شایان مرشدی
شایان مرشدی
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

گور چند طبقه، با مقبره‌ای بر سر.

ما یک گروه بودیم. ابتدای مسیر بود و دست در دست هم. دستان خود رها کردیم؛ هر کس قسمتی از کار را باید به دست می‌گرفت. گشتیم بر گرد زمین؛ هر کس در نقطه‌ای، دور، پی وظیفه خود مشغول.

یک گروه بودیم که گرد و خاک شد. دو گروه شدیم. یک گروه زیر خاک. یک گروه روی خاک.

دو گروه بودیم که انقلاب شد. یک گروه زیر خاک. یک گروه با مشت اعتراض روبروی گروه دیگری مسلح به سرکوب.

تیرباران در یک اردوگاه نظام؛ احتمالاً اثر فرانسیسکو گویا
تیرباران در یک اردوگاه نظام؛ احتمالاً اثر فرانسیسکو گویا

ما سه گروه بودیم که خط افتاد بینمان. یک گروه زیر خاک. یک گروه ، سمت چپ خط، در حال اعتراض. یک گروه سمت راست خط، در حال سرکوب. یک گروه بر روی خط، با فریاد اتحاد.

ما چهار گروه بودیم، که جنگ شد. یک گروه زیر خاک. یک گروه سمت چپ خط، غرق خون، افتاده بر خاک. یک گروه سمت راست خط، سرخوش از لاله زار. یک گروه روی خط، چشم بسته بر اتفاق(ای امان از اعتدال!). یک گروه آواره در میان دیگر گروه‌ها، هاج و واج.

ما پنج گروه بودیم، که حیات، خصوصی‌سازی شد. هرکس در بحبوحه گردوخاک، خط و مرزی کشید با خون دیگران؛ نشسته بر تلی از خاک.

ما دیگر ما نبودیم. گروهی که شده بود افراد. خاک بر خاک می‌نشست و هر خاک در درونش، مرده ای را باردار.


آدمی اگر ننویسد، از غم می‌میرد.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید