تورا چه سود از باغ و درخت که با یاس ها به داس سخن گفته ای...احمد شاملو
سلام..
راستش نه دوست دارم خیلی راجع به این دختر کشی بخوانم و یا بدتر از آن، بنویسم، نه رومینا آخرین گلو بریدهٔ ناشی از جهل و نادانی برخی آدم هاست..
که ای کاش جمله بالا را اشتباه کرده باشم..
ولی هرچه فکر می کنم، انگار پدر بیست بار به دیدن «خانه پدری» عیاری رفته و با داسِ خونین، خوشحال برگشته!!.
برایتان عجیب نبود که خانه پدری عیاری دوباره اکران شد؟..
البته این بار نه در تهران، که در تالش...با همان قساوت پدر...
و شنیده ام با تحریکاتِ برادر پدر مثل عموی فیلم..
و مدیون است کسی که به پدر، بر این فخر متعفن، تبریک بگوید..
باور کنید دوست ندارم حتی به قدر نوشتن چند جمله به حادثه فکر کنم..
اما چند قافیه چند روزی است در ذهنم ردیف شده اند..
تقدیم به رومینا:
رومینای ”با احساس”، شنیده ام مرگ غافلگیرتر از آنت کرد که ”التماس” کنی..
به ”همکلاس” گفته بودی که عاشق، ”حواس ”برایت نگذاشته..اما پدر می گوید: ”آس و پاس” است..
رومینا! هر جنایت مکافات دارد، ”انعکاس” دارد...
و صدای جنایت کشتن تو، دنیا را کَر کرد..آنگونه که ”اختلاس” گر هم شنید، و رو به آسمان گفت:
خدایا شکرت، که در” قیاسِ” خودم با پست تر، من پیروزم.. خدایا من” اسکناس” دزدیدم..و آن یکی دزد گوهر عمر دخترش شد. خدایا ممنون که نمُردم و پست تر از خود را دیدم..
راستی رومینا ” داس ” بعدازتو، شرمنده قافیه هایی است که به *س* ختم می شوند...
پ ن: ببخشید اگر واژه های تلخ زیاد به کار برده ام..