منبع این پست سخنرانی چهاردهم دوره کلیات اقتصاد خرد دانشگاه امایتی MIT 14.01 Principles of Microeconomics, Fall 2018 است. این دوره مقدماتی، مبانی اقتصاد خرد را پوشش میدهد. موضوعات شامل عرضه و تقاضا، تعادل بازار، نظریه مصرفکننده، تولید و رفتار بنگاهها، انحصار کامل، انحصار چندجانبه، اقتصاد رفاه، کالاهای عمومی و اثرات جانبی است. لینک کورس در MITOPENCOURSEWARE
در جلسه قبل، به این پرداختیم که رفتار بنگاهها در بازار انحصار چندجانبه، زمانی که همکاری نمیکنند (رقابت میکنند) چگونه است. همچنین، در ابتدا جلسه، توضیح دادیم که این بنگاهها میتوانند با هم همکاری کنند و با ایجاد یک کارتل، به مانند یک انحصارگر عمل کنند. در این جلسه، در ابتدا به کارتلها میپردازیم و در آخر به مدل برتراند (رقابت قیمتی) میپردازیم.
در جلسه قبل دیدیم که اگر هواپیمایی American دست به انحصار بزند، چگونه سود خود را حداکثر میسازد:
اکنون، به هنگام تشکیل کارتل، هر دو بنگاه یک انحصار را تشکیل میدهند. در واقع، نحوه حداکثرسازی سودشان مشابه زمانی است که یک بنگاه انحصاری وجود دارد، با این تفاوت که در آخر مقدار بهینه را با هم سهیم میشوند. بنابراین، در این مثال، با تشکیل کارتل، هر بنگاه 96/2 یا 48 مقدار تولید میکند. در این صورت، سود هر بنگاه به شکل زیر است:
در جلسه قبل دیدیم که اگر بنگاهها با هم همکاری نمیکردند، مقدار بهینه 64 واحد با قیمت 211 دلار است. بنابراین، سود بنگاه در این صورت به شکل زیر خواهد بود:
همانطور که میبینید، با تشکیل کارتل نسبت به رقابت با هم، سود بنگاهها افزایش مییابد، هرچند که اندازه بازار کاهش مییابد (از 64 واحد به هنگام رقابت به 48 واحد به هنگام تشکیل کارتل کاهش مییابد).
سوالی که پیش میآید این است که چرا، با این که بنگاه عایدی بیشتری در کارتل دارد، دست به همکاری نمیزند؟ دلایل مختلفی برای عدم تشکیل کارتل در بازار چندجانبه وجود دارد که در اینجا به چندی از آنها میپردازیم:
1. عدم ثبات: بیایید به مثال American , United برگردیم. دیدیم که با تشکیل کارتل، هر کدام از این بنگاهها 48 پرواز خواهند داشت. اما بیایید فرض کنیم که American تقلب کند و تعداد پروازهای خود را به 50 ارتقا دهد. در این صورت قیمت بازار به شکل زیر به دست میآید:
در نتیجه، با افزایش دو واحدی در پروازهای American قیمت بازار به اندازه 2 دلار کاهش مییابد. بیایید در این قیمت سود دو بنگاه را حساب کنیم:
قبل از اینکه American دست به تقلب بزند، سود هر دو بنگاه 4608 دلار بود. با انجام تقلب، سود American به 4700 افزایش و سود United به 4512 کاهش مییابد. در واقع، American با پرواز بیشتر، قیمت پرواز را کاهش داده است، اما از آنجایی که تعداد پروازهای خودش افزایش یافته، از سودش کم نمیشود. در واقع، بعد منفی افزایش خدمات (کاهش قیمت) را به United تحمیل کرده است و بعد مثبت (افزایش سود ناشی از افزایش مقدار تعادلی) را از آن خود کرده است. بنابراین، دیدیم که کارتلها به دلیل تقلب اعضا، معمولاً ثبات خاصی ندارند.
2. غیرقانونی بودن: در دهههای آخرین قرن نوزدهم، شاهد پدید آمدن کارتلهای بسیاری در آمریکا بودیم. این کارتلها در صنعتهای زیادی شامل نفت، راهآهن، مالی، تنباکو و غیره رخ داد. این بنگاهها برای بیشتر کردن سودشان در کنار هم قرار میگرفتند و برای جلوگیری از تقلبها و داشتن ثبات کافی، افرادی را در راس کارتل قرار میدادند که تمام بنگاهها به آن اطمینان داشتند و آن را Trust مینامیدند. به عنوان مثال Standard Oil Company با رهبری Rockefeller از کارتلهای موجود در زمینه نفت بود. در اواخر این قرن [زمان درست آن در دهه 1880 است و توسط فردی به نام Sherman] با این Trustها مبارزه کردند و بعدها این قوانین را قوانین Anti-Trust نامگذاری کردند. با این قانون از تشکیل بسیاری از کارتلها جلوگیری شد. به عنوان مثال، در دهه 20 و 30 میلادی، بنگاهها در صنعت فیلمسازی، که صنعتی با انحصار چندجانبه حساب میشود، شروع به خرید سینماها کردند. قبل از این، این بنگاهها باید فیلمها را به سینماها میفروختند، اما در این دو دهه هر بنگاه با خرید سینماها آنها را مجاب میکرد که فقط فیلمها ساخت یک بنگاه را پخش کند. در نتیجه این کار، انحصار زیادی شکل گرفت که توسط قوانین Anti-Trust با آنها مبارزه شد و در نهایت بساطشان برچیده شد.
اما آیا وضع این قوانین به این معنی بود که بنگاهها از تلاش برای کارتل کردن دست کشیدند؟ خیر، این فقط به این معنی بود که آنها به صورت پنهانیتری دست به تشکیل کارتل میزدند. .به عنوان مثال، در اوایل دهه 2000، صنایع هواپیمایی با مشکل بزرگی روبرو بودند، زیرا قیمت نفت به دلیل جنگ عراق و عوامل دیگر در حال افزایش بود. قیمت نفت به شدت بالا می رفت و صنعت هواپیمایی با مشکل مواجه بود. بنابراین در سال 2004، خطوط هوایی British Airlines و Virgin Atlantic مذاکرات محرمانهای در مورد اساساً کارتل کردن بازار برخی از خطوط هوایی داشتند. و کاری که آنها انجام دادند این بود که گفتند، اگر به وضوح قیمتهای خود را با هم تنظیم کنیم، مردم متوجه خواهند شد. بنابراین برای انجام این کار در عوض، ما هزینه های اضافی سوخت را به صورت حساب اضافه می کنیم. یعنی در واقع به مشتری بگویند که نفت در حال گران شدن است، قیمت شما تغییر نکرده است، اما اکنون هزینه اضافی سوخت روی قبض شما وجود دارد. و این هزینه اضافی سوخت چیزی خواهد بود که مردم به آن توجه نخواهند کرد زیرا متوجه نمیشوند که ما با هم آن را افزایش میدهیم. و این هزینههای اضافی سوخت به سرعت از 10 دلار به 120 دلار در هر پرواز افزایش یافت. آنها اساساً هماهنگ کردند، اما سعی کردند با هماهنگ کردن نه بر سر قیمت برچسب، بلکه بر روی این چیزی که به نوعی در پایین بلیط شما قرار دارد، بلکه به عنوان اضافی شارژ سوخت باشد.بنابراین این برای مدتی کار کرد، اما بعد چه اتفاقی افتاد؟ خب اتفاقی که افتاد معضل زندانی بود. وکلای خطوط هوایی Virgin Atlantic شروع به نگرانی کردند که مبادا سرنگون شوند. و آنها گفتند: خب، اگر ابتدا به فدرال رزرو برویم و خطوط هوایی British Airlines را نابود کنیم، شاید معامله بهتری داشته باشیم. بنابراین آنها اساساً زندانی بودند که فرد دیگر را متهم میکردند. و نتیجه نهایی این بود که Virgin Atlantic جریمه ای پرداخت نکرد و خطوط هوایی British Airlines بیش از 500 میلیون دلار پرداخت کرد. خطوط British Airlines به وضوح معضل زندانی را مطالعه نکرد و متوجه نشد که آنها باید اول از همه در حمله به Virgin Atlantic جلو می رفتند و همین جریمه زیادی را به آنها تحمیل کرد.
گاهی اوقات کارتل ها به طور علنی در عموم فعالیت می کنند. بیایید در مورد احتمالاً بزرگترین کارتل امروز در آمریکا، لیگ ملی فوتبال صحبت کنیم. لیگ ملی فوتبال - فوتبال محبوب ترین ورزش در آمریکا، سودآورترین ورزش در آمریکا است - 32 تیم وجود دارد، و آنها اساساً 32 بنگاه هستند که وظیفه آنها تولید فوتبالی است بیشترین امتیاز را بگیرد. اکنون، این کسبوکارها انگیزه زیادی برای تبانی با همتایان خود برای حق پخش تلویزیونی دارند. بنابراین، اگر آنها به جای رقابت با هم همکاری کنند، درآمد بیشتری از پخش تلویزیونی دارند. و بنابراین، لیگ فوتبال به صورت یک بسته کلی از حق پخش تلویزیونی تمام بازیها را به فروش میرساند. در واقع، لیگ ملی فوتبال به معنای واقعی کلمه به صراحت می گوید: "ما یک کارتل متشکل از 32 تیم داریم. ما حق انحصار پخش تلویزیونی این بازی ها را می فروشیم." حالا چطوری از این قوانین Anti-trust فرار کردند؟ خب، اساساً، در سال 1957، آنها منهدم شدند. و دادگاه حکم کرد که NFL قوانین ضد تراست را نقض می کند، ولی NFL هنوز در قرارداد تلویزیونی خود حدود 40 میلیارد دلار درآمد دارد [معادل یک پنجم GDP ایران در سال 1399]. چی شد؟ کنگره فقط آنها را مستثنی کرد. ما می دانیم که آنها ضد تراست را نقض میکنند، اما ما قانونی را تصویب میکنیم که آنها را از قانون ضد تراست مستثنی میکند و به آنها اجازه می دهیم این کار را انجام دهند. بنابراین اساساً ثابت میکند که آمریکاییها فوتبال را بیشتر از بازار آزاد دوست دارند، و اساساً، اکنون یک صنعت فوتبال کارتلشده در آمریکا داریم.
بیایید از کارتلی صحبت کنیم که آن را خود دولت به وجود آورد. تا قبل از دهه 1980، ایالات متحده بر تجارت تولید خودرو تسلط داشت. از اواخر دهه 70، ژاپن شروع به هجوم بزرگی به تولید خودرو کرد. از طرفی، در اوایل دهه 1980، آمریکا در یک بحران اقتصادی بود و خودروسازان در ایالات متحده واقعاً از اینکه ژاپن این همه بازار ما را در اختیار گرفته بود، عصبانی بودند. بنابراین، خودروسازان می خواستند میزان ورود خودروهای ژاپنی به آمریکا را محدود کنند. در آن زمان، ریگان رئیس جمهور آمریکا به دنبال تجارت آزاد بود. بنابراین ریگان گفت: «خب، ما خودروهایی را که ژاپن میخواهد بفرستد محدود نمیکنیم، اما به ژاپن میگوییم، اگر شما میخواهید با محدودیت صادرات داوطلبانه موافقت کنید، ما مشکلی نداریم." بنابراین، آمریکاییها به ژاپنیها گفتند که ما با شما مذاکره نمیکنیم، به جای آن، شما داوطلبانه موافقت میکنید که تعداد خودروهایی را که به آمریکا میفرستید را کاهش دهید. ژاپن با خوشحالی با این کار موافقت کرد زیرا به معنای ساخت یک کارتل بود. شرکت های ژاپنی برای فروش خودروها در آمریکا مجبور بودند با یکدیگر رقابت کنند. حالا مثل این است، بنگاهها دور هم جمع میشوند و تعداد ماشینهایی که میفرستند را محدود کنند. بنابراین، اساساً، این محدودیت صادرات داوطلبانه اساساً کارتل شد و هیچ شرکتی نتوانست تقلب کند. در آخر، چی شد؟ متوسط قیمت یک ماشین ژاپنی در آمریکا 1200 دلار افزایش یافت. سود خودروهای ایالات متحده افزایش یافت، اما مصرف کنندگان آمریکایی بیشتر از سود تولیدکنندگان، ضرر کردند. و در خالص، برآوردها حاکی از آن است که مصرف کنندگان ایالات متحده حدود سه میلیارد ضرر کردند و از رفاهشان کاسته شد.
تمام این مثالها را بررسی کردیم تا به اقتصاد رفاهی برسیم و تحیلیل رفاهی کنیم. اما قبل از آن، بیایید مقدار و سود را به هنگام رقابت کامل هم بدست بیاوریم. در رقابت کامل MC = P و سود بنگاه صفر است. از آنجایی که هزینه نهایی برابر 147 است، قیمت بازار نیز به همین مقدار خواهد بود:
بنابراین، میتوانیم کاهش رفاه اجتماعی را با حرکت از رقابت کامل به انحصار کامل در دو چیز ببینیم:
بنابراین، نکتهای که این تعادلها به ما نشان میدهد این است که هر چه از رقابت کامل دور شویم، سود بنگاهها بیشتر میشود و سایز بازار یا مقدار تعادلی کاهش مییابد. علاوه بر این، میبینید که انحصار چندجانبه چیزی بین رقابت کامل و انحصار کامل است. و نظریه بازیها نشان میدهد که در یک صنعت، بنگاهها در کجای این طیف قرار میگیرند ( به رقابت نزدیک میشوند و یا انحصار).
نکتهای دیگر اینجا وجود دارد، رفاه اجتماعی با مقدار تعادلی رابطه مستقیمی دارد. یعنی هر چه سایز بازار کاهش پیدا کند، رفاه اجتماعی کاهش پیدا میکند و سود بنگاهها افزایش مییابد.
مدل کارنو برای انحصار چندجانبه با بیش از دو بنگاه هم به درستی کار میکند، با این تفاوت که دستگاه معادلات ما به چند معادله و چند مجهول تبدیل میشود. اما در آخر میتوان به فرمولی رسید که در آن رابطه بین قدرت بازاری با تعداد بنگاه موجود در صنعت را به دست آورد:
P - MC / P = 1 / n epsilon
با عمیق شدن در این فرمول، درمییابیم که هر چه تعداد بنگاه کمتر باشد (مثلاً اگر n=1 باشد، انحصار کامل را نشان میدهد) قدرت بازاری بیشتر است و با بالا رفتن تعداد بنگاهها به بازار رقابتی نزدیک میشویم. توجه داشته باشید که این موضوع چه در همکاری بنگاهها و چه در رقابت بنگاهها رخ میدهد. چرا که حتی اگر بنگاهها با هم همکاری کنند، داشتن یک کارتل باثبات سخت میشود و بنگاهها در نهایت به رقابت روی خواهند آورد. به عنوان مثال، تا سالهای زیادی تنها عرضهکنندههای جیوه اسپانیا و ایتالیا بودند، اما با پیدا شدن جیوه در جاهای دیگر، قدرت بازاری این دو کشور کاهش یافت. علاوه بر این، تا دهههای 70 که عمده عرضهکننده نفت OPEC بود، این کارتل از قدرت زیادی برخوردار بود، اما با پیدا شدن نفت در جاهای دیگر، مخصوصاً آمریکا و روسیه، از قدرت اوپک کاسته شد. پس، در بازار انحصار چند جانبه، میتوانیم بگوییم با افزایش تعداد بنگاه قدرت بازاری کم و به بازار رقابت کامل نزدیک میشویم، جایی که رفاه اجتماعی حداکثر است.
بیایید در مورد ادغام بنگاهها هم صحبت کنیم. به هنگام ادغام بنگاهها، معمولا فدرال وارد بازی میشود و ادغام را زیر ذرهبین میبرد. آنها اصولاً دو مقوله را چک میکنند: اقتصاد مقیاس و قدرت بازاری. منظور از اقتصاد مقیاس این است که آیا با ادغام بنگاهها، فرآیند تولید با بهرهوری بیشتری انجام میشود یا نه. در واقع، آنها بررسی میکنند که آیا این افزایش در بهرهوری، زیان رفاهی که از قدرت بازاری به مصرفکننده تحمیل میشود را جبران میکند یا نه؟ و اگر جواب این سوال مثبت بود، اجازه ادغام را خواهند داد.
ایک مورد جالب از ادغام، که پیامدهای بسیار بزرگی برای همه ما در آمریکا دارد، ادغام بیمارستانها است. در طول دهه 2000، تعداد زیادی از ادغام بیمارستان ها رخ داد، جایی که بیمارستانها ادعا کردند که این ادغامها یک مورد کلاسیک برای صرفه جویی در مقیاس وجود دارد، زیرا بیمارستانها چیزی دارند که به آن مشکل اوج بار می گویند. آنها باید تخت خالی داشته باشند. بیمارستان ها نمی توانند همیشه پر باشند، زیرا ممکن است تصادف رانندگی رخ دهد و مردم به تخت نیاز داشته باشند. بنابراین طبق تعریف، ظرفیت 100 درصدی بیمارستان ها ناکارآمد است. مشکل این است که دو بیمارستان در کنار هم وجود دارد که هر کدام ظرفیت مازاد دارند، این ناکارآمد است. داشتن یک بیمارستان ادغام شده بسیار کارآمدتر است. بیمارستانها این استدلال را مطرح کردند و ما اساساً هر ادغام بیمارستانی را که آنها در دهه 2000 میخواستند تأیید کردیم. اما بیمارستان ها دروغ گفتند. آنها هر دو بیمارستان را باز نگه داشتند، همه تخت ها را خالی نگه داشتند و فقط قیمتها را افزایش دادند. بنابراین اساساً، ادغام بیمارستانها هیچ یک از صرفهجویی در مقیاسی را که وعده داده بودند، به ارمغان نمیآورد، اما مقدار زیادی از قدرت بازاری را که ما از آن میترسیدیم، به ارمغان آورد. بنابراین دلیل بزرگ افزایش هزینه های پزشکی در دهه 2000 این ادغام بیمارستانها بود که اساساً فشار رقابتی زیادی را از بازار پزشکی خارج کرد و واقعاً صرفه جویی در مقیاس را به همراه نداشت.
مدلی که تا به الان پیاده کردیم، رقابت بر سر مقدار را بررسی میکرد. American و United بر سر اینکه هر کدام چند پرواز داشته باشند، رقابت میکردند. اما نوع دیگری از رقابت وجود دارد، که به آن رقابت قیمتی میگویند. در اینجا ما از مدلی به نام برتراند استفاده خواهیم کرد. نکته این است که در مدل برتراند بر سر قیمت با هم رقابت میکنند و در آخر با رسیدن به قیمت، مقدار بازار تعیین میشود. توجه داشته باشید که در مدل برتراند، برای رسیدن به رقابت کامل، بر خلاف مدل کارنو، دو بنگاه کافی است. زیرا تا جایی که سودی برای بنگاه وجود دارد، بنگاه قیمت کمتری نسبت به دیگر بنگاهها را اعلام میکند و در نهایت به جایی میرسیم که سود بنگاه صفر است و هزینه نهایی با قیمت برابری میکند.
سوالی که پیش میآید این است که کدام صنایع رقابت بر سر قمیت را خواهند داشت و کدام بر سر مقدار؟ صنایعی که فرآیند تولیدشان طولانی است، مثل خودروسازی، بر سر مقدار رقابت میکنند. مثلاً فرض کنید که تویوتا قیمت خودرو تولیدیاش را کاهش میدهد، خودروسازیهای دیگر نمیتواند بلافاصله قیمتشان را تغییر دهند چرا که فرآیند تولیدشان طولانی است و تا زمان زیادی نمیتواند به تغییر در قیمتها واکنش دهند. در مقابل، صنایعی که فرآیند تولیدشان کوتاه است (مانند صنایع غدایی) بر سر قیمتها با هم رقابت میکنند، چرا که بلافاصله میتوانند مقدار تولید که به تغییر در قیمت منجر میشود را فراهم کنند. توجه داشته باشید که در واقعیت همزمان رقابت بین قیمت و مقدار بین بنگاهها در جریان است و برای سادگی کار اینها را از هم جدا میکنیم.
پس گفتیم که بنگاهها در رقابت قیمتی قدرت بازاری کمی دارند. حالا به این نکته دیگری هم اضافه میکنیم. این بنگاهها با معرفی کالاهای ناهمگن (Production Differentiation) بخشی از کاهش در سود خود را کاهش میدهند. در واقع، مشکل مدل برتراند برای بنگاه این است که هکه کالا یکسانی را تولید میکنند و به محض اینکه کالای یک بنگاه از بنگاههای دیگر متمایز باشد، این بنگاه به قدرت بازاری دست پیدا میکند. پس کاری که بنگاهها انجام میدهند این است که با معرفی کالاهای جدید، قیمت را بالای هزینه نهایی خود قرار میدهند و سود خوبی را انجام میدهد. برای اثبات این موضوع میتوانید به Breakfast Cereals دقت کنید که در صد سال گذشته از سه نوع سریال به هزاران نوع سریال در بازار رسیدهایم.
از لحاظ رفاهی، با معرفی کالای جدید، قیمت در بالای هزینه نهایی قرار میگیرد و مقدار تعادلی بازار کم میشود، اما از طرف دیگر، با کالای جدید، تقاضا بیشتر میشود و منحنی تقاضا به بالا و راست منتقل میشود و در نتیجه مقدار تعادلی افزایش مییابد. بنابراین، نمیتوانیم بگوییم که مقدار به طور کلی افزایش مییابد و یا کاهش و به دنبال آن رفاه چگونه تغییر میکند.
در اینجا به پایان جلسه چهاردم میرسیم. در سخنرانی آینده، مبحث بازار عوامل تولید را آغاز میکنیم.