بهعنوان سوال اول، استادی سختتر است یا معاونت علمی؟!
عجب سوال سختی پرسیدید!
راستش را بخواهید، هرکاری یک قیودی دارد؛ ممکن است کسی استاد خوبی باشد اما نتواند معاون علمی باشد؛ ممکن هم هست یکنفر معاون خوبی باشد اما نتواند بهخوبی استادی کند .اما اگر اینطور به معاونت علمی نگاه کنیم که وظیفهاش زیرساختسازی و تنظیمگری برای اساتید و کسبوکارها و زیستبوم علموفناوریست، چندان جنس دور از همی ندارند.
تفاوتشان صرفاً این است که معاونت با ساختارها مواجه میشود و استاد با انسانها و میتواند معاون علمی پرورش دهد.
از نظر شان و اهمیت ذاتی، معتقدم استادی مقام بالاتریست اما از نظر سختی کار و دغدغه و حجم مسائل، به جرئت صدبرابر استادی یا حتی بیشتر است.
استادی آدمرا خسته نمیکند؛ من یک وقتهایی ۶ صبح به دانشگاه میآمدم و ساعت ۱۰ شب برمیگشتم و حین برگشت، همه ذوقم این بود که دوباره ۶ صبح شود و به شریف بیایم.
در معاونت علمی هم آنقسمتهایی که از جنس استادیست و در حال ایجاد و کمک به رشد و توسعه و پروبال دادن به شکوفایی چند انسان یا مجموعه دانشبنیان هستی، اصلاً خستهکننده نیست اما آن مواردی که اجرایی، ساختاری، حقوقی، بودجه یا... است، بسیار آزاردهنده و خستهکننده خواهد بود.
یکی از موارد مهم در معاونت علمی، توسعه ظرفیت انسانی و بسترسازی برای بروز استعدادهای ذاتی دانشجوهاست؛ برای این مسئله چه کردید و چه خواهید کرد؟
من معتقدم برای اینکه بتوانیم یک زنجیره تکمیلکننده تشکیل دهیم و تبدیل ایدهها و افکار به ارزش اتفاق بیُفتد، چند مرحله داریم:
اول، اندیشه و نظریه است که کمتر هم به آن توجه میکنیم که قبل از هر چیزی در دنیا مهم است و موتور مولد و محرک جریان است؛ بسترش هم دانشکدههای علوم پایه و اندیشکدههاست.
مرحله بعدی علم است؛ علم حاصل تئوریهاییست که از آزمایش نظریات و فرضیههاست. بستر تولید علم دانشگاه است و عالم تربیت میکند و فرضیههای جدید را شکل میدهد و در قالب مقالات و کتابها بازتاب مییابد.
مرحله بعدی فناوریست که با کاربردی شدن چند تئوری ایجاد میشود و در قالب ثبت اختراع (patent) منتشر میشود. بستر فناوری در مراکز تحقیقات فناوری یا شرکتهای دانشبنیان است و آنرا توسعه میدهند.
خانه بعدی نوآوریست؛ ترکیب خلاقانه تعدادی فناوری که بسترش مراکز تولید نوآوریست و به طور ضمنی کارآفرین تولید میکند و محصول اولیه تحویل میدهد.
بخش بعدی بازار است که تاجر یا business man را آموزش میدهد و محصول جانبی آن ثروت و ارزش است.
آن اتفاقی که شما پرسیدید زمانی رخ میدهد که این بخشها به صورت زنجیرهای کنار هم قرار بگیرند؛ در معاونت علمی تابحال دو قسمت از این زنجیره بیشتر مورد توجه بود؛ اولی کارآفرینان و دومی تا حدودی استفاده از فناوری؛ یکی از چیزهایی که من پیگیری کردم تا راه بیُفتد این بود که همه این پنج رکن، مسئول و بخش مربوط به خود را داشته باشد و به آن فکر و برایش برنامهریزی شود.
در بخش اندیشه، در بنیاد علم در تلاشیم با استفاده از تعدادی از دانشکدههای علوم پایه و اندیشکدهها به اندیشهورزی و نظریهپردازی کمک کنیم.
در بخش توسعه علم تمرکز ویژهای بر دانشگاهها داریم؛ قبل از آنکه شرکت یا نوآوری شوند؛ در دانشگاهها هم معتقدم بستر تربیت در دانشگاه استاد است و مهمترین کاری که باید انجام دهیم، هویت دادن، ارتقا دادن و جمعکردن دانشجویان دور استاد است و از این جمع حمایتهای مالی، ساختاری، قانونی و... بشود. به همین علت، بنیاد نخبگان، بنیاد علم و مرکز توسعه فناوریهای راهبردی تمام تمرکز خود را روی دانشگاهها با محوریت اساتید گذاشتهاند و حتی بسیاری از امتیازات بنیاد نخبگان مثل گرنت علمی، امریه سربازی، وام مسکن و... هم از طریق استاد توزیع و تخصیص داده شود.
یکی از مسئولیتهایی که در حکم شما تعریف و به اسم معاونت اضافه شد «اقتصاد دانشبنیان» بود؛ اولاً چقدر از شرکتهایفعلی در حال رفع نیاز کشور هستند و با چه شاخصی سنجیده میشوند و در حوزههای مختلف چه تلاشی کردهاید؟
دوم هم اینکه آیا به فکر رسوخ فناوری در شرکتهای بزرگ هستید؟ که مثلاً یک مجموعه صنعتی بانی چندین شرکت دانشبنیان شده و هم آنها را رشد دهد و هم نیازهای خود را برطرف کند.
در دنیا دو نگرش به نوآوری وجود دارد؛ یک نگرش STI است که میگوید اول علوم را توسعه بده، از این علوم، بهدردنخورها را دور بریز و با آنها که بهدرد میخورند، فناوری را توسعه بده و از فناوریهایی که بهدرد نمیخورند استفاده نکن و با آنها که خوب هستند، محصول توسعه بده و به بازار عرضه کن؛ رویکرد کاملاً عرضه محور که در آمریکا در طول یکی دو دهه اخیر دنبال شده است؛ یعنی بدون توجه به نقطه نهایی، به همه حوزهها و فناوریها و... بها میدهی بلکه در آینده اتفاق ویژهای از دل آن رقم بخورد.
این رویکرد اگرچه میتواند منجر به مجموعهها و نوآوریهای تحولآفرین و بنیادی شود اما دو ایراد دارد؛ اول اینکه نرخ آسیب بالایی دارد و تعداد زیادی مجموعه در این روند از بین میرود؛ دوم آنکه حجم زیادی هزینه را از بین میبرد.
یک رویکرد دیگر رویکرد «کشش بازار» است که مثلاً در آلمان یا کره پیاده کردهاند؛ مسئله نهایی از همان روز اول مشخص است و برای حل آن شاخههایی در درخت فناوری در میآید و فناوریهایی که وجود ندارند هم تبدیل به تحقیقات علمی میشوند. رویکردی که اصطلاحاً به آن آبیاری قطرهای میگویند. فایده اولش آن است که منابع کمتری دور ریخته میشوند و دوم آنکه شکست و ناامیدی انسانها کمتر میشود و بختآزمایی و شانسآزمایی در آن کم میشود.
معایبش هم آن است که نمیتوانی نوآوریهای ساختارشکن بهدست بیاوری.
سابقاً در معاونت علمی روش اول جلو میرفته که در مواقعی موفقیت نداشته و گاهی هم موفقیتهایی کسب کرده است.
رویکرد من دو-سوم و یک-سوم است؛ که یک-سوم برای حالت اول و دو-سوم نوآوریهاییست که در کشور مشتری دارد.
اضافه شدن کلمه اقتصاد دانشبنیان هم دقیقاً از همین نگاه بود تا بتواند فناوریها و نوآوریهای ما حال مردم را خوب کند و در زندگیشان اثر واقعی بگذارد و برای این کار نیاز به یک خیزش داریم؛ علت آنکه در گذشته کمتر بوده هم این است که شرایطش را نداشتیم و حالا که شرایطش را داریم و حدود ۱۰ هزار شرکت داریم، باید به آن سمت برویم.
نمونههایش هم تاکسیهای اینترنتی و سایر حوزههایICT است که بهکار مردم میآید و همین روند در کشاورزی، سلامت، نفت و... هم در جریان است؛ اما چرا مردم فقط حوزههای ICT را حس میکنند؟ علتش این است که این حوزهها قبلش وجود نداشته و ایجاد شده و ملموس است اما فلان دارو یا محصول کشاورزی، قبلش هم بوده و صرفاً فرایندش بهبود یافته و تولید داخل شده است و چندان ویژه احساس نمیشود.
در معاونت علمی ما ستادهای مختلف داشتیم که همه کار میکردند و حوزههای مختلفی را شامل میشدند؛ ما اول فناوریهای پیشران و نوظهور مهم در ایران و جهان را تعیین کردیم و در ادامه برای هرکدام ستاد توسعه آن فناوری را ایجاد کردیم تا به آینده فکر کنند و در دانشگاهها فعالیت کنند؛ مثل هوش مصنوعی، مواد و ساخت، زیستی و...
از طرفی ستادهای توسعه اقتصاد دانشبنیان ایجاد کردیم؛ در بخشهای سلامت و پزشکی، انرژی-نفت-پتروشیمی، آب-اقلیم-محیطزیست، مسکن، کشاورزی و... تا به گذشته نگاه کنند و فناوریهای موجود را به صنایع بزرگ نفوذ دهد و مسائلشان را به شرکت مربوطه وصل کنند.
شما در ابتدای مسئولیت، اینطور گفتید که معاونت نباید قائم به فرد باشد و باید ساختارها و سازوکارهایی ایجاد شود که بهطور خودکار پیش بروند؛ برخی فعالین این حوزه معتقدند که این سازوکار نامشخص است یا بروکراسی طولانیتری شده و پروژهها تا ۶ - ۷ ماه بلاتکلیف میماند و بعضاً لغو میشود درحالیکه سابقاً اینطور نبود و باسرعت پیش میرفت؛ توضیحی دارید؟
ببینید شما وقتی ۶ - ۷ سال داشتید یک نوع لباس میپوشید و یک آزادی عملهایی دارید؛ در ۱۰ - ۱۲سالگی، آن لباس را دیگر نمیتوان پوشید و باید سایز بزرگتری را تجربه کرد.
در مورد زمان به جرئت میتوانم بگویم ۴۰ الی ۵۰ درصد متوسط زمان انجام کارها و پیگیری پروژهها کاهش پیدا کرده است؛ ببینید ساختارسازی با سامانهسازی متفاوت است؛ بله ساختارسازی، بروکراسیآور است اما سامانهسازی اینطور نیست؛ من شرکت سراغ دارم که با یک پروپوزال از چند منبع و مرکز حمایت مالی گرفته است و هیچکس از دیگری خبر ندارد؛ وقتی جمعیت شرکتها و مخاطبین و حوزهها بالا میرود؛ دیگر نمیتوان پروژهای کار را پیش برد؛ ایضاً آدمهایی هستند که در شهرستانها صدایشان را کسی نمیشنود و برای همین ۵۵ درصد منابع ما عموماً در تهران هزینه میشود یا حدود ۲۰ درصد از شرکتهای ما از ۸۰ درصد منایع معاونت علمی استفاده کردهاند؛ درحالیکه در اصل نباید در حالت متوازن اینطور باشد؛ برای همین مجبوریم هوشمندسازی کرده و سامانهسازی کنیم.
قبلاً ما بخشهایمان چندان اطلاعی از هم نداشتند و دیتای یکپارچهای از اقدامات و حمایتها نداشتیم و شفاف میگویم که هیچ بیگدیتایی از شرکتها، فعالیتها و حمایتها خروجیهایشان نداشتیم؛ حالا این قطار در حال حرکت که باید ضمن حرکت، تعمیر شده و ارتقا پیدا کند، ممکن است برخی جاها دو سه ماه مشکلات و تاخیرهایی ایجاد شود اما قطعاً بعد از این پروسه موقت، قطار شما با سرعت و کیفیت بیشتری حرکت خواهد کرد.
اگر به بهانه کند شدن سرعت، سراغ هوشمندسازی، سامانهسپاری و یکپارچهسازی اطلاعات نروید، در ابعاد بزرگ، قطعاً سیستم شما ضربه خواهد خورد.
این کار هم از تخصیص نامتوازن منابع به علت روابط و دسترسیها و نبود اطلاعات جلوگیری میکند، هم میزان مصرف و نحوه آنرا شفاف و یکپارچه میکند و سرعت را حتی نسبت به قبل ارتقا میدهد؛ روندی که قطعاً موقت است و بهمرور و با پایان سامانهسازیهای ما رفع خواهد شد. در حال حاضر هم با داده میتوانم به شما بگویم که چقدر این زمان کاهش یافته، چقدر تعداد طرحها رشد داشته و وضعیت حتی در همین مسیر تغییرات بهبود داشته است.
این بهمعنای این نیست که دکتر ستاری زحمت نکشیده؛ نخیر من هم اگر بودم در آن زمان، همان روند را طی میکردم، اما وضعیت فعلی نیاز به ارتقا دارد که ما به آن نسل چهارم معاونت میگوییم و بعد از من هم باید این روند هر چند سال یکبار رخ بدهد و ساختار متناسب با شرایط بهبود و پیشرفت پیدا کند.
شما در ابتدای مسئولیت و در طول یکسال اخیر، از لزوم راه افتادن مجموعههای بزرگ پیشران صحبت کردید؛ این موضوع با گسترش کمّی شرکتها منافات ندارد؟ و اینکه چطور انتخاب میشوند و چه مسیری را طی میکنند؟
من دو سه هفته پیش، یک تیمی را به کره فرستادم تا تمام پارکها و فناوریهایشان را بررسی کنند؛ به جرئت میتوانم بگویم شرکتهای کوچک ما از نظر کیفیت، از شرکتهای کرهای و اروپایی و آمریکایی واقعاً بالاترند؛ به عنوان شعار خوشگل هم نمیگویم؛ اگر اینطور بود پس چرا دنبال این هستند تا بچههای ما را جذب کنند؟ چون واقعا قوی هستند؛ اما تفاوت این است که در کشورهایی مثل آمریکا، حمایتهای مالی بزرگی وجود دارد و مجموعه رشد میکند اما ما چندان در کشور، آنرا نداریم؛ یا اینکه مثل سامسونگ، یک شرکت بزرگ، به چند صد شرکت کوچک وصل است و آنها به این مجموعه کمک میکنند و شبکهای راه افتاده که منجر به اتفاق بزرگی مثل سامسونگ میشود.
ما صنایع بزرگ را مثل فولاد و نفت و... داریم که مثل تنه درخت هستند و شکوفه و برگهایی داریم که همین شرکتهای کوچک و بزرگ هستند که باید به هم وصل شوند و اگر وصل نشوند، اتفاق خاصی نمیافتد .این نظر من نیست؛ روش معتبریست که در کشوریکه منابع محدود اما بازارهای خوبی دارد، باید به این سمت رفت. برای این کار هم باید اول سراغ شرکتهای بزرگ رفت؛ از معدن فلان و فولاد بهمان تا پتروشیمی و... که قانون جهش تولید هم ظرفیت بسیار خوبی برای ما ایجاد کرده است.
ما به این پروژهها پیشران میگوییم و کنسرسیوم را شکل میدهند؛ برخی نمونههایی که در حال حاضر سراغش رفتیم و پروژههای پیشران هستند که یا نیازش وجود دارد یا حمایت میکنیم تا ایجاد شود، عبارتاند از: RSS و حفاریهای جهتدار، دامپتراک، دکلهای Shallow Water یا حفاری در آبهای کمعمق، دستگاههای X-Ray کانتینرها در گمرک و...
با دستگاههای مختلف سلامت و کشاورزی و صنعتی و معدنی و پتروشیمی و... این پروژهها را تعریف کردیم و به سمتش میرویم.
گام بعدی این است که با مجموعههایی که توان جمع کردن پروژه را دارند، یکسری محور یا سرکنسرسیوم ایجاد کنیم و شرط میگذاریم که در این کار با ۴-۵شرکت دیگر مشارکت کند تا هم هویتشان باقی بماند و هم کنار هم کار کنند تا این زنجیره شکل بگیرد و این کنسرسیوم در بلندمدت تبدیل به هلدینگ شوند؛ بهطوری که الان در بعضی حوزههای IT، نرمافزارهایی داشتیم که کنار هم آمدند و تبدیل به یک هولدینگ شدند و این مدل را باید در یک زمانبندی به حوزههای دیگر هم گسترش داد.
یکی از چالشهای کشور لزوم توجه به گسترش دانشهای بنیادی و از آن طرف مشکلات دانشجویان دکتری و پسادکتریست؛ چه برنامهای برای حمایت از این دانشجویان دارید؟
حمایت از همه دانشجویان پسادکترا وظیفه در حوزه وزارت علوم است. کار اصلی معاونت علمی جریانسازیست و در راستای این وظیفه به حمایت بخشی از این جامعه خواهد پرداخت؛ به عنوان مثال حقوق استادیار پایه یک به این بخش برگزیده اختصاص مییابد. این گزینش براساس نیاز بازار انجام خواهد شد و درعمل افراد مخاطبان اصلی نیستند بلکه پروژههایی که نیازی از کشور را برطرف میکنند، در چارچوبهای حمایتی معاونت علمی قرار خواهند گرفت. یا با نگرش عرضهمحور پروژهای توسط ستاد توسعه فناوری تعریف میشود و مشتری پروژه خود معاونت خواهد بود یا با حمایت مادی و معنوی معاونت علمی این پژوهش به طور مستقیم به بازار عرضه خواهد شد.
در یک سال اخیر، حدود ده سفر خارجی داشتید. عایدی این سفرها فراتر از تفاهمنامه و... چیست چطور اثرات واقعی خواهد شد؟!
ما تاکنون تفاهمنامهای امضا نکردهایم بلکه هدف، امضای موافقتنامه و قراردادهای مشخص و عملیاتیست. در موافقتنامهها، موضوعیت کار، شاخصهای ارزیابی، مدیریتهای مالی و تمام موارد با جزئیات ذکر میشود و برخلافه تفاهمنامه ۲ صفحهای، طرفین در حدود ۵۰ صفحه درباره موضوع، زمان، تعهد و موارد مربوطه توافقات خود را به ثبت میرسانند و کاملا بار حقوقی دارد. همچنین عایدی دیگر این سفرها همکاری با بخش خصوصی ایرانی در آن کشورها جهت گسترش فعالیتها مانند ایجاد خانههای نوآوریست که طرفین از آن نفع خواهند برد. درمجموع اقتصاد دانشبنیان بدون گسترش صادرات به رشد موردنظر نخواهد رسید. از طرفی حوزه علم و فناوری هم زبان مشترک همه دنیاست و هم در آن حرفی برای گفتن داریم. کشورهای دیگر هم به دلیل رشد قابل توجه ایران در فناوری همراه با قیمت ارزان، علاقهمند به همکاری با ما هستند. مثلا با ونزوئلا ۴۰۰ میلیون دلار قرارداد و با روسیه صرفاً در یک مورد موتور هواپیما توافقات چندصدمیلیونی صورت گرفته است. چشماندازمان هم این است که تا پایان سال بتوانیم ارزش این قراردادها را به یک میلیارد دلار برسانیم و تا پایان دولت سیزدهم نیز با ۴۰ کشور تبادلات فناوری برقرار کرده و با هرکدام حداقل یک قرارداد را به مرحله عملیاتی رسانده باشیم.
یکی از موضوعات جنجالی یکسال اخیر که با آن مواجه بودید، مهندسی معکوس ماشینهای تسلا بود. اصلاً چرا به سراغ این کار رفتید؟ اگر دنبال ارتقای صنعت خودرو هستیم، راههای کمهزینهتر یا کارآمدتری وجود ندارد؟
درحالحاضر مسئله خودرو در کشور ما مسئله علموفناوری نیست؛ بلکه مسئلهای اقتصادیست. تولید یک خودروساز بعد از تولید حدود دومیلیون نمونه سودآور میشود. درحالی که کل بازار مصرف ما ۱.۵ الی ۲ میلیون خودروست و برای پاسخگویی به این نیاز ۲۰-۳۰ مجموعه خودروسازی داریم که هرکدام هم ۵-۶ مدل خودرو عرضه میکنند! خب طبیعیست که ۱۵ سال زمان ببرد تا خودرویی مانند سمند از ضرردهی خارج شود. در کشور ما یک خودروساز کافیست و هزینههای گزاف و اضافهای جهت ایجاد تجهیزات مستقل برای هر کدام از این شرکتها به صورت چندباره اتفاق میافتد که میتوانست صرف ایجاد مثلا فبی شود که درآن تراشه بزنیم!
اما یک نگاه دیگر به صنعت خودرو، بحث آینده فناوریها در این حوزه است. در این زمینه، پنج خودروی تسلایی که سال ۹۷ خریداری شده بودند را بنچ مارک کردیم و تارا یکی از محصولات آن است. کشورهایی مانند چین و هند توسعه سریع فناوریهای خود را مدیون مهندسی معکوس تکنولوژیها هستند. بنچمارک با کپی کردن متفاوت است و هدف اصلی آن آموختن اصول طراحیست؛ عدهای به ما گفتند که این اطلاعات را میشود در اینترنت هم پیدا کرد! درحالیکه جزئیاتی که ما میخواهیم و موضوعات فنی این خودروها به هیچ وجه در اینترنت پیدا نمیشود. خودروی برقی ۵ سالیست که با حمایت معاونت علمی روبه پیشرفت است و اگر سیاستهای غلط خودروهای بنزینی درقبال آن پیش گرفته نشود، میتواند پنجره فرصتی به سوی توسعه فناوریهای آینده باشد.
یکیدیگر از موضوعاتی که در این یکسال گفتید و جنجالی هم شد، موضوع مهاجرت شرکتهای دانشبنیان بود؛ چالشی که بهنظر میرسد وضعیت خوبی ندارد؛ نظرتان چیست و چه برنامهای برایش دارید؟
بهعنوان یکی از مجموعههای درگیر با مسئله خوب است به شما بگویم که آمار مجموعهها، افراد و شرکتهای مهاجرتکننده در حال حاصر اصلاً خطرناک نیست؛ یعنی مثلا اگر تا سالهای قبل ۱۰۰ نفر میرفتند؛ حالا ۲۰۰ نفر شده است؛ چند نفر متخصص داریم؟ مثلاً ۲۰۰۰تا؛ چند نکته اینجا مطرح است؛ اول اینکه چرا بالا رفته است؟
یکی این است که ما وقایع سیاسی مختلفی را پارسال و قبل از آن داشتیم؛ دو سال درگیر کرونا بودیم و متقاضیان مهاجرت امکان پذیرش نداشتند و از طرفی کشورهای دیگر هم امکانات خوبی در اختیار متخصصان قرار می دهند تا به جای تربیت نیروی خودشان، آنها را جذب کنند.
موضوع دیگر این است که اگرچه من معتقدم این آمار کاهش خواهد یافت و نشانههایش هم ظاهر شده است اما نباید بیخیال باشیم و بگوییم انشالله گربه است! باید اتفاقا مراقب باشیم که این شیب زیاد نشود و روند آن کاهشی شود تا در آینده با مشکل جدی مواجه نشویم.
چهکار باید کرد؟ اول از همه تکریم باید اتفاق بیفتد. صاحبان کسبوکارها باید افرادی را پای کار مسائل خودشان ببینند. همچنین تسهیل فضای کسبوکار و کاهش موانعی که از طرف دستگاههای مختلف ایجاد میشود در دستورکار است. و مهمتر از همه باید فرصت تاثیرگذاری برای نخبگان ایجاد کرد. تجربه و مطالعات آماری ما نشان میدهد که انگیزه دوم نخبگانی که مهاجرت میکنند، مالیست. بسیاری از آنها به دنبال اثرگذاری هستند و آن را فرای منافع خودشان میپسندند. خیلی از این افراد هستند که بعد از مهاجرت به ما مراجعه میکنند و دنبال انجام کارهای موثر در داخل کشوراند. در همین سال ۱۴۰۲ حداقل ۷۰ شرکت تازه تاسیس توسط دانشجویانی داشتیم که از خارج از کشور برگشتهاند!
اخیراً تغییراتی در برنامه سرآمدان علمی رخ داد و انتقاداتی را به همراه داشت؛ این تغییرات چه بود و برنامهتان برای آینده چیست؟
تا قبل از این، سرآمدان علمی، بر اساس درصد بالا و تعداد مقالات و برخی آمارهای بینالمللی انتخاب و تقدیر میشدند و به آنها دانشجوی پسادکتری اختصاص میدادند و ما این روند را تغییر دادیم؛
اولاُ محل و نحوه انتخابش را از ستاد نانو به بنیاد علم محول کردیم. حقوق دانشجویان پسادکتری که این افراد داشتند نصف سایر دانشجویان پسادکتری بود که آنرا افزایش داده و برابر کردیم.
قصد داشتیم این تصمیم به روند سرآمدان امسال برسد اما نرسید و از سال آینده اجرایی خواهد شد. از سال آینده کمیته، بیشتر از تعداد و کیفیت مقالات، همانند جایزه مصطفی به اثرگذاری پژوهشهای علمی خواهد پرداخت. همچنین جوایز را به تعداد کمتر و با مقدار زیادتر تغییر خواهیم داد که امکان انجام کارهای شاخصتری توسط سرآمدان مهیا شود. چراکه همانطور که ذکر شد وظیفه معاونت علمی جریانسازی و الگوسازی و افقنماییست.
کشورهایی مانند ترکیه در جایگاه علمی بالاتر از ما هستند و برخی میگویند کشورهای منطقه مانند عربستان نیز درآیندهای نهچندان دور جلو خواهند زد. برای حمایت از پژوهشهای مرز دانش چه اقداماتی مدنظر دارید؟
امسال بودجه بنیاد علم ده برابر و گرنتها ۵-۶ برابر شده است. اخیرا چند گرنت 3 میلیارد تومنی درزمینه کوانتوم فراخوان شده که کل جامعه مخاطبینش ۲۰۰ نفر بوده است. بله درحالحاضر عربستان در جایگاه سوم و ما در جایگاه پنجم هستیم و حتما حمایتها از تولیدات علمی و مقالات باید افزایش پیدا کند. منتها به این نکته هم توجه کنید که بسیاری از دانشجوها ترجیح میدهند به جای انتشار مقاله سراغ تبدیل علم به فناوری و ایجاد کسبوکار بروند. این شرکتها را محققینی تاسیس کردند که میتوانستند در زمینه انتشار مقاله فعالیت کنند؛ پس در بررسی شاخص تولید علم این معیار نیز باید نظر گرفته شود. در سال گذشته ۴۳۰ هزار میلیارد تومان گردش مالی شرکت های دانش بنیان بوده است. آمارها را نگاه کنید. چند کشور در تولیدات علم از ما پایینترند و در فناوری و رفاه و اقتصاد دانشبنیان خیلی از ما بالاترند؟ پس به این موضوع باید از جوانب مختلف نگاه کرد و لزوماً رتبهعلمی را نباید به تنهایی دید و درباره آن اظهار نظر کرد.
بنیاد علم در سالهای اخیر متمرکز بر اندیشهورزی بوده و اقدامات ستاد حمایت از فناوریهای نرم و فرهنگی و ستاد حمایت از فناوریهای حکمرانی و مالی دراین راستا هستند. بخش تبدیل علم به فناوری بر عهده مرکز توسعه فناوریهای راهبردی و بخش گسترش کارآفرینی نیز برعهده مرکز زیرساخت است. اخیرا دو ابتکار جدید صورت گرفته که پیشبرد اهداف را بسیار تسریع بخشیده:
۱) برش استانی: پنج استان به عنوان استانهای بالقوه انتخاب شدند و به قولی پیمانکارهای معاونت علمی در استان خودشان هستند. از طرفی منابع معاونت به آنها اختصاص مییابد و از طرف دیگر استانها نیز در مسئولیتهای معاونت مثلا در افزایش اشتغال شریک میشوند. پنج استان دیگر نیز قرار است به زودی به این برنامه اضافه شوند. همچنین معاونین تمام استانها را در بازههای سه ماهه میگردند که سبب گسترش حمایتها در سطح کشور شده است. مثلا شرکتهایی از روستاهای اطراف بوشهر و شهرکرد داریم که از طرف معاونت حمایت میشوند بدون اینکه پایشان به معاونت باز شده باشد!
۲) برش دانشگاهی: این برنامه درحالحاضر به کمک دانشگاههای شریف، صنعتی اصفهان، علم و صنعت، بهشتی و علامه پیش میرود. به عنوان مثال اخیرا از دانشگاه شما ۵۰۰-۶۰۰ میلیارد و از پارک حدود ۱۰۰ میلیارد حمایت شده است و قرار است ۱۰۰ تا یک میلیاردی به ایدههای جذاب دانشبنیان و صنعتی اساتید مختلف اختصاص داده شود.