دکتر یحیی تابش، استاد بازنشسته دانشکده علوم ریاضی دانشگاه شریف در شماره پاییز فصلنامه معرفی و نقد کتاب تهران خاطراتی از مریم میرزاخانی را ذکر کرده است:
اول بار که مریم را دیدم، پانزده سالش بود. یک دوره تابستانی در دانشگاه صنعتی شریف راه انداخته بودیم تا بچههای دبیرستانی علاقهمند را با مطالب شوقآفرین و انگیزهبخش در زمینه ریاضیات آشنا کنیم. حدود صد نفر دختر و پسر پانزده، شانزده ساله در دوره شرکت داشتند، ولی از همان روز اول همه فهمیدند که مریم با آن جثه کوچک کاملا متفاوت است! در این دوره از مطالب ساده شروع میکردیم و در هر موضوعی مطالب پیشرفتهای هم مطرح میشد. یکی از استادان یک مثال خاص از یک مسئله را در زمینه نظریه گرافها که جنبه شهودی خوبی داشت، در کلاس مطرح کرد و به بچهها گفت هرکس یک مثال دیگر پیدا کند، هزار تومن جایزه میگیرد. بعد از مدتی، مریم حالت کلی مسئله را اثبات کرد و شد اولین مقاله تحقیقاتیاش که در پانزده سالگی منتشر کرد!
سال تحصیلی بعد مریم در مسابقات داخلی المپیاد ریاضی شرکت کرد و پس از موفقیت در مراحل مختلف آزمونها به عضویت تیم ششنفره المپیاد ریاضی ایران درآمد و در المپیاد بینالمللی ریاضی که در تابستان سال ۱۹۹۴ در هنگکنگ برگزار شد، با نمره ۴۱ از ۴۲ مدال طلا گرفت. المپیاد بینالمللی ریاضی در دو روز متوالی برگزار میشود و شرکتکنندگان در هر روز در یک جلسه چهار ساعت و نیمه باید سه مسئله حل کنند و طبق یک سنت، ارزش هر مسئله ۷ نمره در نظر گرفته میشود که در نتیجه بیشترین نمره ۴۲ است که البته بهندرت شرکتکنندگان موفق به کسب نمره کامل یا نزدیک به آن میشوند، هرچند که مریم سال بعد نیز که هنوز دانشآموز دبیرستانی بود، باز هم به عضویت تیم کشورمان درآمد و در المپیاد بینالمللی ریاضی که در سال ۱۹۹۵ در کانادا برگزار شد، با کسب نمره کامل ۴۲ مجددا مدال طلا گرفت!
مریم در دوره راهنمایی با یکی از همکلاسیهایش به نام رویا بهشتی رفاقت مشفقانهای پیدا کرد که در همه امور زندگی و کار و تحصیل با هم رابطه صمیمانهای داشتند. رویا هم در سال ۱۹۹۴ به عضویت تیم المپیاد ریاضی درآمد و در المپیاد بینالمللی مدال نقره گرفت. رویا نقل میکند که مریم در سال دوم راهنمایی در آخر سال در درس ریاضی نمره ۱۶ گرفت و به قدری ناراحت شد که گفت دیگر هرگز دنبال ریاضیات نخواهد رفت، ولی وقتی تعطیلات تمام شد و پاییز دوباره به مدرسه برگشتند، مریم عوض شده بود و دیگر در حل سختترین مسئلههای ریاضی کسی جلودارش نبود، امری که تا آخر عمرش ادامه پیدا کرد. مریم خودش ذکر میکند که اوایل به نویسندگی علاقه داشت و میخواست نویسنده شود و با شوق و علاقه رمانهای زیادی را میخوانده است، ولی برادر بزرگترش، آرش او را با مسئلههای ریاضی شوقآفرین آشنا میکند و کمکم علاقهاش به ریاضی جلب میشود و محیط مدرسه و دوره تابستانی دانشگاه شریف و شرکت در المپیاد ریاضی او را در مسیری قرار داد که سرانجام یک ریاضیدان حرفهای تراز اول شد، و جالب اینکه علاقهاش را همچنان به قصهگویی حفظ کرده بود و حل مسئلههای پیچیده ریاضی هم برایش به نوعی با قصهگویی همراه بود.
مریم پس از پایان دوره دبیرستان، رشته ریاضی را برای تحصیلات عالی انتخاب کرد و در پاییز ۱۳۷۳ وارد دانشکده علوم ریاضی دانشگاه صنعتی شریف شد. او در دوران تحصیل در دوره کارشناسی دروس زیادی را اعم از دروس پایه یا پیشرفتهترین دروس دکتری که در دانشکده ارائه میشد، با موفقیت و به طور استثنایی گذراند. او در دوره تحصیل در دوره کارشناسی با کمیته ملی المپیاد ریاضی هم همکاری داشت. یکی از رازهای موفقیت ما در المپیادها این بود که المپیادیهای قبلی را دعوت میکردیم که مدرس دورههای آموزشی المپیادیهای جدید باشند و مریم هم در این رابطه کمک و همکار ارزشمندی بود و چند سال در دورههای آموزشی المپیاد ریاضی با بچههای جدید کار کرد. برای توسعه منابع آموزشی المپیاد ریاضی هم به فکر افتادیم مجموعهای کتاب در زمینه مباحث المپیاد و ریاضی آماده کنیم و انتشارات فاطمی هم کار چاپ و نشر این کتابها را به عهده گرفت. مریم و رویا در این مجموعه یک کتاب در زمینه نظریه اعداد تألیف کردند که هنوز هم پس از سالها مرتبا تجدید چاپ میشود و مورد توجه بچهها است.
در برگزاری المپیاد یکی از کارهای دشوار، طرح مسئلههای جدید، چه برای برگزاری آزمونهای داخلی و چه برای پیشنهاد به المپیادهای بینالمللی بود. مریم در زمینه طرح سؤالهای جدید هم همکاری شایانی داشت. خیلی وقتها طرح سوالات به موقع انجام نمیشد و در شب آخر مجبور بودیم دور هم جمع شویم و سوال طرح کنیم. در این جلسات هم شاهد بودم که مریم چه ذهن فعالی در پردازش ایدهها و طرح سوالهای جدید داشت.
روزگار به خوبی میگذشت و مرتبا دانشجویان خیلی خوبی به دانشکده علوم ریاضی دانشگاه صنعتی شریف جذب میشدند که کمکم به یک کانون علمی فعال تبدیل شده بود. در فضای آزاد جلو دانشکده یک محوطه دایرهوار قرار دارد که به گردی معروف شده بود، هر روز صبح عدهای از بچههای علاقهمند در گردی دور هم جمع میشدند و درباره مسئلهها و مباحث مختلف ریاضی بحث میکردند و در بین گفتوگوهایشان مسئلههای جدیدی هم مطرح میشد. یکی از افرادی که با پشتکار روی مسئلهها کار میکرد و راهحلهای خود را با دیگران در میان میگذاشت مریم بود که هیچ مسئلهای برایش غیر قابل حل نبود!
یک مقاله جالب دیگر مریم ھم به دوره آموزشی المپیاد ریاضی برمیگردد. در یکی از درسھا که دکتر سعید اکبری، یکی از استادان جوان و فعال دانشکده در آن دوره ارائه میکرد، یک مسئله که توسط پال اردوش، ریاضیدان معروف مطرح شده بود و بیش از بیست سال قدمت داشت و البته به درس مربوطه در زمینه نظریه گرافھا مرتبط بود را برای بچھھا مطرح کرد. به بچھھا درباره سابقه مسئله چیزی نگفت، ولی جایزهای ده دلاری برای آن تعیین کرد. بعد از مدتی مریم راه حل کوتاهتر و جالبی برای آن را ارائه کرد که نه تنھا جایزه ده دلاری را برد، بلکه اثبات او به عنوان یک مقاله علمی منتشر شد:
بعد اتفاق بامزهای میافتد، بنیاد ملی علوم در آمریکا یک طرح پژوهشی را که در زمینهای شبیه به این مسئله بود، برای بررسی و داوری نزد مریم میفرستد و او را «پروفسور میرزاخانی» خطاب میکنند، در حالی که هنوز دانشجوی سال سوم دوره کارشناسی بود! شایان ذکر است که راه حل مریم بعدها به عنوان یک مطلب کلاسیک در کتابهای درسی پیشرفته نیز چاپ شد.
انجمن ریاضی ایران که در سال ۱۳۵۰ تأسیس شد و از معتبرترین انجمنهای علمی در سطح کشور است، همهساله یک گردهمایی دانشجویی و یک مسابقه ریاضی دانشجویی برگزار میکند که از هر دانشگاه تیمهای پنجنفره در این مسابقه شرکت میکنند. در سال ۱۳۷۶ مسابقه و گردهمایی اواخر اسفند در دانشگاه شهید چمران در اهواز برگزار میشد و حدود ۴۰ نفر از بچههای دانشگاه برای شرکت در گردهمایی، همراه با تیم پنجنفره مسابقه دانشجویی ریاضی به اهواز اعزام شدند. مریم هم عضو تیم بود. پس از چند روز که مسابقه برگزار شد، خبردار شدیم که مریم نفر اول شده است که بر خوشحالیمان افزود. من هم که مسئولیت دانشکده علوم ریاضی دانشگاه صنعتی شریف را به عهده داشتم، از همه فعالیتها خیلی سرخوش بودم تا اینکه ساعت سه بامداد روز ۲۶ اسفند با صدای زنگ تلفن از خواب بیدار شدم؛ خبر دهشتناک بود: اتوبوس حامل دانشجویان در مسیر بازگشت از اهواز در نزدیکی اندیمشک دچار سانحه شده و به داخل یک رودخانه افتاده بود و عدهای از بچهها از میان ما رفته بودند و عدهای هم مجروح به بیمارستانی در اندیمشک اعزام شده بودند. جراح فداکار بیمارستان اندیمشک به نام دکتر تهرانی به بچهها رسیده و در همان دل شب در اتاق عمل خیلیها را نجات داده بود. در اولین ساعات صبح به دستور رئیسجمهور وقت به مراقبتها اضافه شد و مجروحین با یک هواپیمای ارتشی به تهران اعزام شدند و نسبت به آنها رسیدگی کامل به عمل آمد، اما افسوس که هفت تن از بچهها – آرمان بهرامیان، رضا صادقی، فرید کابلی، مجتبی مهرآبادی، علیرضا سایهبان، علی حیدری، و مرتضی حیدری – از پیش ما رفتند و دل من را به داغدارترین دل عالم بدل کردند. مریم هم در آن اتوبوس بود که جان سالم به در برد، ولی افسوس که تقدیر آبستن حوادث دیگری بود!
بهار ۱۳۷۸ مریم دوره کارشناسی را در دانشگاه شریف به اتمام رساند. او از مدتی قبل برای ادامه تحصیل اقدام کرده بود و دانشگاه هاروارد به او پذیرش و بورسیه تحصیلی داده بود. یار دیرینهاش، رویا بهشتی هم از امایتی پذیرش و بورسیه گرفته بود و هر دو راهی شهر بوستن در آمریکا شدند تا در نزدیکی یکدیگر دوره جدیدی را آغاز کنند.
مریم در هاروارد هم خوش درخشید و رساله دکترایش را تحت نظر کرتیس مک مولن (Curtis McMullen)، ریاضیدان برجسته و استاد دانشگاه هاروارد، در زمینه نوع خاصی از دستگاههای دینامیکی به انجام رساند. کارهای ریاضی مریم با معرفی ایدههایی کاملا اصیل و جدید و پیوند دادن شاخههای مختلفی از ریاضیات، پیشرفتهای بسیار مهمی در مطالعه رویههای ریمان و خانواده آنها ها رقم زده است. شاخههایی نظیر هندسه هذلولوی، آنالیز مختلط، توپولوژی، سیستمهای دینامیکی، و هندسه جبری شمارشی در کارهای او به هم پیوند میخورند.
رساله دکتری مریم در کنار نتایج مهم و ارزنده و نوآوریهای فراوان، اثبات جدید از حدس ادوارد ویتن، فیزیکدان برجسته در زمینه نظریه ریسمانها ارائه کرد. این رساله خیلی زود مورد توجه ریاضیدانان قرار گرفت. مریم در سال ۲۰۰۴ موفق به دریافت دکتری از دانشگاه هاروارد شد.
میگویند مریم در دوران دانشجویی در هاروارد به عنوان فعالیت انساندوستانه به دانشجویان معلول کمک میکرده است، بارها او را دیده بودند که دانشجوی نابینایی را همراهی میکند و او را به کلاسش میرساند و بعد از آن خودش با عجله راهی کلاسش میشود. در این دوره با یان وندراک (Jan Vondrak) هم آشنا شد. یان دانشجویی اهل جمهوری چک بود که مراحل آخر دکترایش را در امآیتی میگذراند. این دو با دلبستگی با هم ازدواج کردند و آیتالله مدرسی، استاد دانشگاه پرینستن آنها را به عقد یکدیگر درآورد. یان نقل میکند که پس از عقد ازدواج کوهپیمایی رفتند و بعد برگشتند خانه آشپزی کردند که آغاز روزگار خوشی برای آنان بوده که دیری نپایید.
مریم پس از دریافت دکتری به عنوان عضو هیأتعلمی به دانشگاه پرینستن پیوست و پژوهشهای ریاضی خود را با قوت و قدرت ادامه داد. از جمله موفق به اثبات ارگودیک بودن شار ترستین شد و به نتایج ارزنده و تأثیرگذار بیشتری رسید تا این که در سال ۲۰۰۸ در دانشگاه پرینستن به استادی رسید و بالاخره در سال ۲۰۰۹ پرینستن را ترک کرد و با سمت استادی به دانشگاه استنفرد پیوست. یان هم ابتدا در یک آزمایشگاه تحقیقاتی آیبیام در دره سیلیکون شاغل شد، ولی پس از مدتی او هم به عنوان عضو هیأتعلمی به استنفرد پیوست. در سال ۲۰۱۱ دخترشان آناهیتا به دنیا آمد و به زندگیشان نشاطی دوباره داد.
من در سال ۱۳۹۰ از دانشگاه صنعتی شریف بازنشسته شدم و برایم فرصتی فراهم شد که به دانشگاه استنفرد بیایم. اوایل اسفند ۱۳۹۱ به آنجا رسیدم و دیدارم با مریم تازه شد. با اینکه دیگر ریاضیدانی برجسته و استادی عالیمقام بود، همان رفتار صمیمانه و متواضعانه همیشگیاش را داشت و با گرمی با هم روبهرو شدیم. دیدارهای گاهگاهی یا صرف ناهار با هم فرصتی بود که از همه کس و همه جا، از گذشته و آینده حرف بزنیم. چند ماهی گذشته بود که به من خبر داد دچار سرطان سینه شده است. با قدرت برخورد کرد و پس از جراحی و شیمیدرمانی، فکر میکنم ژانویه ۲۰۱۴ بود که به سرطان غلبه کرد و به سر کار برگشت و کارهای ریاضیاش و کار کردن با دانشجویان دکترایش را از سر گرفت و باز هم دیدارها تجدید میشد و خاطرات جدیدی شکل میگرفت. تابستان سال ۲۰۱۴ کنگره ریاضیدانان در سئول (کره جنوبی) برگزار میشد و از اطراف و اکناف شایعه اهدای مدال فیلدز (Fields Medal) به مریم به گوش میرسید و مریم که عازم کره شد، احتمالش برایمان بیشتر شد تا اینکه رسما اعلام شد که مدال فیلدز به او تعلق گرفته است، شاید از همان نوجوانی مریم هم این احتمال را میدادیم تا اینکه بالاخره محقق شد و پرواضح است که خیلی خوشحال شدیم.
مریم که از کره برگشت، استنفرد آماده شده بود که جشن مفصلی به افتخار او برگزار کند، ولی با همان تواضع همیشگیاش به هیچوجه زیر بار نرفت و فقط یک مراسم عصرانه مختصری به افتخارش برگزار گردید.
مجددا، روزگار سرخوشی رسیده بود، مریم شدیدا مشغول کار بود و در دیدارهای گاهگاهی بسیار خوشحالکننده، از هر دری حرف میزدیم. از آناهیتا که کمکم بزرگ میشد و از شیطنتهایش میگفت و باز هم مرور خاطرات گذشته و امید به آینده. اما روزگار خوشی دیری نپایید، آوریل ۲۰۱۷ بود که دوباره علائم بدخیمی در کبدش ظاهر شد، همه بسیج شدند که به بدخیمی غلبه کنند. مریم برای مدتی به شاخصترین کلینیک سرطان در نیویورک اعزام شد و بعد از آن هم هفتهای یکبار باید میرفت و میآمد تا نمونهگیری را ادامه دهند و بالاخره در ماه فوریه ۲۰۱۷ داروی جدیدی را که ویژه او ساخته بودند، تجویز کردند و از علائم اثربخشی که ظاهر شد، بسیار خوشحال شدیم. بسیار افسوس که مجددا به استخوانهایش زد و تلاشهای گسترده به نتیجهای نرسید. ده شب آخر در بیمارستان استنفرد بستری بود و جمعه ۱۴ ژوئیه ۲۰۱۷ دکترش اعلام کرد که همه داروها را دیگر قطع میکند. تا آخر شب بیشتر دوام نیاورد، پدر و مادر، خواهر، همسر عزیزش، و عدهای از دوستانش بر بالینش حضور داشتند که در چهل سالگی پرواز کرد! بنا به وصیتش در همین منطقه به خاک سپرده شد. در مراسمی ساده و با رعایت همه آداب در قطعه ایرانیان در مموریال پارک لوس گاتوس آرام گرفت.
خبر درگذشت مریم در سراسر جهان انعکاس وسیعی پیدا کرد. میراث گرانقدر او در ریاضیات از دستاوردهای مهم بشری محسوب میشود، علاوه بر آن، شخصیت متواضع و سختکوش او و بیباکیاش در مواجه شدن با سختترین مسئلههای ریاضی و تمرکز و پیگیری برای رسیدن به نتیجه، برای بسیاری از جوانها انگیزهبخش خواهد بود.
مریم در زمان حیاتش علاوه بر مدال فیلدز افتخارات ارزشمند دیگری هم کسب کرد. نگاهی به بعضی از آنها به قرار زیر خالی از لطف نیست:
به انتخاب مجله نیچر یکی از ده فرد تأثیرگذار در جهان، ۲۰۱۴
عضویت در آکادمی علوم فرانسه، ۲۰۱۵
عضویت در انجمن فلسفه آمریکا، ۲۰۱۵
عضویت در آکادمی ملی علوم (آمریکا)، ۲۰۱۶
عضویت در آکادمی علوم و هنرهای آمریکا، ۲۰۱۷
پس از درگذشت مریم، جوایز متعددی به نامش نامگذاری شد. در استنفرد یک بورسیه دانشجویی و یک بورسیه پژوهشگر جوان به نام او راه انداختند، و بسیار جوایز دیگر از سطح دبیرستان تا پیشرفتهترین دستاوردهای پژوهشی در نقاط مختلف جهان به یاد او نامگذاری شده است. در بعضی شهرهای جهان هم یادمانهایی برای او برپا کردند، یا کوی و برزنی را به نام او خواندند. ماهواره شماره ۳۲۱۳۵۷ نیز به یاد او ماهواره میرزاخانی نامیده شد. در فوریه ۲۰۲۰ گروه زنان سازمان ملل متحد مریم را به عنوان یکی از هفت زن دانشمندی انتخاب کرده که دنیا را تغییر دادهاند. ولی شاید از همه مهمتر نامگذاری روز ۲۲ اردیبهشت (۱۲ مه) که سالروز تولد او است، توسط اتحادیه بینالمللی ریاضیدانان به نام روز ریاضیات و زنان باشد، در این روز همهساله در بسیاری از کشورهای جهان مراسم ویژهای برگزار میشود.
در سال ۲۰۱۳ یک مقاله پژوهشی مهم در ۲۰۰ صفحه منتشر شد که دستاورد همکاری مریم با الکس اسکین (Alex Eskin)، استاد دانشگاه شیکاگو بود. این مقاله به خاطر جامعیت روشهای ریاضی ابداعشده در آن «قضیه عصای جادویی» (Magic Wand Theorern) نام دارد که در واقع میراثی گرانقدر از یک ریاضیدان برجسته محسوب میشود.
مریم یکی از برجستهترین دانشمندان ایرانی در همه اعصار و قرون است که کلام حافظ همانگونه که بر مزارش درج شده است، بهترین توصیف او است:
هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما