لبریز شدن، آکنده شدن، آغشته شدن؛ این واژهها، توصیفگر اوضاع شدهاند.
لبریز شدن، حال آدم رو در مرزی تصویر میکند که هر آن انتظار داریم بترکد. یا رها کند و برود. دیگر نهایتِ ظرفیت پر شده.
آکنده شدن، به این شکل که آنچه از آن لبریز شدهایم، حال جزیی از ما شده است. غم، خشم، تنهایی. چنان گوشتی که به استخوان چسبیده باشد؛
و آغشته شدن، پیچیدهترین وجه این اوضاع است؛ آنچه جزیی از ما شده، ناخواستنی است و به آن آغشتهایم؛ گویی نمیپذیریم که از آن آکندهایم.