در اینستاگرام پروفایل دوستانم را بررسی میکردم که دیدم هشتگی با عنوان «نمره_بیست_خر_است» مطرح شده است و چندین نفر هم نمراتشان در دانشگاه را به اشتراک گذاشتهاند و با افتخار به خود میبالند که به وفور نمرات زیر 10 دارد و هرچه نمره پایینتر یا تعداد دروس پاس شده کمتر، نشاندهنده خفنتر بودن است!
در چند سال گذشته، بارها با این مسئله در شبکههای اجتماعی یا نشستهای دوستانه برخورد داشتم. گاهی با خود فکر میکردم که آیا این دیدگاه دوستان درست است؟ این دیدگاه که چون سیستم آموزشی ایران مشکل دارد، پس اگر ما نمره کمتر میگیریم یا 6 سال طول میکشد تا لیسانس بگیریم، به این معنی است که فرد شاخص و متفاوتی هستیم و حال که کار یا موقعیت شغلی خودمان را داریم، پس نمراتمان هیچ تأثیری در زندگیمان ندارد. حتی گاهی ماجرا برعکس میشود و گویی دعوت به جدی نگرفتن مدرسه و دانشگاه میشود.
به نظر من، این دیدگاه ناشی از آن است که هدف از دانشگاه رفتن را چه بدانیم یا اصلاً انتظارمان از دستاوردی که در دانشگاه داریم چیست؟
اگر دانشگاه را راه فراری برای سربازی ببینیم، شاید فلسفه دانشگاه رفتن زیر سؤال باشد و اصلاً انگیزهای برای یادگیری وجود نداشته باشد، چه برسد به نمره خوب گرفتن. اگر هدف را رضایت خانواده بدانیم یا اجبار خانواده ما را راهی دانشگاه کرده باشد، باز هم یادگیری ملاک نبوده است و نمیتوان ادعا کرد «من که نمره خوبی نگرفتهام، پس یعنی انسان فرهیختهای هستم». اگر هدف گرفتن مدرک باشد، پاس کردن دروس را کافی میدانیم و باز هم نمره ملاک مقایسه ماست. اهداف و انگیزههای مختلف دیگر را نیز میتوان شمرد.
از نظر من دانشگاه و حتی مدرسه، محلی برای نمره گرفتن یا پاس کردن دروس یا مدرک گرفتن نیست. شاید حتی یادگیری دروس و سرفصلهای تدوینشده رشته تحصیلی دستاورد اصلی دانشگاه یا مدرسه نباشد. کاری به دستاوردهای اجتماعی، فرهنگی و ... ندارم ولی از نظر من، مهمترین نقش کلاسهای دانشگاه و دروس متفاوت، شکلگیری فرآیندهای ذهنی در افراد است؛ شکلگیری منطق تصمیمی گیری، شکلگیری طرز تفکر و شکلگیری مسیری که ما هنگام برخورد با یک چالش یا مشکل طی میکنیم تا به راهحل برسیم.
شاید برایتان ملموس نباشد که دروس ریاضی و فیزیک یا دروس تخصصی مثل منطق فازی، الکترونیک یا مخابرات (من مهندسی برق-الکترونیک خواندهام) چگونه در زندگی روزانه ما تأثیر میگذارد ولی کافی است به اطرافتان نگاه کنید و دوستانتان را با هم مقایسه کنید؛ متوجه میشوید که برخی ریزبین و نکتهسنج هستند؛ برخی خیلی حسابشده به مشکلات نگاه میکنید؛ برخی از کنار مشکلات میگذرند و آنها را رها میکنند؛ برخی هنگام روبرویی با چالشها کلافه میشوند و نمیتوانند مسیری برای رفع آن پیدا کنند؛ برخی حتی وقتی با مشکلی مواجه میشوند یا مسئلهای در کار یا زندگی آنها را اذیت میکنند، حتی به فکر یافتن راهحل یا بهبود آن نیستند و با آن میسازند.
از نظر من این موارد نمود واقعی تحصیلات و نگاه ما به درس و دانشگاه است. همین مسئله در زمینه شغل، کار و نحوه روبرویی ما با چالشهای کاری مشهود خواهد بود. شاید ما فکر کنیم برنامهنویس حرفهای هستیم و میتوانیم برنامههای پیچیده و شاخصی بنویسیم ولی آیا به این توجه کردیم که اگر ریاضیات را خوب متوجه نشده باشیم یا سطحی از کنار دروس پایه گذشته باشیم و برای یادگیری آنها انرژی و زمان نگذاشته باشیم، احتمالاً مجبور خواهیم شد چند برابر این زمان را هنگام یادگیری برنامهنویسی یا کارهای مهندسی بگذاریم تا بتوانیم با الگوریتمها و محاسبات مختلف کنار بیاییم و یا اصلاً منطق رسیدن به جواب را دریابیم؟ البته دستهای از افراد هستند که چون اصلاً باور ندارند که دروس دانشگاه تأثیری در کار آنها دارد، فکر میکنند خفنترین انسان روی زمین در زمینه کاری خود هستند. نمود این دیدگاهها اینجاست که متخصصی را میبینید که یک کار را میتواند 10 ساعته انجام دهد و یک متخصص دیگر، همان کار را 50 ساعته. از سوی دیگر توجه به علوم مختلف و دروس دانشگاهی میتواند استفاده از آنها را برای ما به همراه داشته باشد؛ به عنوان مثال فردی که با آمار و احتمالات ارتباط خوبی دارد، میتواند تحلیلهای آماری را در حیطه کاری خود به کار ببندد و نتیجه این کار میتواند به روشن شدن مسیر پیش رو ختم شود. نمونه دیگر توجه به دانشگاه این است که اگر شما روی پایاننامه کارشناسی ارشد کار کرده باشید و فقط با هدف مدرک گرفتن به آن نگاه نکرده باشید، با اهمیت منابع موثق یا نحوه رسیدن به جواب یک مسئله آشنا شدهاید.
من از سال 1391 تاکنون که مجموعه اینفوگرام را تأسیس کردهام، با بیش از 100 نفر (به عنوان نیروهای اجرایی) در پروژههای مختلف همکاری داشتم و با بیش از 300 نفر کارفرما جلسات متعدد داشتیم و پروژه انجام دادیم. مواردی که در بالا ذکر کردم، در رابطه با کارکنان اینفوگرام و همکاران دیگرمان برایم کاملاً قابل لمس است و نگاه افراد به دروس دانشگاه یا انرژی که آنها روی تحصیلات گذاشتهاند، در نگاه آنها به کار و شیوه مواجهه با چالشها کاملاً تأثیر داشته است. این مسئله را در جلسات با کارفرماها نیز میتوانم تشخیص دهم که نحوه رسیدن به جواب مسائل یا شیوه فکری افراد و حتی ادبیات کلامی آنها تا حدودی برگرفته از دانشگاه محل تحصیل، مقطع تحصیلی و رشته تحصیلی است.