ویرگول
ورودثبت نام
شریف استراتژی
شریف استراتژی
خواندن ۳۳ دقیقه·۴ سال پیش

تعریف دقیق هوشمندی استراتژیک چیست؟

مایکل پورتر می‌گوید: رقبا به سادگی می‌توانند از بهبودهای کیفیت و کارآیی شما نسخه‌برداری کنند اما آنها قادر نیستند از جایگاه استراتژیک شما الگوبرداری کنند. مدیریت استراتژیک چیزی است که سازمان شما را نسبت به دیگران متمایز و متفاوت می‌کند. در چند دهه اخیر شرکت‌ها مجموعه جدیدی از قوانین و بازی‌های رقابت را فرا گرفته‌اند. آنها به بهره‌وری و کاهش هزینه‌ها و مشارکت با شرکت‌های همکار که در نتیجه پیامد آن بهبودهای عملیاتی چشمگیری بوده است رسیده‌اند و معمولا با تفاوت‌های بسیار کمی نسبت به هم مشغول به رقابت هستند و این تفاوت‌ها حاصل ابزارهای مدیریتی مورد استفاده از سوی آنها است. اصرار در تمرکز بر بهبودهای عملیاتی بدون توجه به مدیریت استراتژیک و به‌خصوص هوشمندی استراتژیک شانس آنها را در ایجاد فاصله معنی‌دار با رقبا از بین برده است.

اثربخشی عملیات و استراتژی هر دو برای دستیابی به عملکرد ممتاز ضروری هستند اما کارکرد آنها نسبت به یکدیگر متفاوت است. یک شرکت تنها هنگامی می‌تواند بر رقبایش غلبه کند که تمایزی نسبت به آنها ایجاد کرده و این تمایز را حفظ کند. اثربخشی عملیاتی به معنای انجام بهتر فعالیت‌های مشابه با فعالیت‌هایی است که رقبا انجام می‌دهند اما اثربخشی استراتژی انجام فعالیت‌هایی متفاوت نسبت به رقبا یا انجام فعالیت‌های مشابه اما به روشی متفاوت است که این نیز اکنون با هوشمندی استراتژیک ادغام و آن را به مولفه جدید و ممتازی به نام هوشمندی استراتژیک تبدیل کرده است.

برای دستیابی به سودآوری مطلوب، بهبود مستمر در اثربخشی عملیاتی ضروری است اما کافی نیست زیرا رقبا می‌توانند به سرعت از تکنیک‌های عملیاتی شرکت نسخه‌برداری کرده و به سرعت مزیت‌های ایجاد شده را به واسطه اثربخشی عملیاتی شما از نظر مشتریان از بین ببرند، چرا که تفاوت و همگرایی رقابتی به شرکت‌ها اجازه می‌دهد از یکدیگر الگوبرداری کرده و بیشتر شبیه یکدیگر شوند، رقابتی که منحصرا بر اثربخشی عملیاتی استوار باشد بسیار شکننده و مخرب بوده و به جنگ‌های فرسایشی و کاهنده‌ای منتهی می‌شود. در دهه‌های اخیر مدیران شرکت‌های ایرانی سعی دارند از بهبودهای استراتژیک استفاده کنند و نتیجه چنین وضعیتی آنها را در یک فضای نزدیک به هم متمرکز کرده است. در این شرایط چیزی که می‌تواند تمایز و تفاوت مثبت و معنی دار ایجاد کند، تنها هوشمندی استراتژیک است.


هوشمندی استراتژیک
هوشمندی استراتژیک


آنچه در این مطلب پیرامون هوشمندی استراتژیک می خوانید:

  • مقدمه ای بر هوشمندی استراتژیک
  • هوشمندی استراتژیک چیست؟
  • کارکردهای ویژه هوشمندی استراتژیک
  • تفاوت هوش با هوشمندی
  • لایه های هوشمندی استراتژیک
  • هوشمندی استراتژیک در برابر هوش‌های عملیاتی
  • نقش هوشمندی در استراتژی کسب و کار
  • پروانه هوشمندی استراتژیک
  • ساختار سازمانی هوشمندی استراتژیک
  • نمودار سازمانی هوشمندی استراتژیک
  • دستاورد نهایی نظام هوشمندی استراتژیک
  • پرسش و پاسخ

مقدمه ای بر هوشمندی استراتژیک

هوشمندی استراتژیک یک رویکرد جدید به مدیریت استراتژیک‌ است که اگر بخواهیم آن را از زبان اندیشمندان این حوزه تعریف کنیم می‌شود: «جمع‌آوری، تحلیل و نشر اطلاعاتی است که در شکل‌ دادن به استراتژی‌ کسب و کار موثر هستند». اساس هوشمندی استراتژیک این است که سیگنالهای حساس را از دل تغییرات صنعت و بازار و همچنین داده‌های کسب و کار شناسایی کرده و با پردازش آن هشدارهایی را به مدیران بدهد که آنها بتوانند چاره‌اندیشی لازم را برای مواجه شدن با آنها انجام دهند. هدف نهایی هوشمندی استراتژیک خلق یا حفظ مزیت‌های رقابتی است. برای اینکه این تعریف را بررسی کنیم، ابعاد هوشمندی استراتژیک و ماهیت آن را برای شما بیان خواهیم کرد. در ابتدا باید مفروضات بنیادین که شکل دهنده هوشمندی استراتژیک است را بیان ‌کنیم. اگر با این مفروضات آشنا شوید، ماهیت هوشمندی استراتژیک را براحتی درک خواهید کرد.


تعریف هوشمندی استراتژیک چیست؟

اساس هوشمندی استراتژیک بر این استوار است که بتواند با تغییر در روش برنامه‌ریزی استراتژیک، با ماهیت پویای محیط خارجی و انبوه داده‌های کسب و کار کنار آید. به تعبیر دیگر، هوشمندی استراتژیک شکل امروزی از برنامه‌ریزی استراتژیک است که می‌تواند به کسب و کار در موفقیت در بازارهای متلاطم کمک کند و به این انتقاد همیشگی که «استراتژی ‌ها در اجرا، دچار مشکل هستند» را مرتفع کند. در اصل هوشمندی استراتژیک پاسخی برای مواجه شدن مدیریت استراتژیک با پدیده گسست‌های محیط و داده‌های حجیم (Big Data) است. پس شکل‌گیری هوشمندی استراتژیک بر این اساس است که:

  1. داده‌های کسب و کار مهم بوده و منبع ارزش‌ آفرینی هستند.
  2. محیط پایدار نیست و رویدادهای گسسته در صنعت و بازار اتفاق می‌افتد.
  3. هر رویدادی حتی «شگفتی‌ها» هم قبل از وقوع سیگنالهای ضعیف دارند که باید کشف شوند.
  4. نگاه به آینده که در قالب چشم‌انداز شکل می‌گیرد بلندمدت نیست، بلکه تا اطلاع ثانوی معتبر است.
  5. جریان طراحی و مسیر‌های حرکت که در قالب استراتژی نمود پیدا می‌کنند، یک جریان دایمی است.
هوش استراتژیک و هوشمندی استراتژیک کسب و کار
هوش استراتژیک و هوشمندی استراتژیک کسب و کار


هوشمندی استراتژیک از نگاه داشنمندان

در بین اندیشمندانی که در این زمینه صحبت کرده‌اند، سه تا از آنها توانسته‌اند که یک تصویر مناسب از آنچه که هوشمندی استراتژیک هست یا باید باشد، ارائه دهند. اینها شامل موارد زیر است:

  1. بیان کننده تغییر در اطلاعات یا دانش است که می‌تواند در تصمیم‌گیری‌های کلان کسب و کار مورد استفاده قرار گیرد که بر چگونگی موقعیت‌یابی سازمان به منظور مقابله با چالش‌ها و فرصت‌های آینده برای به حداکثر رساندن موفقیت سازمان تاکید دارد (لیبو ویتز، 2006).
  2. اطلاعاتی که رصد، تحلیل، آماده‌سازی و معنابخشی شده‌اند را به مدیران ارشد ارائه می‌دهد که باورها، تعهدات و اقدامات آنها تاثیر می‌گذارد (مارک ژو و کای، 2007)
  3. ظرفیت منطقی، شناخت، خودآگاهی، یادگیری، دانش عاطفی، استدلال، طرح‌ریزی، خلاقیت، تفکر انتقادی و حل مسئله است. توانایی دریافت و تحلیل اطلاعات و حفظ و ذخیره‌سازی آنها به عنوان دانش برای زمانی که در زمان مناسب بازیابی شده و برای انطباق رفتار با محیط و زمینه استفاده شود (مک‌داول، 2009).

علاوه بر سه موردی که گفته شد، در سال 2013، افرادی چون جوزسی باس، مک‌کوبی، کلیفورد ال نورمن، سی جین نورمن و ریچارد مارگولیس در مقاله‌های تحت عنوان «تحول در رهبری خدمات بهداشتی: راهنمای سیستم برای بهبود مراقبت از بیمار، کاهش هزینه‌ها و بهبود سلامت» از هوش استراتژیک برای عمق‌ دادن به رهبری مراقبتهای بهداشتی استفاده کردند. آنها فلسفه رهبری و هوش استراتژیک را با چهار مولفه معرفی شده توسط دمینگ پیوند دادند: درک تنوع، تفکر سیستمی، درک شخصیت و درک دانش‌آفرینی. مک‌کوبی در سال 2015 کتابی با عنوان «هوش استراتژیک، ابزارهای مفهومی برای پیشبرد تغییر» را در دانشگاه آکسفورد، منتشر کرد.


فرایند گرد آوری اطلاعات چگونه است؟

اگر می‌گوییم جریان هوشمندی استراتژیک یک جریان دایمی است، گردآوری اطلاعات یک موضوع اساسی برای این کار محسوب می‌شود. برای این کار پنج رشته (یا دیسیپلین) جمع‌آوری داده‌ها عنوان شده است که از یک نظر بسیار شبیه جمع‌آوری اطلاعات در امور نظامی‌ و سرویس‌های اطلاعاتی است. از آنجاکه این دیسیپلین‌ها در این امور بخوبی جواب داده و کاربرد آنها برای تعیین استراتژی‌های هجومی و تدافعی اثبات شده است، همین‌ها در دنیای کسب و کار نیز بازآفرینی شده و در قالب رشته‌های زیر تعریف شده است:‌

  1. هوش منبع-باز (Open Source Intelligence - OSIN). به مجموعه گسترده‌ای از اطلاعات و منابعی که به طور کلی در دسترس هستند، از جمله اطلاعات به دست آمده از رسانه‌ها (مجلات تخصصی، روزنامه‌ها، رادیو، تلویزیون و غیره)، سوابق حرفه‌ای و دانشگاهی (مقالات، کنفرانسها‌، مصاحبه‌ها، انجمن‌های تخصصی و غیره) و داده‌های عمومی اشاره دارد. (گزارشهای دولت، جمعیت، جلسات، سخنرانی‌ها) و مانند آن است. این هوش ارتباطی با نرم‌افزارهای منبع-باز ندارد و نباید با آن اشتباه گرفت. دقیق‌تر اینکه داده‌های ساختارمند و بدون ساختار در کسب و کار از منابع مختلف من‌جمله منابع عمومی و پایگاه‌های داده موجود در سیستم‌های اطلاعاتی استفاده می‌کند.
  2. هوش انسانی (Human Intelligence -HUMINT ). دسته‌ای از اطلاعات جمع‌آوری شده از منابع انسانی است. در این هوش از نظرات و برداشتهای تخصصی کارکنان و افراد خبره برای تکمیل اطلاعات است.
  3. هوش سیگنال‌ها (Signal Intelligence - SIGINT) از آنجا که داده‌ها اغلب به صورت پراکنده و رمزگذاری هستند، هوش سیگنالها شامل استفاده از تحلیل رمزنگاری برای رمزگشایی روندها است. در این صورت تحلیل‌گر به کشف رمز‌ها و روندهای موجود در داده‌های پراکنده و در ظاهر بی‌ربط پرداخته و اطلاعات ارزشمندی را احصاء می‌کند.
  4. هوش سنجش و اثر (Measurement and signature intelligence - MASINT). که به شناسایی، ردیابی یا توصیف خصوصیات متمایز موضوعات هدف است. این هوش به عنوان هوش علمی و فنی حاصل از تحلیل داده‌های به دست آمده از ابزارهای سنجش مختلف است که به منظور شناسایی هرگونه ویژگی متمایز مرتبط با منبع یا فرستنده است. یک توضیح ساده اینکه در علم نجوم، ستاره‌شناسان مشاهدات خود را در طیفهای الکترومغناطیسی متعددی انجام می‌دهند، از امواج رادیویی، مادون قرمز، نور مرئی و ماورا بنفش، تا طیف اشعه ایکس و فراتر از آن. آنها این مشاهدات چند طیفی را با هم مرتبط می‌کنند و تصاویر ترکیبی، اغلب با رنگ کاذب ایجاد می‌کنند تا تصویر کاملی را ارائه دهند.
  5. هوش تصویری (Imagery Intelligence - IMINT): از تصاویر برای شناسایی اطلاعات باارزش تجاری استفاده می‌شود.

دستاوردها و مزایای هوش استراتژیک چیست؟

بزرگترین دستاورد و کارکرد اصلی هوشمندی استراتژیک این است که به کسب و کار کمک می‌کند تا از مزیت‌های رقابتی خود محافظت کرده و یا آنها را تقویت کند. بر اساس یک تحقیق معلوم شد مجموعه‌ای از قابلیت‌های مبتنی بر هوشمندی استراتژیک وجود دارد که بیان‌گر ویژگی‌های منحصربفرد برخی از موفق‌ترین رهبران دنیا هستند. این ویژگی‌ها در قالب کارکرد‌های هوشمندی استراتژیک معرفی شد، که عبارتند از:

  • پیش‌بینی: توانایی درک روندهای ایجاد کننده گشایش‌ها یا چالش‌های کسب و کار
  • بینش: توانایی تصویرسازی وضعیت ایده‌آل مبتنی بر دوراندیشی و ایجاد فرایندی برای مشارکت دیگران برای اجرای آن.
  • انگیزه: توانایی ایجاد انگیزه در افراد مختلف برای همکاری در اجرای یک چشم‌انداز.
  • مشارکت: توانایی ایجاد اتحادهای استراتژیک با افراد، گروه‌ها و سازمان‌ها.
  • تفکر سیستمی: توانایی درک، تلفیق و ادغام عناصر سازمان که به عنوان یک کل برای یک هدف مشترک عمل می‌کنند (مایکل مک‌کوبی، 2017).

فرق واژه‌های «هوش»، «باهوش» و «هوشمندی» چیست؟

بر خلاف تصور عموم جامعه که واژه‌های «هوش»، «باهوش» و «هوشمندی» یکی می‌داند، از شما انتظار می‌رود به عنوان کسی که علاقه‌مند به این حوزه تخصصی هستید، تفاوت معنایی آنها بدانید. هوش یک موجودیت است و غالباً نتیجه است و در معانی رشد، پیشرفت و ترقی تجلی می‌یابد. باهوش به کسی که صاحب هوش است گفته می‌شود و هوشمندی هم رویکرد فرآیندی به هوش است. هوشمندی یعنی کسب و کاری که فرآیندهای هوش را بکار گرفته است. پس هوش یک چیستی، فعلیت و موجودیت است (مثل برنامه، بازار) و هوشمندی یک کارکرد، فرآیند و جریان است (برنامه‌ریزی، بازاریابی) و به همین دلیل عنوان این سایت را «هوشمندی استراتژیک» گذاشته‌ایم. چرا که می‌خواهیم روش، کارکرد و فرآیند هوشمندی استراتژیک را در کسب و کار معرفی کرده و راه‌های استقرار آن را بیان کنیم.

هوش کسب و کار و هوشمندی استراتژیک
هوش کسب و کار و هوشمندی استراتژیک


به طور کلی با توجه به گفته‌های بالا، در دنیای واقعی معمولاً به کسی هوشمند می‌گوییم که بتواند مسائل را با دقت ببیند، به خاطر بسپارد، در زمان لازم آنها را بازیابی کند و بین آنها ارتباط منطقی برقرار کرده و مسئله‌ای را حل کند. در این صورت هوشمندی شامل چهار مولفه اصلی می‌شود: (1) کسب اطلاعات، (2) بازیابی و خاطر آوردن، (3) استدلال،‌ ایجاد ارتباط و خلاقیت و (4) تفکر انتقادی و حل مسئله. انتظار می‌رود که نتیجه هوشمندی منجر به حل مسئله شود.


تعریف هوش سازمانی چیست؟

شرکتهایی که فرآیند هوشمندی استراتژیک دارند، آنهایی هستند که می‌توانند روندها یا فرصتهای آینده را با موفقیت پیش‌بینی کرده و به آنها پاسخ دهند. هوشمندی استراتژیک از تجمیع اطلاعات برخاسته از انواع هوش‌های سازمانی به دست می‌آید. اولین لایه مربوط به سیستم‌های اتوماسیون اداری و اتوماسیون صنعتی است که در قالب هوش مصنوعی تجلی می‌یابند. هوش مصنوعی انواع از سیستم‌های هوشمند است که از تصمیمات پشتیبانی کرده و یا گاهی هم خودشان تصمیم‌گیری می‌کنند. این هوش در بهترین حالت در خودکنترل شدن رویه‌های اجرایی برای مثال اتوماسیون صنعتی در سایت‌های تولیدی با فناوری مستمر (مانند پالایشگاه‌ها) کاربرد دارد. مدیریت دانش لایه بعدی است.

داده‌های به دست آمده از طریق سیستم‌های اطلاعات نیاز به پردازش دارند. مدیریت دانش ابزاری است که بر اساس آن یک سازمان می‌تواند دانش تخصصی موجود در درون شرکت را به بهترین وجه در راه ایجاد نوآوری در محصولات و تعهد سازمانی قوی در کارکنان بکار گیرد. هوش کسب و کار از لحاظ بهبود تصمیم‌گیری سازمانی با مدیریت عملکرد شرکت سر و کار دارد و به سازمان‌ها کمک می‌کنند تا اجرای استراتژی‌ها را با برنامه‌ریزی استراتژیک هماهنگ کنند. هوش رقابتی با استفاده از اطلاعات و دانش داخلی و خارجی به آمده از هوش کسب و کار و تحلیل و استفاده از این اطلاعات، یک برنامه منظم و ارزشمند برای مدیریت ایجاد می‌کند. سرانجام، تصمیمات استراتژیک با تجمیع تمام اطلاعات حاصله از لایه‌های پیشین اتخاذ می‌شود. از این‌رو هوشمندی استراتژیک تمام اطلاعات فرآیندها، دانش تخصصی، عملکرد تجاری، رقبا و داده‌های محیطی را داشته و با رویکردهای مدیریت در آمیخته و جهت‌گیری‌های آینده را راهبری می‌کند.

تعریف هوش عملیاتی چیست؟

  1. توجه به اهداف مختلف. یکی از تفاوتهای بارز بین هوش استراتژیک و هوش عملیاتی مربوط به هدف است. هوش استراتژیک به سازمان کمک می‌کند تا به محیط بیرون نگاه کند. هدف اصلی از این کار این است که اطلاعاتی را در اختیار مدیران قرار دهد که در شناسایی و تعیین استراتژی‌ها مفید هستند. از طرف دیگر، هوش عملیاتی، در وهله اول به وضعیت فعلی نگاه می‌کند و اطلاعات لازم را برای اجرای برنامه‌ها و استراتژی‌های موجود ارائه می‌دهد.
  2. حال در مقابل آینده. هوش استراتژیک به سازمان کمک می‌کند تا به آینده توجه کند و روندها و الگوهای نوظهور را تشخیص دهد. از آنجاکه با هوش استراتژیک فرصتها و چالش‌ها قبل از وقوع دیده می‌شوند و گزینه‌ها و نتایج احتمالی برآورد می‌شوند، فرصتی برای تصمیم‌گیران به وجود می‌آید تا بهترین راهکارها را بررسی و انتخاب کرده و غافلگیر نشوند. در نقطه مقابل،‌ هوش عملیاتی به اینجا و حال می‌پردازد: تصمیمات استراتژیک گذشته سازمان را به وضعیت فعلی خود سوق داده است. اکنون تصمیمات عملیاتی هستند که به کمک مدیران می‌آیند تا اقداماتی را برای بهره‌گیری از فرصت‌های فعلی و استفاده از منابع برای پیاده‌سازی برنامه‌ها استفاده کنند.
  3. کل‌گرایی در مقابل ویژه‌کاری. تصمیم‌های برآمده از هوش استراتژیک در سازمان بر جهت‌گیری‌ها و برنامه‌های کلی سازمان معطوف است و تصمیماتی بر آن اتخاذ می‌شود که آینده سازمان را ساخته و یا آن را تغییر می‌دهد. چنین رویکردی که کل‌گراست،‌ اغلب در سطح مدیریت ارشد شرکت از قبیل مدیر عامل، هیئت مدیره و معاونین روی می‌دهد. در مقابل مخاطب هوش عملیاتی در سازمان، متخصصان و افراد حرفه‌ای هستند که در یک واحد یا حوزه تخصصی خاص کار می‌کنند. برای مثال، مدیران فروش با در نظر گرفتن استراتژی‌هایی که در حال حاضر در دستور کار خود دارند، راه‌‌هایی را برای افزایش حداکثر اثربخشی آن استراتژیها از طریق تصمیمات عملیاتی و تاکتیکی ابداع می‌کنند، از جمله می‌توان به این موارد اشاره کرد: از کجا می‌توانیم نیروی فروش را به طور کارآمدتری اداره کنیم. چگونه می‌توان نتایج فروش را در مناطق مورد نیاز پیشرفت داد؛ نحوه تحریک نیرو فروش برای رسیدن به اهداف سه ماهه و نحوه طراحی سیستم پاداش فروش با منابع موجود چگونه است.
  4. درجه جزئی شدن داده. هوش استراتژیک لزوماً به داده‌های بسیار جزئی نیاز ندارد. یعنی داده‌هایی که با بیشترین جزئیات احصاء و تفکیک می‌شوند. برعکس، در عملیات، معمولاً نیاز به جزئیات بیشتر و گاهی بالاترین درجه تفکیک قابل دسترسی برای داده‌ها است.
  5. ابتکار در مقابل واکنش. هوش استراتژیک اطلاعات لازم را برای ایجاد ابتکارات جدید فراهم می‌آورد. همین ابتکارات هست که سازمان را به پیش می‌برد. هوش عملیاتی اطلاعاتی را برای تصحیح یا بهبود اثربخشی یک عملیات فعلی ارائه می‌دهد. سطوح مدیریت ارشد نیاز به اطلاعات هوش استراتژیک دارند تا بتوانند ابتکارات گسترده‌ای را شناسایی و انتخاب کنند. مدیران بازاریابی، منابع انسانی، امور مالی، بهره‌برداری، تعمیرات، خدمات فنی و ... به اطلاعات عملیاتی نیاز دارند تا به آنها در اجرای اقدامات مربوط به حوزه‌های خاص مسئولیت‌هایشان کمک کند.فرایند اجرایی هوشمندی کسب و کار
https://www.aparat.com/v/x4C31
https://virgool.io/p/yp8xivdfp9zq/edit


نقش کلیدی هوشمندی استراتژیک در کسب کار چیست؟

در اینکه هوشمندی نقش کلیدی را در موفقیت استراتژی بازی می‌کند، شکی نیست. اگر چه این موضوع برای همه ما پذیرفته شده است، اما تاکنون به این سوال مهم پاسخی داده نشده است که چگونه هوشمندی با فرایند استراتژی پیوند می‌خورد؟ شاید در نگاه اول این‌گونه بنظر برسد که اینها موضوعات جدا از هم بوده و از هوشمندی می‌توان به عنوان یک سری از نکات راهنما در استراتژی استفاده کرد. در دنیای واقعی شرکتها هوشمندی را با فرایندهای نوآوری محصولات، توسعه بازارها و بخش‌بندی مشتریان و همچنین حتی عملیات تعمیرات اساسی و مدیریت دارایی‌های فیزیکی خود پیوند داده‌اند. هر کدام از این شرکتها به روش خود توانسته است که هوشمندی را با استراتژی درآمیخته و فرایند استراتژی اختصاصی خود را ایجاد کند. در ایجا می‌توانیم به فرآیند استراتژی اشاره کنیم که از هوشمندی استراتژیک استفاده می‌شود.

  1. واقع‌‌نگری در تدوین مقاصد آرمانی. مقاصد آرمانی، آنهایی هستند که شرکت به دنبال آنها بوده و در قلب ماموریت، چشم‌انداز و ارزشها تجلی می‌یابد. هوشمندی استراتژیک «واقعیت‌ها» را بررسی کرده و در شناسایی چشم‌انداز و تدوین استراتژی‌ها نقش دارد. در اصل، نقش هوشمندی در چشم‌انداز، «بررسی واقعیت‌ها» است و ارائه پیشنهاد برای ترسیم تصویر مطلوب است، حتی اگر با آرمانها یا سلیقه برخی مدیران تناقض داشته باشد.
  2. آگاهی از مقاصد آرمانی رقبا. در اینجا وظیفه تیم اطلاعاتی فقط گزارش تواناییهای رقبا نیست، بلکه تعیین مقاصد و اهداف اصلی رقبا است. همانطور که شرکتها در دفاتر مدیریت ارشد خود، ویترینی از محصولات خودشان را درست می‌کنند، در دفتر هوشمندی استراتژیک باید به ویترین کامل از محصولات رقبا باشد که همیشه به روز می‌شود. کوچکترین حرکتهای رقیب باید رصد شده و اثر آن بر کسب و کار تخمین زده شود. اگر این کار به درستی انجام شود، در بهترین حالت، انفعالی‌ترین حالت هوشمندی است. چراکه محصولات نتایجی هستند که به بازار عرضه شده‌اند.
  3. تعیین استراتژی‌ اصلی. استراتژی اصلی در یک شرکت نشان دهنده جهت‌گیری‌های اصلی در مدل کسب و کار آن است. طبق گفته هامل (2000)، استراتژی «جوهرة انتخاب شرکت برای رقابت» است. هوشمندی استراتژیک باید همواره با ارزیابی‌های تحلیلی از مدلهای تجاری، توانایی‌ها، منابع و قابلیت‌ها و برنامه‌ها، مدیریت ارشد را با ایده‌های منسجم و کارآمد در خصوص مدل کسب و کار در برابر رقباش مسلح کند. بنظر می‌رسد این یک سوال معقول باشد: اگر مدیران تصوری از اینکه ممکن است در نبردهای بازار درگیر شوند، نداشته باشند، چگونه می‌توان انتظار داشت که پیروز شویم؟ بارهای مشاهده شده که واحد هوشمندی استراتژیک به عنوان ضربه‌گیر کسب و کار عمل کرده و نوآوریهای بازیگران صنعت را قبل از آنکه تکانه‌های شدیدی بر شرکت وارد آورد، شناسایی و تحلیل کرده و با آن مقابله کرده است.
  4. کمک به جاری‌سازی استراتژی‌ها. اجرای استراتژی مستلزم این است که برنامه‌‌های استراتژیک در سراسر سازمان اطلاع‌رسانی شود. همچنین به سرمایه‌گذاران و سایر سهامداران نیز اطلاع داده شود. اگر این کار انجام نشود، نمی‌توان انتظار داشت که کارکنان یک شرکت، هر چند منسجم و هماهنگ، بتواند هماهنگ و یکنواخت عمل کنند؟ آنهایی که با هم به سمت یک هدف پارو نمی‌زنند، وسط گرداب رقابت گرفتار خواهند شد. بسیار مهم است که کارکنان و خانواده‌های آنها از برنامه‌های شرکت آگاهی داشته باشند.
  5. کمک به اجرای برنامه‌های عملیاتی. برنامه‌‌های عملیاتی آنهایی هستند که زمان و مکان مشخصی دارند. این برنامه‌ها اساساً ماهیتی تاکتیکی دارند و در راستای پیشبرد استراتژی‌ها انجام می‌شوند. برای مثال در صنایعی مانند صنایع غذایی و داروسازی، این برنامه‌ها به تعداد نیروهای فروش، پیام‌های بازاریابی، توانمندسازی نیروها و مانند آن می‌شوند. مدیرانی که دارای برند، محصول، بازار هدف و مسئولیتهای مختلف عملکردی هستند، ذی‌نفع اصلی داخلی این تاکتیک‌ها هستند. نیازمندی اطلاعاتی آنها در خصوص استراتژی‌ها، دارای دوره زمانی کوتاه‌تر و سریعتری است. همچنان‌که هوشمندی برای آگاهی از حرکتهای استراتژیک لازم است، به همین صورت در پشتیبانی از عملیات روزمره هم لازم است. یک فرمانده یگان که برای استقرار در یک موضع تصمیم‌ می‌گیرد، مطمئناً می‌داند که نیروهای متخاصم در کجا قرار دارند، به همین صورت زمانی که یک مدیر محصول اطلاعات و هشدارهایی را از بازار دریافت کرده باشد، تبلیغات موثرتری را تهیه کرده و یا به آنها پاسخ می‌دهد. در هر دو مورد، هوشمندی نقش تعیین کننده‌ای را در تعیین سرنوشت جنگ دارد. اما هزینه‌های به دست آوردن اطلاعات باید با دقت آن تناسب داشته باشد. در این حالت هدف باید به کارگیری مداوم هوشمندی برای جمع‌آوری یک سری موفقیتهای قابل اندازه‌گیری باشد.
  6. ردگیری و پایش. یکی از کارکردهای هوشمندی استراتژیک، ایجاد اطمینان خاطر در مدیران ارشد است. چشم‌هایی که همیشه بیدارند و تغییرات را پایش می‌کنند و در صورت وجود هرگونه انحراف از مسیر، هشدارهایی را ارائه می‌دهند. از این منظر،‌ هوشمندی استراتژیک زنگ خطر را وقتی که «اوضاع طبق برنامه پیش نمی‌رود» بصدا در می‌آورد. آرامش را به هم زده و اعلام می‌کند آینده کاملاً مطابق انتظار و آرزوی ما نخواهد بود. یک چالش جدی در این زمینه را باید در مدیران جست. بطور معمول در بسیاری از مدیران گرایش خطرناکی وجود دارد و آن هم این است که دوست دارند به آنچه که تاکنون انجام داده‌اند، متعهد بمانند، حتی اگر طبق منطق به آنها ثابت شود که مسیر اشتباهی را آمده‌اند. به این موضوع «تعهد فزاینده» هم گفته می‌شود. فرض کنید استراتژی منطقی است، برنامه‌ریزی دقیقی هم وجود دارد، شواهدی هم وجود دارد که نشان می‌دهد شرایط بر خلاف آنچه که داریم انجام می‌دهیم، تغییر یافته، متاسفانه آنها به مأموریت موجود ادامه خواهند داد. (کاری بسیار شبیه ناخدای تایتانیک و اغلب با نتایج مشابه).

معنی سیگنال های ضعیف در مدیریت استراتژیک چیست؟

در تحلیلی که آنسوف از سیگنال های ضعیف ارائه می دهد، سه مفهوم را معرفی می کند. ۱- محیط آشفته، ۲- گسستگی استراتژیک و ۳- شگفتی استراتژیک. گسستگی استراتژیک بدین معنی است که توسعه آینده، از گذشته و یا از برون یابی روندهای گذشته فاصله زیادی گرفته است. در تئوری شاید بتوان برخی از این گسست‌ها را با استفاده از روش‌های پیش بینی، پیش بینی کرد. اما در عمل، پیش بینی اغلب به شکست می‌انجامند و شرکت‌ها را با موقعیتی ناآشنا و تهدیدآمیز مواجه می‌سازد. شگفتی‌های استراتژیک نیز به معنی برخی از وقایع ناگهانی هستند که یا منابع عمده سوددهی شرکت را با مشکل مواجه می‌سازند و یا باعث از دست رفتن عمده فرصت‌های پیش روی شرکت می‌شوند. سیگنال‌های ضعیف اولین نشانه‌ها از گسستگی‌های استراتژیک یعنی اولین نشانه‌ها از تغییرات ممکن در آینده اند که به عنوان نشانه های خطر عمل می کنند و یا نشانه هایی از فرصت های جدیداند.

وقتی سیگنال‌های ضعیف برای اولین بار بروز می‌کنند، علائمی از خود بروز می‌دهند، بسیار مبهم هستند به گونه ‌ای که تنها حسی از فرصت و یا تهدید را به همراه دارند. به تدریج اطلاعات افزایش پیدا می‌کنند، منابع فرصت و تهدید بهتر شناسایی می‌شوند، پاسخ‌های درخور و نتایج قابل انتظار معرفی می‌شوند. هر کدام از این مراحل به روش‌های مختلف نیاز دارد که از دلفی در مراحل مبهم تر تا روش‌های کمی در مراحلی که اطلاعات درخوری برای تحلیل وجود دارد، گسترده‌اند. تکامل یک سیگنال ضعیف به یک سیگنال قوی و یا شاید یک روند و حتی شاید یک کلان‌روند در مدل چرخه زندگی اطلاعات آمده است.

این مدل از دو نمودار زمان و میزان آگاهی ساخته شده است. با به دست آوردن شواهد بیشتر و وسیع تر، یک سیگنال ضعیف به سیگنال قوی تبدیل می شود. از یک اشاره به یک روند جاری. یکی از علل شکست بسیاری از مدل های پیش بینی، ناتوانی آنها در ملاحظه ی این نوع علائم است. از این جهت شناسایی سیگنال های ضعیف تغییر و مشخص کردن سلسله روندها و یا رویدادهای احتمالی بعد از این علائم، یکی از دغدغه های آینده پژوهان است.

تعریف دقیق پروانه هوشمندی چیست؟

یکی از ابزارهایی که برای فرآیند هوشمندی استراتژیک معرفی شده، پروانه هوشمندی است. پروانه هوشمندی از سه چرخه به هم پیوسته تشکیل شده است. الف. یک چرخه آماده‌سازی (اطمینان از اینکه نتیجه کار، نیازهای مخاطب را برآورده می‌کند) ب یک چرخه گزارش (اطلاعات برای تهیه گزارش تحلیلی جمع‌آوری، پردازش و نمایه‌سازی می‌شوند) . ج چرخه هوش (این حلقه تحلیل را انجام می‌دهد و و آن را بین افراد مربوطه توزیع می‌کند.) از آنجا که مخاطب، نقطه محوری است و شخصی است که در نهایت تمام هوش برای او تولید می‌شود، مخاطب در میانه چرخه جدید قرار خواهد گرفت. تمام چرخه‌های فرعی با مشتری شروع و پایان می‌یابد. مشتری اکنون برای بازخورد و بازتاب منظم در دسترس است.

  1. چرخه آماده سازی. در چرخه آماده‌سازی ابتدا نیازمندی‌های اطلاعاتی بررسی می‌شوند. برای این کار مسائل اصلی کسب و کار،‌ سوالات کلیدی مورد نظر مدیران تعیین می‌شود. این کار کمک می‌کند تا دامنه بررسی‌ها محدود شده و روند بررسی موثرتر شود. وقتی که مسائل استراتژیک به خوبی تعیین شوند، کار بعدی تحلیل منابع است که شامل بررسی دقیق منابع اطلاعاتی مورد استفاده، ایجاد قابلیت اطمینان و اعتبار هر منبع است. پس از این کار، طرح جمع‌آوری به صورت یک برنامه عملیاتی تدوین می‌شود. در این طرح گفته می‌شود که با چه روش‌هایی کار گردآوری انجام خواهد شد. زمان شروع، حد کفایت و پایان را نشان می‌دهد. اگر لازم باشد این چرخه آنقدر تکرار می‌شود تا زمانی که همه از نتیجه‌ای تخمینی کار راضی باشند.
  2. چرخه گزارش. چرخه گزارش با جمع‌آوری داده‌های منبع-باز آغاز می‌شود و شامل جستجوی واقعی داده‌ها است. در اینجا لازم است که دسترسی به داده‌ها فراهم شود. این کار به ظاهر ساده، ممکن است مسائل خاص خود را داشته باشد. به خصوص اگر با سیستم‌های اطلاعات مدیریتی کار می‌کنید که تامین‌کننده آن با خودخواهی بخواهد که شما را مجبور کند فقط از سایر محصولات‌شان خریداری کنید و دسترسی به پایگاه داده را فراهم نیاورد. از آنجا که هم محیط کسب و کار و هم سیستم‌های سازمانی حاوی اطلاعات خام بسیاری است، برای روشن شدن قابلیت اعتماد نیاز به اعتبارسنجی منابع است. هرگونه سند، ایمیل، سایت و مانند آن اعتبارسنجی می‌شوند. مستندات خیلی سریع تغییر می‌‌کنند و از آنجا که روند تهیه یک تحلیل استراتژیک ممکن است طول بکشد، یک کار پایشی به طور دایم روی تغییر در داده‌های منبع انجام می‌شود. در مرحله همجوشی کارهایی مانند خدف موارد تکراری، اصلاح مجدد، تنظیم و بکارگیری جریان داده‌ها ، جدا کردن گروه‌های مربوط و نامربوط، افزودن عناوین و ترتیب اطلاعات به طریقی معنادار است. با نمایه‌سازی اطلاعات، گزارش خلاصه شده‌ای از یافته‌ها به روشی کاملاً عینی و بدون هیچ‌گونه تفسیری نگهداری می‌شود. با این کار می‌توان اطلاعات را برای تحلیل‌های بیشتر براحتی بازیابی کرد.
  3. چرخه هوش. چرخه هوش از سه مرحله تشکیل شده است: مرحله سنتز ، مرحله ارائه ، مرحله توزیع. سنتز شامل کلیه فعالیتهایی است که یم گزارش تحلیلی را تولید می کند: تفسیر، ادراک، توضیح، پیش‌بینی، جمع‌بندی، برچسب‌زدن، قضاوت و مانند آن. به طور خلاصه ، تمام آن فعالیتهایی که قبلاً هوشمندی گفته بودیم، نتیجه نهایی این مرحله استو مرحله بعدی یک مرحله اغلب دست کم گرفته شده است: ارائه. هر چقدر که یک تحلیل هوشمندی خوب باشد، اگر پیام به روش مناسب منتقل نشود، تمام تلاش ها بی‌فایده خواهد بود. در فصل فلان راجع به ویژگی‌های گزارش خوب هوشمندی استراتژیک توضیح داده شده است. توزیع مرحله دیگری است که باز هم مثل ارائه، اغلب دست کم گرفته می‌شود. مخاطبان گزارش تحلیل همان‌ افرادی هستند که در اولین مرحله انتظارات خود را بیان کرده و تحلیل بر اساس مسائل استراتژیک مد نظر آنها انجام شده است. مرحله آخر مدیریت دانش است. در این مرحله ، تمام کارهایی که در تهیه گزارش اطلاعات انجام می‌شود، مورد تحلیل، برچسب‌گذاری، نمایه‌سازی و ذخیره‌سازی برای استفاده‌های بعدی نگهداری می‌شود.
فرایند اجرایی هوشمندی استراتژیک
فرایند اجرایی هوشمندی استراتژیک


فرایند اجرایی هوشمندی استراتژیک چگونه است؟

بدیهی است هر واحد سازمانی یک وظیفه اصلی برعهده دارد. برای مثال از واحد تعمیرات انتظار می‌رود ضریب دسترسی کارخانه را با به حداکثر برساند و به همین صورت از بهره‌برداری انتظار می‌رود که از این زمان دسترسی به کارخانه حداکثر راندمان را بگیرد. وظیفه اصلی واحد هوشمندی استراتژیک نیز به همین صورت قابل تعریف است: از مدیران ارشد و میانی و سایرین که مسئول ایجاد و اجرای استراتژی‌ها و برنامه‌های کسب و کار یا واحدی دارند، پشتیبانی می‌کند.

  1. اهداف سمت. بهتر است برای آگاهی از وظایف و مسئولیتهای دقیق یک مدیر هوشمندی استراتژیک، نگاهی به شرح این شغل بیاندازیم. آنچه که از مرور شرحی که شرکتهای برتر برای این سمت انتظار دارند، حاصل می‌شود را می‌توان در قالب اهداف سمت مدیر هوشمندی استراتژیک خلاصه کرد:به عنوان تحلیلگر مرجع هوشمندی در مورد موضوعات استراتژیک کسب و کار و بررسی‌های مبتنی بر شواهد عمل کند.
    درک پیشرفته ای از تکنیک های تحلیلی و چگونگی کاربرد آنها در محیط صنعت و بازار داشته باشید.
    با همکاری تحلیلگر ارشد هدف‌گذاری به تخصیص منابع و بودجه واحدها کمک کند.
    با همراهی مسئول پایش و ارزیابی استراتژیک، گزارشات تحلیلی عملکرد و ارزیابی استراتژیک کسب و کار را انجام دهد.
    از توسعه حرفه ای تحلیلگران و محققان پشتیبانی كند.
  2. وظایف و مسئولیتها. اگرچه ممکن است نتیجه تحلیل اطلاعات بین کسب و کارهای خاص متفاوت باشد، اما روند کار به همان شکل باقی می‌ماند. به عنوان مثال، در یک محیط دولتی، تحلیل اطلاعات استراتژیک ممکن است در شناسایی چالش‌ها و گشایش‌های مرتبط با امر متولی‌گری یک موضوع مانند شهرداری یا امور مالیاتی متمرکز باشد، در حالی که در محیط تجاری، هدف ممکن است شناسایی فرصتها و چالشهایی باشد که یک کسب و کار ممکن است با آن روبرو شود. علیرغم تفاوتهای ماهوی در هر کدام، تحلیل‌گران اطلاعاتی به طور معمول همان روند را برای تعیین دقیق وضعیت و تحلیل آن دنبال می کنند. به همین دلیل، صرف‌نظر از اینکه با بخش دولتی یا خصوصی کار مواجه هستیم، نقشها و مسئولیتهای تحلیل‌گران هوشمندی استراتژیک شامل موارد زیر است:اهداف کاربردی تحلیل‌های استراتژیک را از طریق مذاکره و توافق با ذینفعان اصلی آن تعیین کند. حمایت همکاران و سایر ذی‌نفعان را به دست آورد.
    برنامه ریزی در مورد چگونگی انجام تحلیل، جلب توافق افراد حوزه مسئولیت خود و شناسایی اولویتها یا فعالیتهای مهم مورد نیاز
    از توان گردآوری و تحلیل اطلاعات برای برای درک روندها و تحولاتی که ممکن است فرصتها یا چالش‌های موجود یا بالقوه را نشان دهند، به طور موثری استفاده کند.
    اقداماتی را که می تواند بلافاصله برای کاهش اثر تهدیدها یا محدود کردن خسارتهای ممکن آنها انجام شود را شناسایی و پیشنهاد کند.
    با کارکنان شرکت که دارای زمينه‌های کاری، ديدگاه‌ها، دانش و مهارتهاي گوناگون هستند، براي شناسايي تهديدات و راه‌حل هاي بالقوه همراه كند.
    برنامه‌های کاری خود را بازبینی و به روز کند و مسئولیت امور را شخصاً بر عهده بگیرید.
    با در نظر گرفتن چشم انداز و اهداف سازمان ، در فواصل مناسب ، نیازهای فعلی و آینده نقش کاری خود را ارزیابی کند.
    تهیه و ارائه جلسات توجیهی استراتژیک و گزارش های موقعیتی برای ذینفعان، اطمینان از مناسب بودن همه مطالب و در صورت لزوم عدم تداخل آنها.
  3. مهارتهای مورد نیاز. برای انجام مسئولیتهایی که برای مدیر هوشمندی استراتژیک عنوان شد، نیاز به مهارتهای زیادی برای موفقیت در این نقش وجود دارد. برخی از مهمترین مهارتها برای این کار عبارتند از:مهارت های تحقیقاتی قوی: به منظور نتیجه گیری معنادار از هوش ، تحلیلگران ابتدا باید اطلاعات را از چندین منبع جمع آوری کنند ، اعتبار هر منبع را ارزیابی کنند و اطلاعات را گرد هم آورند تا یک ارزیابی تحلیلی مبتنی بر واقعیت انجام دهند. بنابراین ، مهارت های تحقیقاتی قوی برای جمع آوری و ارزیابی اطلاعات بسیار مهم است تا اطمینان حاصل شود که بینش حاصل از تجزیه و تحلیل به خوبی آگاه است.
    تفکر انتقادی و حل منطقی مسئله: پس از جمع آوری اطلاعات کافی ، یک تحلیلگر باید بتواند انتقادی و منطقی بیندیشد تا نتیجه گیری کند و هوش عملی ایجاد کند.
    خودآگاهی: برای کسانی که نقشهای متمرکز بر هوش دارند مهم است که خودآگاه باشند و بتوانند سوگیری شناختی خود را تشخیص دهند. اجتناب ناپذیر است که افراد هنگام تعامل با اطلاعات تعصب داشته باشند ، اما بسیار مهم است که تحلیلگران اطلاعات بتوانند تعصبات خود را شناسایی و مدیریت کنند تا در تحلیل اختلالی ایجاد نکنند.
    ارتباطات نوشتاری: تحلیل گران اطلاعاتی برای بیان یافته های خود به ذینفعان مختلف ، باید مهارتهای ارتباطی مثال زدنی داشته باشند. یک تحلیلگر می تواند مهارت های برجسته تحقیق و تجزیه و تحلیل داشته باشد ، اما ، بدون مهارت نوشتن عالی ، توانایی او در انتقال نتیجه گیری به بازیکنان اصلی بسیار کاهش می یابد.


نقش اخلاق در هوشمندی استراتژیک چیست؟

مجموعه‌ای از اصول را می‌توانیم در هوشمندی استراتژیک پیشنهاد کنیم. این اصول مبنایی را برای تدوین کدهای اخلاقی پیشنهاد می‌کند. کدهای اخلاقی مطرح شده در اینجا را به عنوان بخشی از فرهنگ حرفه تحلیل‌گری هوشمندی بکار می‌رود. این اصول شامل موارد زیر است:

  • صداقت: هیچ وقت نباید از حیله‌هایی مانند روزنامه‌نگار یا دانشجوی مدیریت استفاده کرد.
  • حمایتگری: از اعمال فشار یا تأثیر غیرمستقیم بر کارمندان که اطلاعاتی از رقبا دارند، خودداری شود.
  • امانتداری: اطلاعات اختصاصی ناخواسته مانند برنامه‌های استراتژیک یا عملیاتی یک رقیب یا اسناد محرمانه مربوط به فرآیندها یا فناوریهای آنها باید بلافاصله به وکلای آن تحویل داده شوند.
  • مسئولیت‌پذیری: دانش برخاسته از داده‌های شرکت، بدون اغماض در اختیار تصمیم‌گیر قرار داده شود.
  • کمال‌گرایی: بهترین روش‌ها برای تحلیل داده‌های سازمانی با معیارهای تصمیم‌گیری قدرتمند انتخاب شود.

چگونگی سازماندهی واحد هوشمندی استراتژیک را در کسب و کار

شکل زیر یک مثال ساده و عمومی از چگونگی سازماندهی یک واحد هوشمندی استراتژیک را در کسب و کار‌های کشور نشان می‌دهد. بدیهی است که سازماندهی این کار به فرهنگ سازمانی و تعریف واحدهای همکار مانند فناوری‌ اطلاعات، بازاریابی تعالی سازمانی در هر شرکت بستگی دارد. ما در اینجا یک نمونه از واحد هوشمندی استراتژیک که مستقر شده است و فکر می‌کنیم که عمومیت بیشتری دارد را آورده‌ایم. هر شرکتی می‌تواند بسته به ماهیت صنعت و میزان مکانیزه کردن فرآیند هوشمندی از واحدهای هوشمندی گسترده‌تر یا کوچکتر استفاده کند.

دستاورد نهایی نظام هوشمندی استراتژیک

تحقیقات نشان داده‌ است که بکارگیری هوشمندی استراتژیک یک کارکرد اصلی دارد و آن هم دستیابی به مزیت رقابتی است. در صورتی که شرکتی بتواند به این نوع اثربخشی دست پیدا کند، علاوه بر توانایی حفظ بقای خود در بازار و محیط پرچالش امروز، می‌تواند تاثیر زیادی در خلق بازارهای آینده داشته باشد.

هدف هوشمندی استراتژیک این است که «اطلاعات استراتژیک را رصد و تحلیل کرده و آنها پس از آماده‌سازی و معنابخشی به مدیران ارائه دهد. بطوریکه باورها، تعهدات و اقدامات آنها تحت تاثیر قرار داده و بر صحت و اعتبار تصمیمات‌شان بیافزاید». نتیجه هوشمندی استراتژیک، «تحلیل» است. در محتوای این تحلیل‌ها، مسائل منبع‌یابی، موقعیت‌یابی و رقابت‌پذیری کسب و کار در زمان فعلی و بررسی شده و راهکارهایی برای آینده نزدیک ارائه می‌شود.

اگر می‌خواهید بدانید که در هوشمندی استراتژیک چه چیزی آموزش داده می‌شود، سرفصل‌ دوره‌های زیر را ببینید:

لایه ‌های اصلی هوش سازمانی

طبق تعریف لیبوویتز پنج لایه هوش در سازمان وجود دارد: هوش مصنوعی، مدیریت دانش، هوش تجاری، هوش رقابتی و هوش استراتژیک. شرکتهایی که فرآیند هوشمندی استراتژیک دارند، آنهایی هستند که می‌توانند روندها یا فرصتهای آینده را با موفقیت پیش‌بینی کرده و به آنها پاسخ دهند. هوشمندی استراتژیک از تجمیع اطلاعات برخاسته از انواع هوش‌های سازمانی به دست می‌آید. اولین لایه مربوط به سیستم‌های اتوماسیون اداری و اتوماسیون صنعتی است که در قالب هوش مصنوعی تجلی می‌یابند. هوش مصنوعی انواع از سیستم‌های هوشمند است که از تصمیمات پشتیبانی کرده و یا گاهی هم خودشان تصمیم‌گیری می‌کنند. این هوش در بهترین حالت در خودکنترل شدن رویه‌های اجرایی برای مثال اتوماسیون صنعتی در سایت‌های تولیدی با فناوری مستمر (مانند پالایشگاه‌ها) کاربرد دارد. مدیریت دانش لایه بعدی است. داده‌های به دست آمده از طریق سیستم‌های اطلاعات نیاز به پردازش دارند. مدیریت دانش ابزاری است که بر اساس آن یک سازمان می‌تواند دانش تخصصی موجود در درون شرکت را به بهترین وجه در راه ایجاد نوآوری در محصولات و تعهد سازمانی قوی در کارکنان بکار گیرد. هوش کسب و کار از لحاظ بهبود تصمیم‌گیری سازمانی با مدیریت عملکرد شرکت سر و کار دارد و به سازمان‌ها کمک می‌کنند تا اجرای استراتژی‌ها را با برنامه‌ریزی استراتژیک هماهنگ کنند. هوش رقابتی با استفاده از اطلاعات و دانش داخلی و خارجی به آمده از هوش کسب و کار و تحلیل و استفاده از این اطلاعات، یک برنامه منظم و ارزشمند برای مدیریت ایجاد می‌کند. سرانجام، تصمیمات استراتژیک با تجمیع تمام اطلاعات حاصله از لایه‌های پیشین اتخاذ می‌شود. از این‌رو هوشمندی استراتژیک تمام اطلاعات فرآیندها، دانش تخصصی، عملکرد تجاری، رقبا و داده‌های محیطی را داشته و با رویکردهای مدیریت در آمیخته و جهت‌گیری‌های آینده را راهبری می‌کند.

معنی و مفهوم هوشمندی استراتژیک چیست؟

هوشمندی استراتژیک یک رویکردی به استراتژی است که بر تحلیل و کار کردن با انقلاب داده‌ها و نحوه مواجه شدن با تغییرات سریع به همراه رویدادهای شگفتی‌آفرین در محیط تاکید دارد. هوشمندی استراتژیک شامل ظرفیت منطقی، شناخت، خودآگاهی، یادگیری، دانش عاطفی، استدلال، طرح‌ریزی، خلاقیت، تفکر انتقادی و حل مسئله است. توانایی دریافت و تحلیل اطلاعات و حفظ و ذخیره‌سازی آنها به عنوان دانش برای زمانی که در زمان مناسب بازیابی شده و برای انطباق رفتار با محیط و زمینه استفاده شود (مک‌داول، 2009).

هوشمندی استراتژیک، راه‌حلی است که دنیای کسب و کار کنونی برای مواجه شدن با انفجار اطلاعات و آشفتگی‌های همراه آن پیدا کرده و سازوکاری را فراهم می‌آورد که سازمان می‌تواند با تحلیل داده‌های بزرگ در بازارهای پرچالش و متغیر به مزیت رقابتی دست‌یابد. علاوه بر سه موردی که گفته شد، در سال 2013، افرادی چون جوزسی باس، مک‌کوبی، کلیفورد ال نورمن، سی جین نورمن و ریچارد مارگولیس در مقاله‌های تحت عنوان «تحول در رهبری خدمات بهداشتی: راهنمای سیستم برای بهبود مراقبت از بیمار، کاهش هزینه‌ها و بهبود سلامت» از هوش استراتژیک برای عمق‌ دادن به رهبری مراقبتهای بهداشتی استفاده کردند. آنها فلسفه رهبری و هوش استراتژیک را با چهار مولفه معرفی شده توسط دمینگ پیوند دادند: درک تنوع، تفکر سیستمی، درک شخصیت و درک دانش‌آفرینی. مک‌کوبی در سال 2015 کتابی با عنوان «هوش استراتژیک، ابزارهای مفهومی برای پیشبرد تغییر» را در دانشگاه آکسفورد، منتشر کرد.

بزرگترین دستاورد و کارکرد اصلی هوشمندی استراتژیک چیست؟‌

بزرگترین دستاورد و کارکرد اصلی هوشمندی استراتژیک این است که به کسب و کار کمک می‌کند تا از مزیت‌های رقابتی خود محافظت کرده و یا آنها را تقویت کند. بر اساس یک تحقیق معلوم شد مجموعه‌ای از قابلیت‌های مبتنی بر هوشمندی استراتژیک وجود دارد که بیان‌گر ویژگی‌های منحصربفرد برخی از موفق‌ترین رهبران دنیا هستند. این ویژگی‌ها در قالب کارکرد‌های هوشمندی استراتژیک معرفی شد، که عبارتند از:

  1. پیش‌بینی: توانایی درک روندهای ایجاد کننده گشایش‌ها یا چالش‌های کسب و کار
  2. بینش: توانایی تصویرسازی وضعیت ایده‌آل مبتنی بر دوراندیشی و ایجاد فرایندی برای مشارکت دیگران برای اجرای آن.
  3. انگیزه: توانایی ایجاد انگیزه در افراد مختلف برای همکاری در اجرای یک چشم‌انداز.
  4. مشارکت: توانایی ایجاد اتحادهای استراتژیک با افراد، گروه‌ها و سازمان‌ها.
  5. تفکر سیستمی: توانایی درک، تلفیق و ادغام عناصر سازمان که به عنوان یک کل برای یک هدف مشترک عمل می‌کنند (مک‌کوبی، 2017).

تعریف دقیق هوش استراتژیک چیست؟‌

بر خلاف تصور عموم جامعه که واژه‌های «هوش» و «هوشمندی» یکی می‌داند، از شما انتظار می‌رود به عنوان کسی که علاقه‌مند به این حوزه تخصصی هستید، تفاوت معنایی آنها بدانید. هوش یک موجودیت است و غالباً یک «نتیجه» است و در معانی رشد، پیشرفت و ترقی تجلی می‌یابد. باهوش به کسی که صاحب هوش است گفته می‌شود و هوشمندی هم رویکرد «فرآیندی» به هوش است. هوشمندی یعنی کسب و کاری که فرآیندهای هوش را بکار گرفته است. پس هوش یک چیستی، فعلیت و موجودیت است (مثل برنامه، بازار) و هوشمندی یک کارکرد، فرآیند و جریان است (برنامه ریزی استراتژیک، مدیریت بازاریابی) و به همین دلیل عنوان این سایت را «هوشمندی استراتژیک» گذاشته‌ایم. چرا که می‌خواهیم روش، کارکرد و فرآیند هوشمندی استراتژیک را در کسب و کار معرفی کرده و راه‌های استقرار آن را بیان کنیم. به طور کلی با توجه به گفته‌های بالا، در دنیای واقعی معمولاً به کسی هوشمند می‌گوییم که بتواند مسائل را با دقت ببیند، به خاطر بسپارد، در زمان لازم آنها را بازیابی کند و بین آنها ارتباط منطقی برقرار کرده و مسئله‌ای را حل کند. در این صورت هوشمندی شامل چهار مولفه اصلی می‌شود: (1) کسب اطلاعات، (2) بازیابی و خاطر آوردن، (3) استدلال،‌ ایجاد ارتباط و خلاقیت و (4) تفکر انتقادی و حل مسئله. انتظار می‌رود که نتیجه هوشمندی منجر به حل مسئله شود.

نحوه جمع‌آوری داده و اطلاعات درهوشمندی استراتژیک چگونه است؟‌

رشته‌های (دیسیپلین‌های‌) جمع‌آوری اطلاعات در هوشمندی استراتژیک بسیار شبیه به امور اطلاعاتی در نظامی‌ها و سرویس‌های اطلاعاتی است که از پنج روش اصلی برای این کار بهره می‌گیرد:

  1. هوش منبع-باز (Open Source Intelligence - OSIN). به مجموعه گسترده‌ای از اطلاعات و منابعی که به طور کلی در دسترس هستند، از جمله اطلاعات به دست آمده از رسانه‌ها (مجلات تخصصی، روزنامه‌ها، رادیو، تلویزیون و غیره)، سوابق حرفه‌ای و دانشگاهی (مقالات، کنفرانسها‌، مصاحبه‌ها، انجمن‌های تخصصی و غیره) و داده‌های عمومی اشاره دارد. (گزارشهای دولت، جمعیت، جلسات، سخنرانی‌ها) و مانند آن است. این هوش ارتباطی با نرم‌افزارهای منبع-باز ندارد و نباید با آن اشتباه گرفت. دقیق‌تر اینکه داده‌های ساختارمند و بدون ساختار در کسب و کار از منابع مختلف من‌جمله منابع عمومی و پایگاه‌های داده موجود در سیستم‌های اطلاعاتی استفاده می‌کند.
  2. هوش انسانی (Human Intelligence -HUMINT ). دسته‌ای از اطلاعات جمع‌آوری شده از منابع انسانی است. در این هوش از نظرات و برداشتهای تخصصی کارکنان و افراد خبره برای تکمیل اطلاعات است.
  3. هوش سیگنال‌ها (Signal Intelligence - SIGINT) از آنجا که داده‌ها اغلب به صورت پراکنده و رمزگذاری هستند، هوش سیگنالها شامل استفاده از تحلیل رمزنگاری برای رمزگشایی روندها است. در این صورت تحلیل‌گر به کشف رمز‌ها و روندهای موجود در داده‌های پراکنده و در ظاهر بی‌ربط پرداخته و اطلاعات ارزشمندی را احصاء می‌کند.
  4. هوش سنجش و اثر (Measurement and signature intelligence - MASINT). که به شناسایی، ردیابی یا توصیف خصوصیات متمایز موضوعات هدف است. این هوش به عنوان هوش علمی و فنی حاصل از تحلیل داده‌های به دست آمده از ابزارهای سنجش مختلف است که به منظور شناسایی هرگونه ویژگی متمایز مرتبط با منبع یا فرستنده است. یک توضیح ساده اینکه در علم نجوم، ستاره‌شناسان مشاهدات خود را در طیفهای الکترومغناطیسی متعددی انجام می‌دهند، از امواج رادیویی، مادون قرمز، نور مرئی و ماورا بنفش، تا طیف اشعه ایکس و فراتر از آن. آنها این مشاهدات چند طیفی را با هم مرتبط می‌کنند و تصاویر ترکیبی، اغلب با رنگ کاذب ایجاد می‌کنند تا تصویر کاملی را ارائه دهند.
  5. هوش تصویری (Imagery Intelligence - IMINT): از تصاویر برای شناسایی اطلاعات باارزش تجاری استفاده می‌شود.

منابع اصلی هوش باز کدامند؟

به مجموعه گسترده‌ای از اطلاعات و منابعی که به طور کلی در دسترس هستند و با استفاده از طیف وسیعی از روشهای کمی و کیفی تحلیل می‌شوند. اگرچه کلمه «منبع‌-باز» در مورد نرم‌افزارها و اپلیکیشن‌ها هم بکار می‌رود، اما نباید این هوش را با آن اشتباه گرفت. هوش منبع-باز ارتباطی با این نرم‌افزارها ندارد و تنها تشابه اسمی است. هوش منبع-باز از داده‌های ساختارمند و بدون ساختار در کسب و کار از منابع مختلف من‌جمله منابع عمومی و پایگاه‌های داده موجود در سیستم‌های اطلاعاتی استفاده می‌کند. شش منبع اصلی برای OSINT عبارتند از:

  • رسانه‌ها، روزنامه‌های چاپی، مجلات، رادیو و تلویزیون
  • اینترنت، نشریات آنلاین، وبلاگها، تالارهای گفتگو، رسانه‌های شهروندی (فیلمهای تلفن همراه و محتوای ایجاد شده توسط کاربر)، آپارات و وب‌سایتهای رسانه‌های اجتماعی (فیس‌بوک، توییتر، اینستاگرام و غیره). این منبع به خاطر به‌‌روز بودن و سهولت دسترسی، از انواع دیگر منابع جلوتر است.
  • داده‌های عمومی دولت، گزارشهای عمومی دولت، بودجه، جلسات و کنفرانسهای مطبوعاتی، وب‌سایتها و سخنرانیها.
  • انتشارات تخصصی و دانشگاهی، اطلاعاتی که از مجلات، کنفرانسها، همایشها، مقالات دانشگاهی، پایان‌نامه‌ها و رساله‌های علمی به دست می‌آید.
  • داده‌های تجاری، تصاویر تجاری، ارزیابیهای مالی و صنعتی و پایگاه‌های اطلاعاتی.
  • ادبیات خاکستری، گزارشات فنی، گزارش‌های پیش‌پرینت، حق ثبت اختراع، مقالات کاری، اسناد تجاری، آثار منتشر نشده و خبرنامه‌ها.

گردآوری در تیم تولید محتوای شریف استراتژی

هوشمندی استراتژیکهوش سازمانیاستراتژیشریف استراتژیهوش استراتژیک
دفتر استراتژی شریف؛ ارائه دهنده خدمات مشاوره، برنامه ریزی و پیاده سازی استراتژی های سازمانی و ارائه دهنده دروس تخصصی در حوزه مدیریت استراتژیک
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید