Sheida Asgharzadeh
Sheida Asgharzadeh
خواندن ۱ دقیقه·۵ سال پیش

پرواز به مقصد ع♥ش ♥ق

سلام.میگن دوچیز رو نمیتونی پنهان کنی: سرفه و عشق..ولی،من میگم غم رو هم همینطور..نه هر غمی ها...

غمِِ آوار شده روی سرت رو.

وقتی فکرشو نمیکنی.و وقتی، وقتش نیست..غم دلتنگی...و من چقدر امروز دلتنگم..

عجب روزگاریه!!خیلی ناجوانمردانه، فرصتهارو از خودمون گرفته ایم..فرصتِ بیشتر با هم بودن. فرصت جبرانِ راه های نرفته،یا به اشتباه رفته..خندیدن از ته دل،خوب بودنِ بی منت،و یا فرصت گفتن یک جمله ناب توی زمان خودش..

میدونید فکرم خیلی درگیر مسافرای پرواز اوکراین هستش...از خدا براشون آمرزش و آرامش می خوام و برای بازمانده هاشون هم، صبر بزرگ..اونقدر بزرگ که همسنگ غمشون باشه..

همش،فکر می کنم،چقدر امید به ادامه زندگی داشتن؟..چقدر برنامه برای آینده؟..چه آرزوهایی تو دلشون و چه عشقی تو قلبشون داشتن؟ آخرین جمله ای که وقت خداحافظی با عزیزانشون گفتن چی بوده؟ حیف واقعا حیف از جوانی و شادابیشون...حیف...که فرصت ها از این عزیزان گرفته شد..بی اونکه خودشون بخوان...

گوش کنید فکر کنم صدای،یکی از بازمانده هاشونه..داره با سوز دل می خونه:

روزگاری ست که سودای تو در سر دارم
مگرم سر برود تا برود سودایت

چشم در سربه چه کار آید و جان در تن شخص

گر تأمل نکند؛ صورتِ، جان آسایت

..........

زخم استخوانت را که بستی،بقچه دلتنگی هایت را هم....کاش می دانستم سفر همیشه جاده نمی خواهد...گاهی آنکه مانده،رفته است گاهی....

عجب زمستانی که با هر بارانش،احساس میکنم تنهایی یک جهان در دل من است...ای آشنا هموطنم..غمت را به جان خریده ام.و برایت می خوانم:

دلُم غمگینه،غمُم سنگینه....

چه کِردی با ای دل بی کینه...

تو که گفتی،قصَمون شیرینه....

یه روز آسون ولُم کِردی.

ولُم کِردی خونین دلُم کِردی....

.....

سفرت خوش،جونُم...

پ.ن: اشعاربا گویش محلی بختیاری هستند..


پرواز اوکراین
گوینده، مدرس مهارت های ارتباطی... راستی؛ دنیا بدون «دکلمه» چه شکلیه؟
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید