پرونده شماره پیش روزنامه (شماره ۸۶۱) نشان داد از ۹ پرونده تخلف نشریات در سال گذشته، پنج شکایت از سوی دفتر نهاد نمایندگی دانشگاه صورت گرفته است. شاکی پرونده نشریه فروغ هم که رسما اعلام نشده است. موضوع پروندههای دیگر دو انتشار بدون مجوز و یک درگیری حقوقی میان عوامل نشریه بوده. البته شکایت از نشریه داد هم برمیگردد به برگزاری برنامههای گفتوگو و ارائه که ذیل موضوع انتشار نشریه نمیگنجد. این یعنی تقریبا دلیل همه شکایتها و پروندههای اصلی موضوع عفت عمومی است؛ از جلد و محتوای فروغ تا جلد الصناعیه و عکسهای حرکت و دکوپاژ.
سالها پیش از محسن نامجو قطعهای منتشر شد که آیاتی از سوره شمس را با همراهی ساز خودش میخواند. شکایت از انتشار این قطعه با موضوع اهانت به قرآن مهاجرت نامجو را سرعت داد. نکته جالب اما شاکی پرونده بود؛ عباس سلیمی، امیر بازنشسته ارتش که بسیاری او را به عنوان مجری مسابقات بینالمللی قرآن و یک فعال قرآنی میشناختند، از محسن نامجو به خاطر بیحرمتی به قرآن شکایت کرد. نه مدعیالعموم خودش اقدام به باز کردن پرونده کرد، نه نامجو در فاصله کوتاهی از پخش شدن قطعه بازداشت شد.
عباس سلیمیها پیش از این در دانشگاه هم دیده میشدند. آدمهایی که اگر هم با آنها اختلاف عقیده داشتید اما تکلیفتان با ایشان روشن بود، حاضر بودند در قامت شاکی هم شده در برابر شما بایستند. گزارش پروندههای نشریات نشان میدهد سلیمیها یا دیگر در دانشگاه نیستند، یا چیزی مثل عفت عمومی دیگر برایشان انگیزه اقدام ندارد. حالا نهادهای رسمی باید خودشان میان گود بیایند تا از آنچه حریم عفت عمومی میدانند پاسداری کنند.
حتی در ماجرای فروغ با همه نبردهای توییتری باز هم عباس سلیمی در دانشگاه پیدا نشد و این خود مدیران بودند که برای درآوردن چشم فتنه آستین بالا زدند. برافتادن نسل سلیمی بیشک یک پدیده قابل مطالعه است. دلیلش را باید پیدا کرد، شاید وابستگی به نهادهای رسمی بیشتر شده و همه کنار گود نشستهاند. شاید چشم بدنه گروهها دیگر جز به دهان نوک هرم نیست و کسی قرار نیست خودش کاری کند. شاید جوانترها خودشان به دیدن عکسهای فرش قرمز عادت کردهاند و حالا دیگر از خودمان شدهاند. دلیل هر چه بوده و هست دیگر عباس سلیمی زحمت شکایت از محسن نامجو را نمیکشد.