کاربران هر رسانه دیجیتال یا دادههای آنلاین موجود در اینترنت باید بدانند که آیا اطلاعاتی که در حال مطالعه آن هستند دقیق و مطمئن است یا خیر؟ مردم حق دارند بدانند که از دادههای آنها سوءاستفاده اقتصادی، فکری یا سیاسی نمیشود.
چه دموکرات و چه جمهوریخواه، کسی باید غولها را کنترل کند
چه رئیسجمهور، دونالد ترامپ دوباره انتخاب شود و چه رقیب دموکرات او، جو بایدن پیروز باشد، دولت بعدی باید به ضرورتی که ویروس همهگیر کرونا در مفهوم اکوسیستم رسانههای دیجیتال به وجود آورده، پاسخ دهد. کنگره و دولت باید با هم کار کنند تا قانون محکم و دقیقی را برای نظم بخشیدن به اینترنت تصویب کنند. ولی دقیقا چهطور این کار ممکن است؟ و چگونه یک افسار کنترلکننده میتواند شرکتی مثل فیسبوک را که ذات مدلهای تجاری آن بهرهبرداری حداکثریست، کنترل کند؟
یک دستورالعمل هوشمندانه و آیندهنگرانه که قصدش اصلاح وضعیت حاضر است، باید از بررسی دقیق مدلهای کسبوکار غالب در عرصه اینترنت کارش را آغاز کند؛ مدلی که توجه آن روی جمعآوری بیرویه مقادیر زیادی از اطلاعات شبکههای شخصی و انحصاری، استفاده از الگوریتم های مبهم و پیچیده برای دستچین کردن محتوا و هدفگذاری تبلیغات و تمایل در کل این عرصه برای تمرکز روی رشد بیرویه پلتفرم بدون هیچ ملاحظهای است و در این راه حتی وقعی به هنجارهای دموکراتیک هم نمینهد.
دولت بعدی ایالات متحده باید به صورت پیوسته به این گسترش بیش از حد شرکتهای تجاری در عرصه اینترنت واکنش نشان دهد. اولین قدم تصویب یک قانون جامع حریم خصوصی در سطح فدرال است. قانون حریم خصوصی مشترکین در کالیفرنیا در سال ۲۰۱۸ گامی بزرگ در جهت پیشبرد حمایت از کاربران در سطح ایالتی بود اما بدون رویکرد منسجم فدرالی، مشاغل مجبور خواهند شد از الگوی ناسازگاری از قوانین ایالتی تبعیت کنند. در هر صورت، ایالات متحده نیاز به رویکردی حتی قویتر از کالیفرنیا در سطح فدرال، با چارچوبی مشابه مقررات عمومی محافظت از داده های اروپا (GDPR) برای محافظت از حریم خصوصی آنلاین افراد دارد. GDPRبه میزان خوبی به تکتک مشترکین اجازه کنترل کردن دادههای شخصی خود را میدهد و محیط نظارتی سادهای را برای تجارت بینالمللی در سطح اتحادیه اروپا فراهم میکند. حریمخصوصی یعنی اینکه به مصرفکنندگان توانایی کنترل دادههایشان (که سرمایه دیجیتالی آنهاست) را بدهیم. و همینطور توانایی خروج از سلطنت تبلیغات اینترنتی که مشترکین را به محصولاتی تبدیل میکند که به تبلیغکنندگان دنیای دیجیتال فروخته میشوند. دنیای تکنولوژی بیش از ۱۰ درصد اقتصاد ایالات متحده را تشکیل می دهد. ایالات متحده باید در عرصه نوآوری در قوانین فناوری پیشگام باشد اما در عوض خیلی جا مانده است. در حالی که ممکن است بعضیها بگویند که ما به یک قانون حریم خصوصی آمریکایی نیازی نداریم، چون این صنعت باید از قبل با GDPRدر سطح جهانی مطابقت داشته باشد، حقیقت این است که ما به قانونی مکتوب نیاز داریم تا به مصرفکنندگان آمریکایی، حقوقی در برابر این صنعت دائما در حال تغییر بدهیم.
حداقل بگویید چه چیزهایی را جمعآوری میکنید
همچنین ایالات متحده باید شفافیت را در همه جهات در اینترنت ارتقا ببخشد. شرکتهای تکنولوژی پیشرو، اطلاعات کاربران را جمعآوری میکنند اما به آنها نمیگویند که در حقیقت چه چیزی را جمعآوری میکنند. آنها دادههای کاربران را پردازش میکنند تا بازخوردهای رفتاری به دست آورند اما مشخص نمیکنند که این بازخوردها چه هستند یا چگونه ایجاد شدهاند. آنها کاربران مشابه را بر اساس شخصیتی که فکر میکنند دارند، با محتوای سازماندهیشده و دارای حمایت مالی مورد هدف قرار میدهند و در این پروسه جهتدهی زشتی در اکوسیستم رسانه ایجاد میکنند که ما را به آسیبهای اجتماعی عمیقی همچون عملیاتهای پخش اخبار غلط و کورکورانه بیگانه سوق داده است. به گفته مرکز تحقیقات Pew، ۷۹ درصد از بزرگسالان آمریکایی نگران میزان جمعآوری دادهها از سوی شرکتهای اینترنتی هستند، ۸۱ درصد معتقدند که خطرات جمعآوری دادهها بیشتر از مزایای آن است و ۸۱ درصد باور دارند که روی دادههایی که از سوی این شرکتها جمعآوری میشود، کنترلی ندارند. ارائه شفافیت بیشتر درباره نحوه عملکرد الگوریتمهای پشت این سیستم تصمیمگیرنده ناممکن نیست؛ این موضوع به سادگی روشن میسازد که این صنعت انگیزهای برای انجام چنین عملی ندارد. قانونگذاران و نهادهای نظارتی میتوانند و باید آنها را مجبور به انجام این کار کنند.
معیارهای قدیمی را دور بریزیم
در مرحله بعد ما باید در روش برگزاری بازار رقابتمان تجدیدنظر کنیم تا انگیزه قدرتمند پلتفرمها برای رشد به قیمت منافع عمومی را به چالش بکشیم. همانطور که گزارش ضدانحصار اخیر ایالات متحده اظهار میکند، قانونگذاران باید روشهایی برای تقویت بازار رقابت و همچنین تقویت و اجرای قانون ضدانحصار در نظر بگیرند. برای مدتی طولانی، آمریکاییها شاهد این قضیه بودهاند که دادگاهها سابقهای متمرکز بر آسیبهای مشتریانایجاد کردهاند؛ معیاری که نمیتوان آن را در صنعتی که مدیران برجسته شرکتها به اشتباه بارها و بارها خدماتشان را بری کاربران «رایگان» میخوانند محاسبه یا تنظیم کرد. ناظران باید به راهکارهایی برای مهار قدرت غالب این پلتفرمها فکر کنند. همانطور که یکی از ما قبلا پیشنهاد داده، این پلتفرمها به طور فزایندهای نشانههای انحصارطلبی ذاتی را نشان دادهاند و باید با همین نگاه تنظیم شوند.
الان زمانی مهم برای سیاستگذاری در زمینه فناوریست. در حقیقت، اراده سیاسی قویای وجود دارد تا قدرت اقتصادی که طی دههها از سوی یک صنعت فرصتطلب جمعآوری شده را مهار کند. شکایت دولت ترامپ علیه گوگل ممکن است گامی در مسیر درست باشد. از این رو کنگره بعدی یک فرصت قدرتمند برای پیشبرد یک برنامه اصلاحاتی موثر و جامع برای نظم بخشیدن به غول فناوری را برای همیشه دارد. دولت بعدی (چه به رهبری بایدن و چه ترامپ) باید از این فرصت استفاده کرده و در این مسیر تلاش کند تا قوانین موثری برای محافظت آنلاین از کاربران تصویب کند.
منبع: foreignpolicy.com