از استارتآپ تا سازمانهای بزرگ همه به دنبال برندسازی هستند. برخی پزشکها و مشاوران که سازمان خاصی ندارند، به دنبال پرسنال برندینگ هستند. به هر حال واژه برند (چه با مفهومش آشنا باشیم و چه نباشیم) ذهنمان را درگیر کرده. واقعا برند چیست؟ برندینگ چیست؟ کلمات برند و برندینگ هر دو از از واژگان لوکس این روزهای کسب و کار هستند. اجازه دهید هر دو را بررسی کنیم.
تعاریف در این مورد زیاد است. مثلا استیو جابز میگوید برند همان اعتمادی است که مشتری به شما دارد. جف بزوس(موسس آمازون) میگوید برند همان چیزی است که مردم در نبودتان در مورد شما میگویند. حتی اگر تعریف دقیقی از برند نداشته باشیم، فقط کافیست کسب و کار را به یک انسان تشبیه کنیم.
وقتی سازمان یا کسب و کار به انسان تشبیه شوند، ویژگیهای ملموسی به ذهنمان میرسد. پیر است؟ جوان است؟ خوش قول است؟ اهل شوخی است؟ باهوش است؟ کارهایش را به موقع انجام میدهد؟ سختکوش است؟ چه رنگ لباسهایی میپوشد؟ مشتریانش افراد ثروتمند هستند یا افراد قشر متوسط؟ اهل نوآوری است یا به دنبال روشهای سنتی است؟
به اپل فکر کنید و او را به انسان تشبیه کنید. احتمالا انسانی بسیار باهوش و خلاق است. لباسهایش ساده است. رنگهای سفید و مشکی میپوشد. به کیفیت کار بسیار اهمیت میدهد. سادگی و زیبایی برایش همزمان مهم است. دوست دارد سال به سال درگیر تکنولوژی جدید باشد. در عین حال که ظاهرش ساده است اما شبیه بقیه نیست. هر سال کارهای جدیدی انجام میدهد که همه اطرافیان و مشتریانش را شگفتزده میکند. اگر بخواهد به کسی خدماتش را ارائه کند، آن خدمات را ارزان ارائه نمیکند. اطرافیانش او را سنتشکن مینامند.
با تشبیه کسب و کار به انسان و بررسی خصیصههای آن، تقریبا برند کسب و کار هم مشخص میشود. هرچقدر ویژگیهای بیشتری از این کسب و کار بشناسیم، برندش را بهتر شناختهایم. تا اینجا خیلی ساده با مفهوم برند آشنا شدیم. طبیعتا برندینگ یا برندسازی هم فعالیتهای مرتبط به خلق این ویژگیها و تعامل با مخاطبان بر اساس ویژگیهای یادشده است.
اما به همان اپل که فکر میکنیم، به این نتیجه میرسیم که از روز اول مورد پذیرش همگان قرار نداشت. اصلا در ابتدای کار کسی اپل را نمیشناخت. اپل و هر کسب و کاری، هزینه بالایی باید بپردازد تا بتواند در جامعه هدف، شناخته شود. در غیر اینصورت شانس نفوذ در بازار را ندارد.
به طور دقیق بخواهیم بررسی کنیم، باید بگوییم اولین گام برندسازی و نفوذ در بازار ایجاد آگاهی از برند است. چرا که اگر مشتریان برندی را نشناسند، از آن خرید نمیکنند. مغز خریدار ناخواسته به برندهای شناخته شده گرایش دارد. شناخته شدن در بازار نیازمند هزینه، تبلیغات و دیده شدن است. باید تعداد زیادی از افراد برند را بشناسند. به طور دقیق باید آگاهی از برند یا Brand Awareness ایجاد شود.
چند راهکار اجرایی برای افزایش آگاهی از برند یا Brand Awareness :
اما نکته مهمی را در نظر داشته باشید. شما قبل از اجرای کمپینهای افزایش آگاهی از برند، نیازمند اندازهگیری وضعیت فعلی آن هستید. ابتدا باید بدانید که کجا هستید و چه مقدار آگاهی از برند دارید. سپس برای افزایش آن برنامهریزی کنید.
آگاهی از برند از طریق تحقیقات بازاریابی بدست میآید. معمولا سوالات کمکی و بدون کمک از مشتری پرسیده میشود. مثلا از مشتری میپرسند هر برند لبنیاتی که میشناسد را لیست کند. همچنین ممکن است به مشتری لیستی از تولیدیهای لبنیاتی ارائه کنند و بخواهند مواردی که میشناسد را مشخص کند.
به هر حال سنجش آگاهی از برند برای مارکترها قبل از اجرای کمپین افزایش آگاهی از برند حیاتی است. همچنین پس از اجرای کمپین، مجدد باید آگاهی از برند سنجیده شود. در صورتی که رشد حاصل شود، باید خوشحال شویم.
نباید این حقیقت را فراموش کنیم که کسب و کارها در مراحل ابتدایی که هنوز در بازار نفوذ نکردند، نیازمند افزایش آگاهی از برند هستند. بهبود شاخص آگاهی از برند، خود باعث ایجاد تقاضا و تولید بیشتر سرنخ فروش (لید) میشود. این مسیر در انتها جذب به خلق مشتری جدید و افزایش سهم بازار میگردد. اگر هنوز آگاهی از برندتان را نسجیدهاید، اکنون بهترین زمان برای سنجش آگاهی از برند است.