چهارشنبه، ۸ خرداد موعد برگزاری دومین سمینار مجموعه «درد مشترک» در سالن آمفیتئاتر دانشکده مدیریت و اقتصاد شریف بود؛ سمیناری که با همت شرکت مشاوره مدیریت «رهنمان» و با ارائه فرهاد نیلی، محمد فاضلی و جواد حاتمی برگزار شد. خلاصهای از این نشست را در ادامه میتوانید بخوانید:
غم مشترک
«بازی جمع صفر، آدمها را کلافه میکند.» اینها صحبتهایی است که فرهاد نیلی بیان کرده و به صورت ضبطشده در سالن پخش میشود؛ صحبتهایی که مربوط به برنامه قبلی درد مشترک در همین سالن است و محمد فاضلی و آرش رئیسینژاد، فرهاد نیلی را در آن همراهی میکردند. حالا در روز ۸ خرداد، در سالن آمفیتئاتر دانشکده مدیریت و اقتصاد، محمد فاضلی و جواد حاتمی هستند که فرهاد نیلی را همراهی میکنند تا سراغ موضوعی دیگر برود. تلاش نیلی به عنوان مدیر مجموعه رهنمان در این برنامهها آن است که روایتی پیوسته ارائه کند و همراه با محمد فاضلی در این زمینه به شدت بر داشتن قصه/روایت تأکید میکنند. در قسمت دوم، این بار سراغ غم و شادی ایرانیان رفتهاند و تلاش میکنند در این باره سخن بگویند.
فرهاد نیلی در شروع این برنامه اشاره میکند که همه ناراضی هستیم و ناراحت. او میگوید در حالی که ما با غم بیگانه نبوده و نیستیم و اتفاقات فردی ناخوشایندی داشتهایم، اما با غم عمومی و سوگواری جمعی آشنا نیستیم. پس در این برنامه، تلاش او و دو سخنران دیگر این است که درباره این موضوع صحبت کنند که آیا این امر ناشادکامی اجتماعی در ایران طبیعی است؟ و آیا این موضوع موقت است یا به شکلی مزمن با آن درگیر خواهیم بود؟ چگونه میتوانیم خود را تسکین دهیم؟ و برای حل اساسی این موضوع باید اقدامات شخصی را پیش گرفت کرد یا باید در جایی دیگر به دنبال پاسخ بود.
شادکامی حاصل داشتن هدفی معنادار است
جواد حاتمی، روانشناسی که در این برنامه همراه تیم «درد مشترک» است، از یک مثال استفاده میکند. او میگوید در جنگ سوریه و بحران مهاجرت، اخبار مرگ صدها مهاجر در دریا میآمد و هیچ آدمی متأثر نمیشد، در حالی که همه میدانستند که در میان این مهاجران، کودکان هم حضور دارند، اما تصویری از مرگ آلان کردی سبب شد که همه تحت تأثیر این تصویر، درباره بحران حیات مهاجرین صحبت کنند. او از این موضوع صحبت میکند که چگونه اثر ادراک بر این هیجانات موثر است. حاتمی برای توصیف هیجانات از یک دستهبندی دوبعدی سخن به میان میآورد که اتفاقات چه میزان بر خوشآیندی و ناخوشآیندی ما اثرگذار هستند و بعد هم اشاره میکند که این تجربیات از لحاظ ماندگاری هم متفاوت هستند. او در ادامه میگوید که شادکامی برساختی است که از داشتن هدفی معنادار و قابل وصول به دست میآید و این لُبّ کلام او تا انتهای این بحث است که سعی دارد تا انتهای جلسه با بازگشتن به این موضوع، آن را تبیین کند. حاتمی به عنوان یک روانشناس، صحنه را با این سوال به محمد فاضلی جامعهشناس واگذار میکند: آیا میتوان شاد بود، وقتی همسایه و جامعه اطراف من غمگین است؟
ارتباط گنج است
محمد فاضلی، استاد سابق دانشگاه شهید بهشتی به کتاب تخیل جامعهشناسی، اثر سی رایت میلز اشاره میکند و از این سخن میگوید که غم و شادکامی، پدیدهای جامعهشناسانه است. او به گزارش سالانه جهانی شادی موسسه گالوپ میپردازد که از سال ۲۰۱۳ شروع شده و در ۱۴ حوزه وضعیت مردم را از آنها میپرسد و رتبهبندی میکند. فنلاندیها نمره ۷.۸ از ۱۰ دارند، اما در همسایگان ایران، ترکیه با نمره ۴.۹۴ بهترین وضعیت را به خودش اختصاص داده و نمره ایران هم ۴.۷ است. او میگوید که ما در میانه اوضاع جهان هستیم، اما چرا همه چیز سیاه به نظر میرسد؟
این استاد جامعهشناسی به پژوهشی از خودش در سال ۹۰ ارجاع میدهد که در آن بررسی وضعیت اقتصادی و اجتماعی و سلامت روان را بررسی کرده است. فاضلی به همراه همکارانش در آن پژوهش دریافتند که اگر نسبتا سلامت روان داشته باشید، درآمد بالاتر به وضع شما کمک نخواهد کرد، اما وقتی در شبکه ارتباطی بهتری قرار بگیرید، اوضاع شما بهتر میشود. دومین نتیجه آن تحقیق هم آن بوده که اگر وضع مادی خوبی دارید، این بنیانهای مادی از این جهت موثر هستند که به ارتباطات شما کمک خواهند کرد. فاضلی از همین رو تأکید میکند که اگر امروز در جامعه ایران، تشکیل حزب واقعی، سمن واقعی و ... ناممکن شده، در نتیجه و به همین خاطر جامعه هم به ناشادکامی دچار شده است. او به کتاب برگمان، تاریخ امیدبخش نوع بشر ارجاع میدهد و میگوید که انسانهای هوموساپینس در جامعهای بودند که ارتباطات بیشتری داشتند و این، عامل برتری آنها بر نئاندرتالها بود.
وارد تونل شدهایم
فرهاد نیلی در ادامه این ارائه به نمودار تولید ناخالص داخلی سرانه میپردازد و با این توصیف از این شاخص که وضعیت بهرهمندی هر ایرانی از زندگی را نشان میدهد، به روندهای آن میپردازد. او میگوید سکون ده ساله اخیر، یکی از دلایل شرایط امروز جامعه ما است. ما از لحاظ این شاخص در جایی ایستادهایم که در سال ۱۳۵۵ داشتیم و این در حالی است که هیچ دستاورد دیگری نداریم و از همین رو نیاز به نوشته شدن قرارداد اجتماعی جدیدی حس میشود. این استاد اقتصاد میگوید که میشود نابهسامانی اقتصادی را تحمل کرد، اگر در زمینه دیگری دستاورد داشتهایم. او با استفاده از تمثیل تونل بیان میکند که آدمها حاضرند وارد تونلی شوند که انتهایش روشن است، چرا که میدانند وضعیتی موقت است، اما اگر انتهای تونل روشن نباشد، کوچکترین صدای ناهنجار هم آرامش را از بین میبرد.
دیگران توانستند و ما نه
او در توصیف شادکامی معتقد است که داشتهها پس از کسر انتظارات است که شادکامی را میسازد. او میگوید مردم ما پرتوقع نیستند، اما ما سالها فکر میکردیم تورم بدون درمان است و دیدیم بقیه درمان کردند. این مسئله در مورد رشد اقتصادی، بیکاری و بسیاری از مسائل دیگر هم دیده میشود که دیگران از پس آنها برآمدهاند و امروز ما در جزیره تنهایی گرفتار ماندهایم. فرهاد نیلی با اشاره به عدم قطعیت و نااطمینانی موجود در جامعه، اشاره میکند که این موضوع نیز عدم مطلوبیتی را بر جامعه ما تحمیل کرده است. جواد حاتمی، روانشناس با تأیید این بحث، اینگونه اضافه میکند که عبارت شرایط حساس کنونی واقعا بر زندگی ما سایه افکنده و ما از امکان پیشبینی کردن محروم شدهایم. عدم پیشبینی داشتن نسبت به آینده، کنترل خطرات و رخدادها را ناممکن کرده و این عدم کنترل، آدمی را مضطرب میکند.
جواد حاتمی اشاره میکند که در شرایط غم، تنها ۳۰ درصد همدلی در بازنمایی درد و رنج است و ۷۰ درصد آن در کمک برای رفع مشکل است. او از همدلی با عنوان تلاش برای کمک کردن یاد میکند و اشاره میکند که آن چیزی که به شادی منجر میشود، وجود داشتن آن هدف معناداری است که برایش حرکت کنیم.
قصه داشتن به قصد شادی
محمد فاضلی نابرابری در کشور را مسئله بغرنجی در ایجاد احساس غم عنوان میکند و با تأکید میگوید که بیش از نابرابری اقتصادی، نابرابری سیاسی را شاهد هستیم؛ آدمهایی که شهروندتر هستند و در دسترسی به ثروت و قدرت از بقیه جلوترند، در حالی که زنجیرهایی بر پاهای جامعه بسته شده است. فاضلی اشاره میکند که اینها در شرایطی است که جامعه نیاز به قصه دارد تا افراد کنار هم قرار گیرند و در این قصه، هدف قابل وصول معناداری وجود داشته باشد؛ قصهای که جامعه و مردم باید در کنار هم آن ترسیم کنند. او و فرهاد نیلی اشاره میکنند که آنچه شرایط دهه شصت را قابل پذیرش میکرد، همین قصه داشتن جامعه بود که دفاع از میهن را دستاورد میدانست. فرهاد نیلی اشاره میکند که در داخل منزل، ایرانیان شبیه بقیه دنیا هستند و خود تصمیمگیری میکنند، اما در بیرون خانه این امکان در دسترسشان نیست و در این محیط جمعی است که ساختاری بر آنها تحمیل شده و آنها نیز منفعل شدهاند. این در حالی است که نیاز است در کشور یک داستان با محوریت رشد اقتصادی تعریف شود و این بازی برد-برد، جامعه و افراد را پیش ببرد.
مذاکره کنشگران مرزی برای خروج از بحران
فاضلی در اینجا به مصاحبه کسینجر با اکونومیست اشاره میکند و میگوید که برای آن که متهم نشود خیلی راه حل ندارد، شبیه کسینجر صحبت میکند. کسینجر در این مصاحبه میگوید که جهان پنج تا ده سال فرصت دارد که از جنگ آمریکا و چین اجتناب کند و البته برای این مسئله، کلید در دستان رهبران دو کشور است که با ابزار مذاکره به یک توافق درباره هوش مصنوعی برسند. رهبران دو کشور باید با مذاکره برای راه حل بینابینی بین خودشان و دادن امتیاز به تایوانیها این موضوع را خاتمه دهند و همچنین با مذاکره مستقیم درباره نابودی جهان چارهجویی کنند. فاضلی هم اشاره میکند که باید برای حل اختلال رابطهها در موضوعات مختلف تلاش کرد و این هم کار طبقه متوسط است که دغدغه کمتری نسبت به معیشت کوتاهمدت خود دارد و باید بتواند به مسالمتآمیزترین شکل ممکن، این راه حل ارتباطی را بیابد. او به مفهوم کنشگری مرزی از مقصود فراستخواه اشاره میکند که تحدید قدرت و عقلانیسازی آن از وظایف این دسته از کنشگران است. فاضلی نهایتا به عنوان یک جامعهشناس، تشکیل یافتن سازمان جمعی برای منافع عمومی را ابزاری برای همان مذاکره کردن میشناسد و هر سازمانی، از یک کسبوکار تا سمن را گام کوچکی برای همین موضوع عنوان میکند. فاضلی تأکید میکند که وقتی از وجود داشتن قصه سخن میگوید، این یک موضوع از بالا به پایین نیست، بلکه قصه بستر اجتماعی تاریخی دارد و قرار نیست که یکنفره نوشته شود.