خانمی نهایتا 28 ساله را فرض کنید در نهایت مدیریت و تدبیر. تربیت یافته در خانواده ای اصیل و گرامی؛ از نظر اقتصادی نه تنها کاملا بی نیاز از ثروت دیگران باشد بلکه حتی مردم را برای تجارت با اموال خود استخدام کند و به آنها از سود تجارت خود دستمزد بدهد. بگذارید این طور بگویم که دارایی ثروتمندان معاصرش در قیاس با ثروت او، هیچ اگر نباشد به هیچ نزدیک است.
اما به یک باره این بانو قصد کند مردی را به همسری بگیرد که تنها ثروتش راستگویی و امانتداری اش است و بزرگان شهر او را از خود راندهاند.
چقدر سرزنش شود خوب است؟ چقدر گوشه کنایه بشنود معادله برابر میشود؟
شاید اگر در عصر تکنولوژی و تنگنظری فمنیستها به دنیا آمده بود لندن نشین و بلاگر و سلبریتی برضد این تصمیمیش هشتگ ها راه می انداختند و بیشتر تحت فشار قرار میگرفت و هزار شاید دیگر اما او نه تنها معادله های عصر خود را که حتی معادله های قرن ما را هم بهم ریخت؛ بله گفت و تمام ثروت خود را گذاشت رو به روی مردی که جز خدا کسی نداشت و بعد خودش را کنیز محمد خواند.
برای این چنین بانویی، محمد اگر نگوید انّی رُزِقتُ حُبَّها عجیب است، اگر با خَدیجَةُ وَأیْنَ مِثْلُ خَدیجَةَ، روضه اش را نخواند جای بحث است.
اگر نور فاطمه حاصل زندگیاش نشود جای سوال است.
?️خَدیجَةُ وَأیْنَ مِثْلُ خَدیجَةَ،صَدَّقَتْنی حِینَ کَذَّبَنی النَّاسُ وَوَازَرَتْنی عَلی دینِ اللهِ وَأعانَتْنی بِمالِها؛ خدیجه و کجاست مثل خدیجه علیها السلام؟ او مرا تصدیق کرد آن گاه که مردم مرا تکذیب نمودند و با مال خود مرا بر دین خدا کمک و یاری کرد.