من مدتی هست که دورکاری و فریلنسری رو انتخاب کردم، در این مدت در حال کار روی سایت خودم هم هستم که به مرور در حال تکمیل شدن هست، با اینکه چند سالی هست در زمینه کانتنت مارکتینگ و بازاریابی محتوا کار کردم، اما میخواستم تجربیات بیشتری کسب کنم. با سرچ در گوگل عزیز، و خوندن پیشنهادات آدمهای خبره و کاربلد «خارجکی» به این نتیجه رسیدم که میتونم به برخی افراد که به نظرم متوجه ارزش کار میشدن، پیشنهاد کار رایگان بدم. توی این متن خیلی خلاصه مجموعهای از تجربیات شخصیم رو با شما به اشتراک میذارم.
اول: همونطوری که گفتم اینها تجربیات شخصی من دربارهی پیشنهاد کار رایگان هستن و محدود، نمیشه به همه تعمیم داد.
دوم: هدف من از پیشنهاد کار رایگان، در مقام اول کسب تجربهی بیشتر و دوم مطرح شدن سایت بود، یعنی کاری رو بدون دریافت وجه در مقابل قرار گرفتن لوگو و یا لینک در پایین مطالب پیشنهاد دادم. (برای بعضی که فکر میکردم ممکنه هزینه تبلیغاتشون بالا باشه، حتی بخش دوم رو هم مطرح نکردم و فقط قسمت تجربه رو در نظر گرفتم)
سوم: من سمت مجموعههای خیلی بزرگ نرفتم و پیشنهادات بلندپروازانه به شرکتهای بزرگ ندادم، اکثرا مجموعههای کوچیک و حتی بعضا خیلی تازهکار بودن. اونها هیچکدوم در سایت یا شبکههای اجتماعی فعال یا پرمخاطب نبودن. بعضی حتی فعالیتی در شبکههای اجتماعی نداشتن. خودم میدونستم احتمالا بازخورد کم خواهد بود و به اندازه هزینهی زمان من نیست، اما همونطوری که اشاره کردم، تجربه برام ارزش بالاتری داشت.
چهارم: مجموعهها یا افرادی انتخاب شدن که به محتوا نیاز داشتن، کلا محتوایی نداشتن یا در بخش محتوا ضعیف عمل میکردن، مشخصا استراتژی خاصی برای محتواشون نداشتن و یا کسانی بودن که آگهی استخدام داده بودن.
پنجم: شخص من، جدا از سایت و گروهی که باهاش کار میکنم، چند سال تجربه دارم (تجربه کاریم در مقایسه با عمر مطرح شدن شغل محتواسازی خوب هم هست)، رزومه داشتم، نمونه کار داشتم و میتونستیم نمونه کار جدید ارائه بدیم، در رزومهام تجربه سردبیری داشتم، مجموعههایی بودن (حتی از بین مجموعههای مطرح و بزرگ) که میخواستن با من همکاری کنن، مجموعههایی بودن و هستن که در برابر دریافت هزینه در بخشهای مختلف و مرتبط با محتوا باهاشون همکاری میکنم.
ششم: حاضر بودم حتی قرارداد با مدت زمان مشخص ببندم و تعهد کاری هم داشته باشم.
از مجموعه نکاتی که بهتون گفتم میتونین حدس بزنین ارزش حدودی کار من در زمینه کارهایی مثل برندینگ در زمینه بازاریابی محتوا، تعیین تقویم محتوا، استراتژی محتوا، تولید محتوا، ایده و ... به لحاظ مالی چقدر هست (یا با یه سرچ جزئی در اینترنت پی ببرین، برای کارهایی با عناوین کارشناس تولید محتوا، استراتژیست محتوا و ... چقدر هزینه دریافت می شه) و حتی خیلی از اونهایی که پیشنهاد دریافت کردن نمیتونستن هزینهای برای کاری مثل استراتژی محتوا و برندینگ یا کارهای مشابه داشته باشن (به معنی واقعی استراتژی و چیزی که فایده داشته باشه) چون براشون به صرفه نبود.
نتیجه با چیزی که در سایتها در اول کار خونده بودم متفاوت بود. نمیدونم این اتفاق بخاطر عدم شناخت در زمینهی محتوا بود، یا تفاوت فرهنگی ما با کشورهایی که متنها رو ازشون خونده بودم. اما فکر میکردم تو دورهای که مردم حاضرن برای مشاوره، به «متخصصین ایسنتاگرامی» بدون رزومه یا سابقه کار قابل استناد هزینه پرداخت کنن، اهمیت محتوا نسبتا برای همه مشخص شده.
در بین پیشنهادها، بعضی بودن که حتی پاسخ ندادن. این واکنشی بود که شاید انتظار داشتم، بالاخره پیامی بود که ناخواسته براشون ارسال شده بود، اما واقعا از بعضی از اونها که ادعای فرهنگ و آداب اجتماعی و ... داشتن، شخصا توقع بیشتری داشتم. که با وجود تلاشی که کردم، اما دیدگاهم به کل به اون افراد و مجموعه عوض شد.
افرادی بودن که منتظر گذاشتن. بطور خلاصه میتونم بگم، من در این مدت یادگرفتم خبر میدم، یعنی خبر نمیدم! به لحاظ اخلاقی فکر میکنم منتظر گذاشتن هیچ آدمی درست نیست. چه در زمینه کاری چه شخصی. توی مجموعه ما منتظر کسی نمیموندیم، اما بد نیست یک میلیونیوم درصد با خودمون فکر کنیم اگر کسی حتی چند روز برای جواب ما برخی کارهاش رو به تعویق انداخته باشه، چقدر کار غیر اخلاقی انجام دادیم.
افراد ارزش کاری که براش هزینه پرداخت نکنن رو نمیدونن. شاید باورتون نشه، اما در بین اینها کسی بود که مشتاق با همکاری با خود من با هزینه بالا بود، اما به دسته دوم یعنی اونهایی که منتظر گذاشتن پیوست. برخی از این مجموعهها هم برای محتواهایی به مراتب با کیفیت پایینتر که برداشتی اولیه از مفهوم محتوا بود، هزینه پرداخت میکنن.
بعضی از افراد خیلی دیر جواب دادن. این باز هم مربوط میشه به مورد بالایی که ارزش کاری که براش هزینهای پرداخت نکنن رو نمیدونن. یعنی کسانی بودن که از کیفیت کار راضی بودن، دوست داشتن ادامه بدن، اما برای مثال یکی از افراد بعد از نمونه اول و استفاده و رضایت ازش، وقتی مطلب دوم رو دریافت کرد 3 ماه بعد پاسخ داد، که طبیعتا زمانی که برای اون کار در نظر گرفته شده بود با کار دیگهای پر شده بود. وقتی بعد از 3 ماه ایمیل داد، من با خودم فکر کردم هر اتفاقی هم بود، اون فرد احتمالا میتونست پاسخی هرچقدر کوتاه به ایمیل بده.
اماااا برخی از افراد واقعا محترم بودن. جدای از اینکه پیشنهاد رو قبول کردن یا نه (که این یه انتخاب شخصی به شمار میره)، واقعا رفتاری که از یه فرد یا مجموعهی محترم انتظار میره، رو داشتن. اما متاسفانه تعدادشون خیلی کم بود.
از نظر اخلاقی همیشه برای خودم به این موضوع پایبند بودم که هر ایمیل کاری باید نهایتا تا 24 ساعت پاسخ داده بشه. همیشه از هر پیشنهادی تشکر کردم. و هنوز هم فکر میکنم حداقل کاری که میشه انجام داد همین اهمیت دادن به پیامهاست. فرقی نمیکرده اگر یه پیام یا کامنت بوده، یا ایمیل. از سمت همکاری بوده، یا یه کاربر یا مجموعه بزرگ، برای پاسخ همیشه وقت گذاشتم. شاید بعدا یه پستی هم درباره اخلاق حرفهای که انتظار میره در زمینه پاسخگویی به ایمیلها به کار گرفته بشه، نوشتم.
من پیشنهاد کار رایگان رو برای همیشه از گزینههام پاک کردم. راههایی به مراتب بهتر، کم هزینهتر و با بازدهی بالاتر برای مطرح شدن سایت پیدا کردم. (بله، میگم هزینه چون برای کار رایگان ما زمان رو هزینه میکنیم، چیزی که میتونیم برای کارهای بزرگتری خرجش کنیم.) در حال حاضر زمانی که میخواستم به کارهای رایگان اختصاص بدم رو به همکاری با چند آدم حسابی، روی ایدههایی حسابیتر صرف میکنم. پیشنهاد میدم شما هم هیچوقت به کار رایگان فکر نکنین، حتی با کسانی که فکر میکنین ارزشش رو میدونن.