باز امشب در خودم دیوانه ام +با خودم با دیگران بیگانه ام
گر چه آرامم ولی آتش به دل+از خود و وجدان خود هستم خجل
نکته ها امروز من درگیر کرد+روح من در کالبدم دستگیر کرد
گر مضارع رفت و آن ماضی بشد+هم شرف وجدان من قاضی بشد
از طلوع فجر و آغاز سحر+تا غروب و وقت دیدار قمر
ظاهرم آدم ولی انسان نبود+تیرگی در قلب و رخ رنگش کبود
میسپارم این قضاوت بر شما+از چه رو از اصل خود گشتم جدا
از سه مورد روز بر من تار گشت+لحظه ها سال و چو کوه بار گشت
شانه ام خم گشت و بشکسته کمر+آدمی انسان نما در هر نظر
اولین مورد زنی فرتوط بود+شغل او سخت و بد و کم سود بود
چونکه آن زال سوی من بگشوده دست+نفس من غالب و. چشم دل ببست
دومین مورد تماس با مام خود +آنکه درد من همه آلام خود
چون گلایه بر من از دیدار کرد +فکر من مشغول و دور از کار کرد
لیک من هم با نهیبی بی هوا +آن تماس قطع و شکستم بی نوا
سومین مورد به فرزند خودم +انتقادی سخت و در بند خودم
گفته هایش ناشنیده خط زدم +با زبانم روح او را لت زدم+
این همه امروز من را تیره کرد +آن سیه ابلیس بر من چیره کرد
کاش میشد روز من از سر شود +گفته هاو فعل من برتر شود
کاش میشد دست آن پیر میشدم+از شراب خوبی ام سیر میشدم
کاش میشد در جواب مادرم+بهترین لفظ و سخن من آورم
گر جگر گوشه زمن در خواست داشت+من فراهم نی کمی و کاست داشت