باز امشب در خودم دیوانه ام +با خودم با دیگران بیگانه ام
گر چه آرامم ولی آتش به دل+از خود و وجدان خود هستم خجل
نکته ها امروز من درگیر کرد+روح من در کالبدم دستگیر کرد
گر مضارع رفت و آن ماضی بشد+هم شرف وجدان من قاضی بشد
از طلوع فجر و آغاز سحر+تا غروب و وقت دیدار قمر
ظاهرم آدم ولی انسان نبود+تیرگی در قلب و رخ رنگش کبود
میسپارم این قضاوت بر شما+از چه رو از اصل خود گشتم جدا
از سه مورد روز من روز بر من تار گشت+لحظه ها سال و چو کوه بار گشت
شانه ام خم گشت و بشکسته کمر+آدمی انسان نما در هر نظر
اولین مورد زنی فرتوط بود+شغل او سخت و بد و کم سود بود
چونکه آن زال سوی من بگشوده دست+نفس من غالب و. چشم دل ببست