
اصطلاح "نشت قیمت" یا "Price Leakage" به وضعیتی در بازارهای مالی یا کسبوکار اشاره دارد که در آن اطلاعات مربوط به تغییرات قیمت یا معاملات پیش از انتشار رسمی، بهطور غیررسمی و از طریق کانالهای غیرمجاز فاش میشود. این نشت اطلاعات میتواند باعث تغییراتی در رفتار خریداران و فروشندگان و در نتیجه تغییرات ناگهانی و غیرمنتظره در قیمتها شود.
بهعنوان مثال، در بازار سهام، اگر اطلاعات مربوط به یک تصمیم مدیریتی یا مالی (مثل ادغام، خرید یا ورشکستگی) قبل از اعلام رسمی آن بهصورت عمومی نشت کند، افرادی که به این اطلاعات دسترسی دارند میتوانند از آن برای خرید یا فروش سهام به نفع خود استفاده کنند. این امر باعث تغییرات غیرمنصفانه در قیمتها و بیعدالتی در بازار میشود.
نشت قیمت ممکن است ناشی از عوامل مختلفی باشد، از جمله:
-دسترسی افراد خاص به اطلاعات داخلی
-ضعف در امنیت اطلاعات
-سوءاستفاده از اطلاعات غیرمجاز
برای جلوگیری از نشت قیمت، شرکتها و سازمانهای مالی تلاش میکنند تا دسترسی به اطلاعات حساس را محدود کرده و کنترلهای دقیقی را بر انتشار آنها اعمال کنند.
انواع قیمت گذاری در ایران
قیمتگذاری "همینقدر از من برمیاد": شما هزینه تولید محصول را حساب میکنید، یک کم سود اضافه میکنید و بعد به خودتان میگویید: "آخه همینقدر میتونم!" این همون قیمتیه که به مشتری میدید.
قیمتگذاری "سری تو سرا داشته باشیم": به قیمت رقبای خوشتیپ و شیک خودتون نگاه میکنید و میگید: "منم باید یه چیزی شبیه اینا بزنم!" پس یه قیمت شبیه به اونها تعیین میکنید که کسی نگه "این چیه؟"
قیمتگذاری "فقط بیا ببر": قیمت رو اونقدر پایین میزنید که مشتری فکر میکنه: "نکنه دارن سرم کلاه میذارن؟" ولی شما از خوشحالی دارید به زمین و زمان نگاه میکنید که بالاخره یکی اومد و محصولتون رو خرید!
قیمتگذاری "من لوکسم، باور کن": شما قیمت رو اونقدر بالا میزنید که مشتری احساس میکنه: "اوه! این حتماً یه چیز خاصه!" در حالی که محصول شما شاید یه کم فرق داشته باشه، ولی خودتون هم میدونید که خیلی هم فرق نداره.
قیمتگذاری "مغز بازی": قیمت محصولتون رو میزنید 99.99 دلار به جای 100 دلار. مشتری هم با خودش میگه: "اِ! زیر 100 دلار، چه ارزونه!" اینجاست که شما با لبخند مغرورانه از این مغز بازی لذت میبرید.
قیمتگذاری "همش رو بردار، اینطوری بهصرفهتره": شما چند تا محصول رو با هم قاطی میکنید، یه قیمت میزنید که انگار دارین همه رو یه جا حراج میکنید. مشتری با خوشحالی همه رو برمیداره و شما هم با لبخند میگید: "خوبه، تونستم چیزای دیگه رو هم بفروشم!"
قیمتگذاری "اول آسمون، بعد زمین": قیمت رو اول اونقدر بالا میزنید که مشتریها با دیدنش بگن: "خب حالا وقت داریم تا یه کم پول جمع کنیم." بعد که زمان گذشت و دیگه کمتر کسی توجه کرد، قیمت رو میارید پایین و مشتریها هم میگن: "الان وقتشه!"
قیمتگذاری "چه خبر تو بازار؟": شما هر روز به وضعیت بازار و مشتریها نگاه میکنید و هر لحظه قیمت رو بالا و پایین میکنید. مشتریها هم هر دفعه فکر میکنن: "خدای من، چی شد که اینقدر گرون شد؟" یا "آخ جون، ارزون شد!"