ویرگول
ورودثبت نام
دانیال شریفی
دانیال شریفی
خواندن ۴ دقیقه·۲ سال پیش

نقد روانشناختی انیمه Spirited Away (َشهر اشباح)

توجه، خطر اسپویل شدن !!!

شهر اشباح انیمه ای به کارگردانی و نویسندگی آقای میازاکی با ژانر درام و فانتزی ، اثر خوبی هم از منظر روانشناختی است .

در شروع داستان ترس و اضطراب پدر و مادر را می دیدیم . چیهیرو تجربه ی عادی این مسیر را طی میکرد او باید غم میداشت چون‌ دچار فقدان دوستان و شهرش شده بود اما پدر و مادرش این احساس غم را سرکوب کرده و در ظاهر خونسرد به نظر میرسیدن ، برای مثال بعد از گم‌شدن ، رفتار پرخطر یعنی رانندگی خطرناک پدر را دیدیم و مادر هم اضطرابش رو با خشم‌ انفعالی سکوب کرد و رو به همسرش گفت : همیشه ما رو اینجوری گم میکنی ؟؟

در ادامه پدرو مادر که با حرص و ولع در خوردن سعی در سرکوب احساسشان دارند و تمام آن خوراکی ها را جوری میخورند که انگار سیری ندارند و تبدیل میشوند به خوک که نماد حرص و ولع و طمع است. پدر و مادر چیهیرو با گرفتار شدن در امیال نفسانی خود ، هویت انسانی خود را از دست میدهند .

چیهیرو در جایی که پدرو مادر خوکش را دید و همچنین بسته بودن راه برگشت را ، به شدت ترسید و اضطراب سرتا پای او را فرا گرفت و با انکار (این فقط یک خواب است و...) سعی در سرکوب ترسش داشت که دوستش به کمکش آمد و مانع از انکار او شد و واقعیت را نشانش داد که ازش فرار نکند و با خوراندن واقعیت (غذای دنیایی) مانع از بین‌رفتن او شد و باعث نجات چیهیرو شد (آنچه از او فرار میکنی نقطه درمان توست و باید در آنجا آرام بگیری).
چیهیرو یک مسیر درمانی رو طی میکند دومین درمان او ترس از ارتفاع است که با مواجهه شدن با آن پله ها اتفاق می افتد و غرق در ترس و افتادن و مواجهه با این ترس و ریختن دیوار ترس است.

در ادامه عشق خام و خودشیفته وار از یک شبح بی چهره (بی چهرگی او نماد از بی هویتی او بود) را مشاهده کردیم این شبح نیاز به مهر و دلبستگی دارد و اولین جرقه را چیهیرو با اجازه ورود دادن به او می زند ، او عاشق چیهیرو میشود و بارها سعی دارد چیهیرو را با بلعیدن به مالکیت خویش درآورد چون مهروزی آن شبح بی چهره ، یک نوع خودشیفتگی و عشق ناپخته است و این جریان ادامه دارد تا اینکه چیهیرو به او نشان میدهد که مال او نیست نمی تواند تصاحبش کند و وقتی شبح با این حقیقت رو به رو میشود تمام چیزهایی که فکر میکرد به این احساسش کمک و بلعیده بود را پس میدهد و عشق را معنای دیگر میابد و بعد با خواهر یوبابا آشنا می شود و او احساس تعلق خاطری که شبح به دنبالش بود را میدهد و شبح احساس امنیت کامل میکند و آرام میگیرد.

هاکو عاشق چیهیرو بود عشقی که از هویت او قوی تر بوده چرا که هویتش را فراموش کرده بود اما احساسش را خیر و این‌عشق وقتی رشد میکند هویتش‌ را به ارمغان‌ می آورد .

شروع به کار چیهیرو در این حمام (جامعه) نشان از این دارد که کودکی مثل چیهیرو هم‌ برای اینکه از بین‌ نرود و نابود نشود باید مقداری تن به این جامعه گناه آلود و فاسد بدهد و فرد بیکار هم در این جامعه جایی ندارد .

سر تا سر انیمه می دیدیم ، هرکسی که وارد آن حمام عمومی می شود تا جایی که بوی بدش فقط مربوط به اتاق خودش می شد اشکالی نداشت اما همین که این بدی ها و بوی گند کارهایش باعث آزار دیگران می شد همه بر می انگیختن . شبحی که بوی بسیار بدی میداد مثال خوبیست و نمادی از انسان فاسدی داشت که دیگر اعمالش فقط به خودش مربوط نبود به دیگران هم مربوط می شد و وقتی چیهیرو درمانش کرد با کشیدن اعتراف از او و محتوای گناهانش را بیرون کشید باعث نجات او شد ، نکته جالبش اینجا بود که او خود یک قربانی بود یعنی انسان فاسدی که خود به خود فاسد نمی شود انسان های دیگر باعث فساد و آسیب به او میشوند با ریختن آشغال های فکری و رفتاری خود در ذهن فرد.

یوبابا همانند یک رهبر جامعه فاسد میدانست چطوری بر انسان ها حکومت کند او ترفند جالبی داشت برای به دام انداختن انسان ها به کمک طمع آن ها ، هویتشان می دزدید که با اینکار تا ابد آن ها را به بردگی‌ میگرفت او میدانست انسان ها و موجودات اگر از اصل خویش دور شوند تا ابد برده می مانند و او خوب میفهمید که انسان بی هویت ابزاریست در دست دیگران .

شاید پیام اصلی داستان این است که : جامعه ای که فساد او را گرفته چندان هم‌ بد نیست اگر بمانید و با آن مواجهه شویم و گناه کارانش را پس نزنیم و با همدلی و مهربانی با آن ها رفتار کنیم آن وقت باعث نجات آن ها می شویم مانند دختر بچه ای که هیچ‌چیز از این گناه ها نمیدانست .

که در هر صورت ما یک قطاری داریم که ما را به راه نجات هدایت کند هرچند بلیطش سخت گیر می آید اما غیر ممکن نیست .
#دانیال_شریفی

شهر اشباحspirited awayنقد روانشناختیعشق و هویتسینما و روانشناسی
دانش آموخته کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی از دانشگاه تهران / رواندرمانگر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید