
برای آشنایی با قیمتگذاری ۶ سیگما ابتدا لازم است با مفهوم قیمتگذاری آشنا باشیم.
قیمت گذاری
قیمتگذاری به زبان ساده یعنی تعیین قیمت یک محصول یا خدمت به طوری که هم برای شما (فروشنده) سودآور باشد و هم برای مشتری منصفانه و قابل قبول. در واقع، قیمتگذاری یعنی پیدا کردن نقطهای که در آن هم شرکت شما به اندازه کافی درآمد کسب میکند و هم مشتری احساس میکند که ارزش خوبی دریافت کرده است.
قیمتگذاری ۶ سیگما
قیمتگذاری ۶ سیگما (Six Sigma Pricing) روشی است که از اصول و ابزارهای متدولوژی ۶ سیگما برای بهینهسازی استراتژیهای قیمتگذاری استفاده میکند. ۶ سیگما که عمدتاً برای بهبود کیفیت فرآیندهای تولید و کاهش نقصها به کار میرود، در اینجا به منظور کاهش خطاها و بهبود کارایی در فرآیندهای قیمتگذاری به کار گرفته میشود. قیمتگذاری ۶سیگما، یک مدل شستهرفته و حسابشده برای تعیین قیمتهاست که انگار قرار است تمام خطاها و پیچیدگیهای جهان در یک چرتکه جا شود. در این روش، از ابزارهای ۶ سیگما استفاده میشود تا از هرگونه غافلگیری در قیمتگذاری جلوگیری شود. انگار شما دارید با یک ماشینحساب فوقپیشرفته کار میکنید که همه عوامل ممکن را از جمله رضایت مشتری، سود شرکت، رقبا و حتی وضعیت آبوهوا را در نظر میگیرد تا به شما بگوید دقیقاً چقدر باید پول بگیرید.
در واقع، این سیستم قیمتگذاری مثل این است که بخواهید با دقت جراحی یک ساعت سوئیسی، قیمت یک محصول را تنظیم کنید، بدون هیچ نوسانی، هیچ اشتباهی و هیچ سؤالی. نتیجه؟ شما یک قیمتگذاری دارید که هم برای مشتریان و هم برای شرکت قابلپذیرش و منطقی است؛ البته اگر باور داشته باشید که دقت ریاضی و آمار میتواند تمام مشکلات قیمتگذاری را حل کند.
بهطور خلاصه، قیمتگذاری ۶ سیگما همان هنر قیمتگذاری است که هیچجایی برای حدس و گمان نمیگذارد و همه چیز باید طبق فرمول و ارقام جلو برود، انگار که علم اقتصاد به علم ریاضیات پیوند خورده باشد.
ویژگیهای اصلی قیمتگذاری ۶ سیگما
کاهش نوسانات قیمتگذاری: ۶ سیگما به شناسایی و حذف نوسانات و بیثباتیهای غیرضروری در فرآیند قیمتگذاری کمک میکند.
بهینهسازی قیمتها: هدف اصلی این روش، یافتن قیمتهایی است که نهتنها بیشترین سود را به همراه دارند، بلکه با نیازها و ارزشهای مشتریان نیز هماهنگ هستند.
تحلیل دادهمحور: این رویکرد از دادهها و تحلیلهای آماری برای اتخاذ تصمیمات قیمتگذاری استفاده میکند، به جای تکیه بر شهود یا تخمین.
بهبود مستمر: یکی از اصول کلیدی ۶سیگما بهبود مستمر است. این روش در فرآیندهای قیمتگذاری نیز به طور مستمر به دنبال بهبود و بهینهسازی قیمتها و استراتژیهای مرتبط است.
هماهنگی با استراتژیهای سازمانی: قیمتگذاری ۶ سیگما معمولاً با اهداف کلان سازمانی هماهنگ است و بهدنبال افزایش کارایی و رقابتپذیری سازمان است.
این رویکرد به شرکتها کمک میکند تا نهتنها از قیمتگذاری نادرست و زیانبار جلوگیری کنند، بلکه قیمتگذاری را به یک مزیت رقابتی تبدیل کنند.
چالشهای قیمتگذاری
درک نیازهای مشتری: شناخت دقیق از آنچه مشتریان بهدنبال آن هستند، مهمترین چالش است. اگر قیمتها خیلی بالا باشد، مشتریان فرار میکنند؛ اگر خیلی پایین باشد، شرکت ضرر میکند. به عنوان مثال مشتری مثل یک معما است. شما فکر میکنید که دوست دارد چیزهای ارزان بخرد، ولی وقتی قیمت را پایین میآورید، میگوید: "این محصول که حتماً بیکیفیت است!" و اگر قیمت را بالا ببرید، میگوید: "این هم که کمرم را شکست!"
رقابت بازار: وقتی رقبا در حال ارائه محصولات مشابه با قیمتهای متفاوت هستند، تعیین یک قیمت مناسب میتواند مشکل باشد. رقابت شدید، فشار زیادی بر شرکتها وارد میکند تا قیمتهای رقابتی ارائه دهند. در دنیای رقابتی، قیمتگذاری مثل ایستادن وسط میدان نبرد با یک تیر و کمان است. هر لحظه ممکن است رقیب شما با تخفیفهای بزرگ و پرچم "حراج به مناسبت تعطیلات آخر هفته" به شما حمله کند!
تغییرات هزینهها: هزینههای تولید، حمل و نقل و مواد اولیه ممکن است نوسان داشته باشد. مدیریت قیمتگذاری در مواجهه با این تغییرات یک چالش اساسی است. شاید شما دوست داشته باشید که قیمتها ثابت بماند، ولی تورم، هزینههای حمل و نقل، و دلار بالا پایین شدنشان را دوست دارند. نتیجه؟ شما همیشه در حال بالا پایین کردن قیمتها هستید، مثل بازی کردن با یک یویو که نخ آن به یک بولدوزر وصل شده است!
روانشناسی قیمتگذاری: مشتریان بر اساس قیمت، ارزش محصول را قضاوت میکنند. تعیین قیمتهایی که بهطور ناخودآگاه در ذهن مشتری به عنوان "عادلانه" تلقی شود، کار دشواری است. همه ما میدانیم که قیمتگذاری یعنی گذاشتن یک عدد بر روی چیزی و امید به این که مشتری بگوید: "اوه، چه عدد خوشگلی! بگیر پول رو!" اما نه، مشتری همیشه در حال مقایسه است و انگار منتظر است تا بفهمد کجا دارد سرش کلاه میرود
پاسخ به تغییرات بازار: تغییرات اقتصادی و اجتماعی میتوانند تاثیر زیادی بر نحوه قیمتگذاری داشته باشند. واکنش سریع و موثر به این تغییرات، چالش دیگری است. بازار مثل آب و هواست؛ یک روز آفتابی، یک روز طوفانی. شما هم باید سریع لباسهایتان را عوض کنید، ولی خب، همیشه به موقع به چتر دسترسی ندارید!
چالشهای قیمتگذاری ۶ سیگما
پیچیدگی و زمانبر بودن: اجرای قیمتگذاری ۶سیگما نیازمند تحلیلهای پیچیده و زمانبر است که ممکن است برای بسیاری از شرکتها چالشبرانگیز باشد.
هزینههای اجرایی: پیادهسازی این رویکرد ممکن است هزینهبر باشد و نیاز به منابع مالی و انسانی زیادی داشته باشد.
مقاومت در برابر تغییر: کارکنان و مدیران ممکن است در برابر تغییرات گستردهای که ۶ سیگما به همراه دارد، مقاومت نشان دهند.
نیاز به دادههای دقیق: برای اجرای موفق ۶سیگما، نیاز به دادههای دقیق و بهروز است. عدم دسترسی به این دادهها میتواند اجرای این رویکرد را مختل کند.