تلاش کردم و چندین بار متنِ این نوشته رو تغییر دادم تا احساسات، ضعف های شخصی و مشکلات رفتاری تو نگارش این متن تاثیر نذاره. این نوشته شامل دو قسمت هست. قسمت اول مربوط به افرادی هست که هنوز استخدام نشده اند و قسمت دوم مربوط به افرادی هست که در استخدام یک شرکت هستند.
قسمت اول: اگر هنوز استخدام نشده اید:
همیشه از شرکتی که قرار هست با اون همکاری کنید، یک پیشینه بدست بیارید، سابقه شرکت رو بررسی کنید. ببینید رفتار اشتباه شرکت با همکارانش در گذشته تکرار شونده بوده یا خیر. اگر این رفتار تکرارشونده هست مطمئن باشید قربانی بعدی شما هستید. برای این کار به ادبیات مدیران و کارمندان شرکت در ارتباط با همکاران قبلی و یا رقبا به شدت توجه کنید. دقت داشته باشید، شاید از رقبا به نیکی یاد کنند ولی هیچگاه حسادت، دشمنی و کوته نظری خودشان را نمی توانند از چشم ها پنهان کنند. مدیران موفق، بیشتر به دستاوردهای خودشان تکیه می کنند و مدیران ناموفق سعی دارند نظر شما را مدام در مورد سایر رقبا بدانند. اگر در این مرحله متوجه چیزی نشدید نگران نباشید چون هنوز فرصت دارید...
دوره آزمایشی ِهمکاری، یک دوره بسیار موثر برای سنجش فرهنگ سازمانی یک شرکت هست. برای مدت زمان مشخصی توافق کنید و سعی کنید تمام جوانب رو بسنجید. ببینید آیا مابقی همکاران، با انگیزه مشترک با این شرکت همکاری می کنند یا هرکدام از همکاران شرکت برای رسیدن به منفعت شخصی و بدون تمرکز تلاش می کنند. شما نباید هزینه ساخته شدن فرهنگ سازمانی یک شرکت را بپردازید و بعد هم اخراج شوید. سعی کنید اولین نفری باشید که هرروز وارد شرکت میشه و به رفتار کارکنان دقت کنید. به اینکه در مسائل با هم مشارکت و همکاری دارند یا خیر. تفاوت رفتار کارکنان در زمان استراحت و کار هم میتواند به شما برای تصمیم درست کمک نماید. به طور مثال وقتی می بینید در یه شرکت همکاران شما زیر میز استراحت می کنند یا به جای کار کردن در شبکه های اجتماعی گشت و گذار می کنند، حتی اگر پیشنهاد حقوق بالایی هم دارید به نظر من در طولانی مدت زمان خودتان را تباه خواهید نمود.
فضای شاد و شوخ طبعی هیچ ارتباطی به تمسخر و بدگویی ندارد. اگر می بینید برای ایجاد فضایِ شاد پشت سر یکدیگر بدگویی می کنند، مطمئن باشید یک جای کار ایراد دارد. در طولانی مدت ممکن هست مسخره کردن یک نفر باعث از بین رفتن انگیزه ها و سرعت رشد شرکت شود. فضای شاد و شوخ طبعی را با خلاقیت میتوان ایجاد کرد و این ارتباط مستقیمی با فرهنگ سازمانی شرکت ها دارد.
اگر ارزش کار شما دیده نشد، بی درنگ شرکت را ترک کنید. خیلی ساده می توانید متوجه شوید که آیا ارزش کار شما درک میشود یا خیر. یک نگاهی به سایر همکارها بندازید، ببینید آیا واقعا ارزش آنها درک میشود؟ قبل از اینکه سواد یا رفتار افراد را قضاوت کنید، از شرایط کار آن ها با تیم مدیریتی آگاه شده و سپس تصمیم بگیرید. رفتار تیم مدیریت معمولا تکرار شونده هست و احتمال زیادی دارد که به زودی این رفتار هم با شما تکرار شود.
قسمت دوم: اگر در حال همکاری با یک شرکت هستید:
تجربه من تا سال 1397 پایه نگارش این متن هست، اگر تجربه ای دارید که به بهتر شدن این متن کمک میکنه در شبکه های اجتماعی با من تماس بگیرید.
رفتار تیم مدیریت با سایر همکاران، قسمتی از فرهنگ سازمانی شرکت شما هست. تصور کنید تیم مدیریت با یکی از همکاران شما که سابقه زیادی هم در همان شرکت دارد رفتار مناسبی نداشته باشد، فرض کنیم این کارمند در بخش شما هم نباشد، در یک بخش دیگر باشد، تصور نکنید تیم مدیریت در آینده با شما این رفتار را تکرار نخواهد کرد. مطمئن باشید یکی از قربانی های بعدی خود شما هستید. فقط هنوز زمانِ این رفتار نرسیده است. احتمالا الان می گویید چه ارتباطی دارد، آن فرد حتما اشتباهی انجام داده است، اما می خواهم بگویم اگر اشتباه در زندگی شخصی آن فرد بود و به قدری اشتباه بدی بوده که در محل کار شخص هم تاثیر گذاشته، (مثلا در امانت خیانت کرده) حق باشما هست اما اگر اشتباه مربوط به شغل بوده و تیم مدیریت رفتار غیرحرفه ای یا نادرستی انجام داده است نگران باشید. چون انسان می تواند خطا کند و تجربه از خطاها ساخته می شود.
اگر مدیر شما برای طرح هایی که ارائه می کنید وقت نمی گذارد، نمی بیند، تحلیل نمی کند و دلیل رد کردن طرح های شما را هم عنوان نمی کند، پس رشدی در این مجموعه نخواهید داشت و ادامه همکاری شما صرفا وقت تلف کردن هست. نگویید حقوق خوبی دارم، ببینید رزومه شما چه چیز موفقی در خود دارد، هزاران طرح اجرا نشده. آیا می خواهید پس از اتمام کارتان با این شرکت، به شرکت های دیگر بگویید مدیریت سازمان به طرح های من اهمیت نمی داد، چون طرحهای خیلی خوبی بودند. چه بهانه ای برای موفق نشدن دارید؟ آیا شغل بهتری در یک سازمان دیگری دارید؟...
موضوع این قسمت، آخرین جمله پاراگراف قبل هست، اجازه بدهید تا مثالی بزنم. من مدیر کسب و کار در شرکت A هستم. حقوق یک کارشناس کسب و کار با تعارف شغلی مشخص مبلغ 3 میلیون تومان برای یک ماه هست. حال فرض کنید شرکت A به شما نصف مبلغ 3میلیون حقوق بدهد. اینجا 2حالت دارد، یا خدمات شما 3 میلیون تومان نمی ارزد که یعنی در جای نادرستی ایستاده اید یا شرکت ارزش شما را نمی داند، باز هم یعنی در جای نادرستی ایستاده اید، پس احتمالا برای کسب درآمد بیشتر و با ترس از دست دادن شغل، به سراغ یک شرکت دیگر می روید و در زمان های خالی با آنها همکاری می کنید. حالا اگر شرکت دوم ارزش شما را بداند و مبلغ مناسبی برای شما پرداخت نماید، شما در آن شرکت استخدام می شوید و دیگر به شرکت A نمی روید و ترسی هم از اخراج شدن ندارید. اما اگر شرکت دوم هم مثل شرکت اول با شما رفتار کند، شما در 2 شرکتی کار می کنید که هم ارزش کار شما را نمی دانند هم شما با انگیزه کافی برای آنها کار نمی کنید. هم شرکت شکست می خورد، هم شما وقت خود را بیهوده تلف نموده اید.
تبصره: شاید شما یک رویا و هدف دارید و الان شرایط مالی یا تحصیلی رسیدن به آن هدف و رویا را ندارید. در یک شرکت یک کار ساده برای گذران زندگی انتخاب می کنید و همزمان بعد از ظهرها هم جای دیگری کار میکنید و پولهای خودتان را پسانداز می کنید تا به رویای خود برسید. به شما تبریک میگویم شما بهترین استفاده را از زمان خود انجام می دهید.
اگر در سازمان خود همدلی نمی بینید خیلی زود یک شغل جدید انتخاب کنید و استعفا بدهید. سازمانی که همدلی نداشته باشد محکوم به شکست هست. اگر در شغل شما یادگیری وجود نداشت یا شما به صورت مدوام با حاشیههای مختلفی در شغل خود مواجه هستید که هیچ تاثیری در رشد و پیشرفت شما نداشت، پیشنهاد من تغییر نکرده است.
و اما نکته آخر اما مهم: شرایط خاصی نیز وجود دارد. شرایطی که شما یک پروژه را بین چند شرکت مدیریت میکنید، احتمال دارد شما با مدیران این شرکتها دوست باشید. گاهی اوقات دوستان صمیمی هستید. مراقب باشید کار از رفاقت جدا باشد. مسائل مربوط به شرکتها را بین شرکتها جابجا نکنید. تصور اشتباه از خود نسازید. تصور نکنید برای مدیریت بهتر شرایط این کار را انجام می دهید. امکان دارد دوست شما از شما بخواهد طوری شرایط را مدیریت کنید که دوستی شما هم ماندگارتر شود. فقط به منافع شرکت خود توجه کنید. دوستی که به دلیل شغل از بین میرود حتما برای منفعت شغلی پدید آمده که از بین رفته است.