یکی از مهم ترین نکات هر شرکت، استارتاپ یا کسب و کار و شاید بهتر باشه بگم که از نکات مهم شراکت بین دونفر یا چندنفر، وجود شفافیت مالی است. قبل از اینکه این شفافیت مالی برای دولت و مالیات و ... مهم باشه این شفافیت باعث میشه شراکت بین چندنفر یا چندین نفر سالم و بلند مدت باشه.
البته شفافیت و اعتماد بین افراد به این صورت دیده میشه که ما در ابتدای همکاری و یا قبل از شروع شراکت با یکدیگر، اینقدر به هم آشنایی و شناخت پیدا میکنیم که پایه و اساس رابطه کاری رو بر اساس شفافیت و اعتماد متقابل باشه.
به این صورت که، تمام اطلاعات رو با همدیگر به اشتراک بزاریم و چیزی رو از هم مخفی نکنیم. این موضوع باید به عنوان یک اصل و ارزش در استارتاپ پذیرفته بشه و این شفافیت نباید میان بخشی از تیم باشه، بلکه این شفافیت باید به عنوان یک ارزش از استارتاپ در فرهنگ سازمانی اون استارتاپ جابگیره و شامل مشتری ها و سهامدار ها و همکاران هم باشه.
این شفافیت و اعتماد و به اشتراک گذاشتن اطلاعات باید در خصوص مدل خرج شدن سرمایه، هزینه ها، مشتری ها و ... باشه. سرمایه گذار یکی از مواردی که باید خیلی کنترل کنه این هست که اعضای تیم این ارتباط سالم رو باهمدیگه داشته باشن.
متاسفانه خیلی وقت ها، خیلی پیشنهاد ها به افراد میشه در قالب اینکه هزینه ساختی درست کنن، یا بخشی از فروش رو اعلام نکنن به شرکت یا به سهامدار ها که اگر فرهنگ سازمانی از پایه و اساس طوری باشه که این ارزش رو همه درک کنن به راحتی میشه با این روند ها مبارزه کرد.
چند سالی پیش به یک نمونه برخورد کردم که یکی از بنیانگذار ها بیرون از اون استارتاپ یه شرکت تبلیغاتی داشت و بخش بزرگی از بودجه تبلیغاتی رو به سمتی هدایت میکرد که اون شرکت (که خودش در اون سهامدار بود) تبلیغات رو انجام بده و این به نظر من یه کار کوتاه مدت هست. سرمایه گذار باید به شدت با این موضوع برخورد کنه چون اینجا فقط موضوع سود کوتاه مدت یکی از بنیانگذار های نیست، بلکه پخش شدن این خبر در شرکت باعث میشه که اعضای تیم هم فکر کنن که حتما از نظر بنیانگذار ها و یا سرمایه گذار این موضوع پذیرفته شده هست و اینجاست که تیم مسیر و ارزش های خودش رو از دست میده.
یکی از موارد دیگه که من چند سال پیش شنیدم این بود که یکی از مدیران مارکتینگ شرکت با اطلاع اشتباه دادن به تیم مدیریت و سهامدار ها، بخشی از بوجه رو به سمت شرکتی برده بود که بر اساس میزان خرید تبلیغات از اون شرکت در قالب پورسانت یا پاداش به اون مدیر مبالغی از فروش رو برگشت میداد. باز هم این مورد اصلا در یک استارتاپ پذیرفته شده نیست. متاسفانه جدای تاثیر منفی این اتفاق در تیم، سرمایه شرکت و استارتاپ هم در جای نادرستی خرج میشه و جلوی رشد شرکت گرفته میشه.
به نظر من از نظر سرمایه گذار، جلوگیری از فساد مالی یک اصل حرفه ای و اخلاقی است. و باید به عنوان یک خط قرمز که هیچی کسی نمیتونه اون رو رد کنه بهش نگاه بشه و در هر زمان و هر فردی که به اون کسب و کار از طریق چنین روش هایی لطمه وارد میکنه برخورد کرد و ساده ترین برخورد اخراج کردن فرد از شرکت هست، هر چقدر که اون شخص کلیدی باشه. فراموش کنیم که ارزش های برند و ازرش های یک کسب و کار بخشی جدانشدنی از اون کسب و کار هست که نباید به فراموشی سپرده بشه.
از این اتفاق های بد متاسفانه توی هر کشوری می افته، وجود یک سیستم مالی قوی به خودی خود و یک سیستم شفاف گزارش دهی خیلی جلوی این مشکلات رو میگیره. برای مثال یک بار یک فاکتوری برای من از یکی از شرکت ها اومد که مبلغ ۲۰۰ میلیون تومان هزینه رو نشون میداد و این فاکتور اینقدر ابتدایی و غیر اصولی بود که به سادگی یک ممیز مالیاتی هم میتونه اون فاکتور رو مخصوصا با عددی به این بزرگی تایید نکنه و همین اتفاق میتونه برای استارتاپ بار مالی شدیدی بیاره.
پیشنهاد میکنم در انتخاب افراد در تیم خودتون دقت کنید و چند خط قرمز برای خودتون داشته باشید که قابل رد شدن نباشه. و اگر خدایی نکرده چنین اتفاقی داخل تیم شما افتاد حتما این موضوع رو با تمام تیم در میون بزارین و تاثیر منفی چنین اتفاقی رو بین اعضای تیم، اعتماد سرمایه گذار به تیم کارآفرین و از این دست موارد رو با تیم شفاف و روشن مطرح کنید.
در خصوص سرمایه گذاران هم فکر میکنم قراردادن موضوع شفافیت مالی به عنوان یکی از ارزش های مهم در شرکت های سرمایه گذاری یا صندوق های خطر پذیر نیز میتواند به انتقال این ارزش در قالب یک باور و فرهنگ سازمانی به استارتاپ ها و کسب و کار های نوپا کمک فراوانی بکند.
به نظر من به غیر از مواردی مانند حقوق که به حریم خصوصی کارکنان مربوط میشود یا اطلاعات مالی خیلی خاص که قابلبت انتشار در شرکت را ندارند تمام فرایند های دیگر مالی در یک استارتاپ میتواند کاملا شفاف بوده و با تیم به اشتراک گذاشته شود.