استراتژی برند یک برنامهی جامع است که کسبوکارها از آن برای تعریف و تبیین هویت، ارزشها و پیامهای برند خود استفاده میکنند. هدف این استراتژی ایجاد تصویری مثبت و متمایز در ذهن مشتریان است تا آنها برند را به خاطر بسپارند و به آن اعتماد کنند. این برنامه شامل تصمیمگیری دربارهی نحوهی ارتباط با مشتریان، نحوهی تبلیغات و تعیین ویژگیهای بصری مانند لوگو و رنگها است. به طور خلاصه، استراتژی برند به کسبوکار کمک میکند تا یک هویت منحصر به فرد و قوی داشته باشد و ارتباط مؤثری با مشتریان برقرار کند.
استراتژی برند بازی مدیران هوشمند
استراتژی برند مثل یک بازی شطرنجه. اولش میخوایم پیادهها رو جلو بیاریم، یعنی هویت برند رو تعیین کنیم. بعدش، سری به بازار میزنیم و رقبا رو بررسی میکنیم. اینجاست که شاه و وزیر ما به کمک ما میآیند. بعد، تعیین موقعیت برند مثل حرکت قلعه در شطرنجه. اگه خوب باشیم، میتونیم به مهرههای دیگه حمله کنیم و بازی رو ببریم. پیام برند هم مثل پیادههاست، باید هماهنگ و مفهومی باشه. در نهایت، استراتژی بازاریابی مثل حرکت فیل در شطرنجه. میتونیم به جایی برسیم که همه میگن: “وای، این برند چه بازیکن باهوشیه!”
مراحل استراتژی برند
بازار رو بشناسید، مثل وقتی که میخواهید توی مهمونی کسی رو تحت تأثیر قرار بدید، باید بفهمید مخاطبانتون چی دوست دارن. با تحقیق و پرسوجو کنید تا بفهمید چه چیزهایی برای مشتریان جذابه. رقبا رو زیر ذرهبین بذارید؛ بگردید ببینید رقباتون چیکار میکنن و یاد بگیرید چطوری میتونید بهتر از اونها باشید. یادتون باشه، کپیبرداری کافیه اما خلاقیت عالیه!
ماموریت برند؛ یه جمله بگید که خلاصهی تمام هدف و آرزوهاتونه. مثلاً: ما اینجاییم تا دنیا رو با شکلاتهای خوشمزهتر کنیم! برای ارزش برند یه لیست از اصولی که هیچوقت نمیخواهید زیر پا بذارید. مثل اینکه همیشه شفاف باشید یا همیشه لبخند بزنید، حتی وقتی کسی داره تو پاچهتون میکنه!
در موقعیتیابی، یه جای خاص تو ذهن مشتری پیدا کنید. مثلاً: شکلات ما، تنها شکلاتی که از لبخند شما بزرگتره.
لوگو و رنگهایی انتخاب کنید که برندتون رو مثل امضای الویس پریسلی خاص کنه. در هویت کلامی، یه سبک گفتاری پیدا کنید که هرکی شنید، بفهمه شما هستید. مثلاً هر پیامی رو با «عشق و شکلات» تموم کنید.
پیامهای کلیدی باید به شکلی باشد که هرکی شنید بگه : وای، این همون برند محبوب منه. برای داستان برند، یه داستان قشنگ بسازید که برندتون رو مثل یه افسانه کنه. مثلاً چطور یه بچهی روستایی با یه رویای شکلاتی، به بزرگترین شکلاتساز دنیا تبدیل شد.
جایی برید که مخاطباتون هستن. اگه همه تو اینستا و تیکتاک هستن، شما هم اونجا باشید. فقط مراقب باشید تو تیکتاک نرقصید که گند نزنید به برند!
همه جا با مشتریانتون خوب رفتار کنید. مثل یه پیشخدمت عالی توی یه رستوران پنجستاره باشید، حتی اگه تو آشپزخونهی خودتون هستید.
برای اجرا، هر جا میتونید برندتون رو نشون بدید. ولی یادتون باشه زیادی جلوه نکنید که مشتریا فرار نکنن. مطمئن بشید همه تو میدونن شما چه برندی هستید و چرا بهترینید. یه جورایی مثل وقتی که تو فوتبال همه میدونن توپ رو باید به کی پاس بدن.
ببینید استراتژیتون چقدر جواب داده. اگه لازم شد، مثل یه آشپز خلاق، دستور غذا رو عوض کنید. از مشتریا بپرسید چی دوست دارن و چی نه. یادتون باشه، مشتریا همیشه راست نمیگن، ولی گوش دادن بهشون بد نیست.
تطبیق بدبن معناست که اگه بازار عوض شد، شما هم تغییر کنید. مثل یه آفتابپرست که همیشه تو محیطش قایم میشه. نوآوری یعنی همیشه دنبال چیزای جدید باشید. مثل وقتی که یه بازی جدید برای موبایلتون پیدا میکنید و روز و شب بازی میکنید!